به گزارش خبرنگار جامجم، ساعت۱۸عصر دوشنبه بیستم شهریور امسال یکی از ماموران کلانتری نبرد در تماس با بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران، او را در جریان وقوع همسرکشی در محله اتابک تهران قرار داد. در ادامه بازپرس جنایی همراه ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای بررسی ماجرا به آنجا رفتند. جسد زن ۵۰ساله که چاقو به قفسه سینهاش اصابت کرده بود در گوشه پارکینگ افتاده بود. در فاصله کمی از او شوهر ۵۲سالهاش ایستاده بود که چاقوی خونآلود دستش بود و گریه میکرد. این مرد بازداشت شد و دیروز - سهشنبه - به شعبه دهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل و در تحقیقات اعتراف کرد بهعلت اینکه همسرش سند خانه را به او پس نمیداده، مرتکب قتل شده است.
امیرحسین علیمردان، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: با اعتراف اولیه متهم به قتل، او به اتهام مباشرت در قتل عمدی بازداشت و تحقیقات از وی ادامه دارد.
متهم هنوز باورش نمیشود صبرش یکدفعه لبریز شده و همسرش را به قتل رسانده است. به پهنای صورت اشک میریخت و از قتل همسرش پشیمان بود. در حاشیه جلسه بازپرسی فرصتی دست داد تا با او گفتوگو کنیم که در ادامه میخوانید.
کمی از زندگیات بگو؟
سال ۷۴ همسرم و خانوادهاش با برادرم در یک ساختمان زندگی میکردند که همین باعث آشنایی و ازدواجمان شد و اکنون دو دختر ۲۱ و ۲۲ ساله داریم.
دلیل اختلافتان چه بود؟
سال ۸۶ همین خانه ۵۳ متریمان را که در آن زندگی میکنیم، خریدم که ۱۶میلیون و ۴۰۰هزارتومان وام داشت. بنگاهدار گفت برای زودتر گرفتن این وام، سند را به نام همسرم بزنم که این کار را کردم. اقساط آن سال۹۳ تمام شد. از همسرم خواستم برویم دفترخانه و سند را به نام خودم بزنیم که قبول نکرد و درگیریمان از همان موقع شروع و تا قبل از مرگش ادامه یافت. هربار که به او اعتراض کرده و میخواستم سند را به نامم بزند، دعوا میکرد و من و دختران را تهدید میکرد از خانه بیرون میاندازد.
به همین علت او را کشتی؟
پاکبان هستم و شبها کار میکنم. ساعت۸صبح دوشنبه به خانه آمدم. یک ساعت خوابیدم و با سروصدای همسرم بیدار شدم. میگفت خانه را به نامت بازنمیگردانم و بعد از طلاق به نام دو دخترم میزنم. کمی دعوایمان شد و بعد با دخترم رفتیم نمایندگی تا خودروی کوئیکش را تحویل بگیرد. ظهر بازگشتیم و ساعاتی بعد همسرم آمد و با اصرار از من خواست نزد روانپزشکی برویم.
بعد چه شد؟
یک چاقو از آشپزخانه برداشتم تا او را بترسانم که دیگر دعوا نکند. دخترانم در خانه بودند. با هم به پارکینگ رفتیم. بعد گفت طلاق نمیگیرد و سند را به نامم نمیزند که عصبانی شدم. انگار خون به مغزم نمیرسید، عصبانی شده و با چاقو ضربهای به قفسه سینهاش زدم. افتاد کف پارکینگ و به اورژانس زنگ زدم که وقتی امدادگران آمدند، او فوت کرده بود. او را کشته بودم و راهی برای فرار نداشتم. پشیمانم و شرمنده دخترانم هستم.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد