بدیهی است این سخنرانیها تجلی بیرونی بخشی از هدایت ولیفقیه است و بسیاری از رازهای نهانی هدایت پیروزمندانه و بیبدیل ۴۴ساله حکمرانی و...، از قلمرو سخن خارج است، از چالشها گرفته تا تصمیمات حیاتی، عمل هدایت و درخشش انوار تصمیمات در پرده، تعقل، مشاهده، شهود، تشخیص، تفقه، تعیین، فتوی، اجتهاد، شناخت راه از بیراه و فرآیند کنش رهبری، جملگی فراتر از سخنرانیهاست اما سخنرانیها آینه معرفتی و کلامی تصمیمات، مواضع، راهحلها، خیرخواهیها و هدایتها محسوب میشود و... .
حال میگویم، ولایت فقیه را در آینه سخن ولیفقیه با سخن و مواضع همه مدعیان رهبری و مخالفان گوناگون ولیفقیه مقایسه کنیم. آنگاه هر انسان منصفی به پدیده عجیب و باور نکردنی برمیخورد که در زمان بیان، تبیین، راهنمایی و سخنرانی هنوز حقیقتش کاملا معلوم نبود اما امروز، همان سخن که بررسی میشود، میبینیم حامل علمی بزرگ است. این امر، هم درباره امام(ره) و یادآور سخنرانیها و دستکم مطالعه صحیفه نور صادق است و هم درخصوص جانشین ایشان!
آلترناتیو ذلت ملت
آنچه امروز آشکار میشود، آن است که اگر بهجای مواضع و راه ولیفقیه به هر سخن جایگزین و آلترناتیو مدعیان عمل میشد، اکنون ذلت نصیب ملت شده بود. میخواهم بگویم واقعیات و رخدادها نهتنها ارکان سیاستهای ولیفقیه را تأیید کرده، بلکه غلط بودن راه پیشنهادی و مواضع دیگران را به اثبات رسانده و بصیرت بیمانند ولیفقیه، جمهوری اسلامی را در درک، تشخیص و پیشبینی هر موضوع حیاتی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و داخلی، منطقهای و خارجی عریان میسازد. این امر تنها از پژوهش تطبیقی مواضع معقول، درست، پایدار و فقیهانه ولیفقیه در عمل و حفظ حیات سرفراز ایران، با مواضع مفتضح براندازان و ویرانگری کیان ایران در صورت اجرای آن رهنمودها بهدست میآید و از همسویی و چاکریشان با شیطان بزرگ و قدرتهای مستکبر خبر میدهد. تفاوت ژرف در قدرت اصابت به واقع و پیشبینی عالمانه مواضع ولیفقیه است. این همان چیزی است که در راهنمایی و حتی راهحل دیگر علما و مراجع دلسوز با نگاه متفاوت وجود ندارد. فرق است بین فقیهی که راهنمودش در میان میدان مدیریت کلان زاده شده و کسانی که از دور دستی بر آتش دارند و به جزئیات چالشها اشراف ندارند و اغلب راهحل سیاسیشان بیخبر و دور از واقعیات پیچیده و امکان عمل باقی میماند. این اشکال در راه حل استادان مدرن و رفرمیست و غربگرای دانشگاه و گروهای سیاسی چپ و راست و اصلاحطلب و رهبران رفرمیست و لیبرالهای (با تحفظ درباره اصالت لیبرال بودنشان؟!) درون حکومت و سخنرانیها و بیانبههایشان نمایان است، زیرا اینان نقصشان فقدان نگاه فقیهانه است که بر دوری آنها از عمل اداره تخصصی امور اضافه میشود. در نتیجه مواضع یا بیگانه از قرآن و معارف اهلبیت و اسلام است، یا دور از جزئیات زنده و عملی! تنها در نظام ولایتفقیه این مشکلات حل میشود.
جایگاه رهبری در بازخوانی تاریخ
انتشار چنین پژوهش جامعی شاید سند بیبدیل حقانیت و برتری حکمرانی و هدایت نظام ولایتفقیه نسبت به انواع رهبریهای دیگر برای ما خواهدبود. راهبردها و تاکتیکهای دیگری که ایران را به باد فنا میداد. یا به برده مستکبران تبدیل و انقلاب اسلامی را ضایع و نابود میکرد. این تفاوت مرگ و زندگی ایران و تمایز حیات طیبه و خبیثه و اسیر شیاطین شدن و نشدن فقط در سنجش رهبری دو امام انقلاب اسلامی با راه امثال مرحوم بازرگان یا با تفاوت مهم، مسیر بنیصدرها و رجویها و گروههای کمونیست ابزار دست شوروی و آمریکا و... و مواضع حضرات غربگرا و شرقگراها و رفرمیستهای مذهبی و غیرمذهبی حاصل نمیشود بلکه حتی مقایسه با فتاوی مجتهدان معتبر که با مواضع امام(ره) و آقای خامنهای تفاوت داشته و با دلسوزی امام عدم احاطه، راهحلهای دیگری را پیشنهاد میکردند نیز صادق و امروز نتیجه محتمل آن راهحلها آشکار است. مرحوم آقامجتبی که عالم بزرگ مدافع انقلاب بود، سال۸۸ نظری داشت که اگر اجرا میشد و سستی برابر رهبران جنبش سبز اتفاق میافتاد، امروز ایران در دست سرسپردگان دنیای مدرن اسیر بود. این مواضع رهبر بود که ایران را نجات داد و آقایان در حصر، بعدها خوب چهره خویش را افشا کردند و کاش آقامجتبی زنده بود بیانیههایشان را میخواند سخنان ولیفقیه در آینه تاریخ خود آینه رهبری عالی و نظام الهی معجزهآسایی است که ریشه آن در وحی و عقل، در قرآن صامت و ناطق نهفته است. خوب است درباره نسبت یکایک سخنان روحاللهی امام سفرکرده به لقای یار و معبودش و سخنان امام خامنهای، و آنچه مفاهیم کلیدی هر سخنرانی است و نسبت کلام و محتوای آن با کلاما... و تقرب به دین و هدایت قرآن و خاندان وحی ونسبت این رهنمودنها با چالشهای زمانه و مسائل ایران و کنش کفر و ستم قدرتهای جهانی و موضع ولیفقیه تحقیق شود.
پیروزی با تبعیت از ولیفقیه
البته موضوع عدم تبعیت از هدایت امام و رهبری، ولو به وسیله قوای سه گانه هم که عواقب فسادزایی به بار آورد نیز اثباتگر حقانیت ولیفقیه است. مثلا اهل مجلس گاه قوانینی تصویب کردهاند که با روح مردمسالاری دینی و راه امام نمیخوانده و به عمل سرخود و تبعیض و امتیاز جویی قدرتمندان و همدستان اقتصادیشان و کنترل ناپذیری فساد ختم شده است و قدرت کنترل حکومتگران را نابود کرده و با نامهای زیبا رسم زشت قانون گریزی را تثبیت نموده است. ما تجربه کردهایم، اگر روح سخن ولیفقیه به وسیله قوای سه گانه عمل نشود حاصل بحرانهایی است که طی همه سالهای پس ازانقلاب شاهدش بوده و فاصله طبقاتی و رفتار قجری دولتهایی را سبب گشته و در حقیقت همراه ضدانقلاب جهانی کار کرده است نه در مسیر انقلاب اسلامی و اهداف آن. پس در حالات مختلف، صحنه تاریخ چهل ساله اثباتکننده عالی درستی نظام ولایت فقیه است. امروز هم مسائلی چون سپردن اموال دولت به بخش خصوصی و مولدسازی چنانچه با اصول انقلاب و کنترل دقیق همراه نباشد رویدادی بدتر از دوران سازندگی مرحوم هاشمی و به باد رفتن اموال ملت وحیف و میل قشر انگلی و نالایق و ثروت اندوزی باد آورده تحقق خواهد یافت. بدین سان اثبات میگردد هرلحظه زندگی و پیروزی ایران به تبعیت از ولیفقیه بستگی تام دارد. و البته نقد عقلایی و آزادی بیان ملت، از مهمترین هدایتهای امام خمینی(ره) و امام خامنهای است. همانطور که شکستن قلمهای دشمنان عنود و مسجل ایران و اسلام و انقلاب اسلامی و نفی شبکههای کفر که در راه عمل عدالتخواهانه و مقاومت بزرگ ملت ما، سنگاندازی میکنند ضرورتی حیاتبخش است موضوع آن نیست که ولیفقیه عصمت علمی دارد. این مقام مخصوص معصوم است. حقیقت آن است که در میان انواع متخصصان و مدعیان رهبری ایران اولا فقط دانا و فقیه دین که در سیاست و اداره مملکت تخصص یافته، قادر به تشخیص عالمانه مسائل داخلی و جهانی از منظر اسلام است و در میان عالمان اثبات شده تنها عالم انقلابی و متقی و متخصص میتواند از شر اغوای استکبار رها باشد و تسلیم بازی کفر نشود. و عالمان دارای توهم نسبت به استکبار و جهان مدرن اسیر وانمودهها و ناتوان از فرماندهی شمقاومت هستند.