به گزارش جام جم آنلاین، بی تردید تجربه ادوار قبلی انتخابات نشان از آن داشت که دوران اصلاحات در کشور به سر آمده و در میان افکارعمومی رغبتی به شعارها و ادعاهای اصلاح طلبانه وجود ندارد. با این وجود باید از این جریان سیاسی پرسید که چرا در این باره فکر نمی کنند که دلیل شنیده نشدن نقدهایشان، به جز در میان افکارعمومی، بلکه حتی در میان مقامات حکومتی چیست؟
سید محمد خاتمی که بسیاری او را رهبر جریان اصلاحات می نامند، به تازگی از این امر گلایه کرده است که نقدهای او و حامیانش به حاکمیت شنیده نمی شود. او بی درنگ انگشت اتهام را به سوی دستگاه های حاکمیتی نشانه رفته است که حاضر نیستند نقدها را بشنوند. اما حتی یکبار از خود و یا حامیان خود سوال نکرده که آیا ممکن نیست این بی توجهی ها دلایل دیگری به جز آنچه او مدعی آن است، داشته باشد؟
در اصول اولیه تفکر نقاد گفته می شود که یک منتقد وقتی حرفش به دل می نشیند که توأم با اعتماد باشد. یعنی منتقد وقتی می تواند مدعی نقد سازنده و دلسوزانه باشد که به طرف نقد شونده اعتماد داشته باشد و بپذیرد که او ضمن شنیدن پیام انتقادی او، بهترین تصمیم را اخذ می کند.
عنصر نقد در میان اصلاح طلبان اما فاقد چنین نگرشی نسبت به روند سیاستگذاری در نظام سیاسی است. اصلاح طلبان نقد می کنند و تنها زمانی می پذیرند که نقد آنها شنیده شده که حتما به توصیه های آنان عمل شود، در غیر انی صورت اعتماد کافی به اینکه سیستم سیاسی با وجود شنیدن نقد آنها، بهترین تصمیم را گرفته، ندارند.
دیکتاتوری فکری اصلاح طلبان تا آنجاست که جز راه حل خود، هیچ راه حل دیگری را برای اداره کشور پذیرا نیستند و به همین خاطر همواره خود را در جایگاه مظلوم قرار داده و چنین وانمود می کنند که چون به توصیه های آنها عمل نشده، مشکلاتی برای مردم پیش آمده است.
افکارعمومی اما از جریان اصلاحات می پرسد که چطور در دوران روی کار آمدن جریانات اعتدالی و اصلاح طلب، گشایشی در وضع مردم ایجاد نشد و چه شد که پس از عمل به توصیه «تکرار» رهبر جبهه اصلاحات، نرخ ارز ناگهان جهش کرد و دستاوردهای دیپلماتیک جملگی بر باد رفت؟
اصلاح طلبان باید پیش از آنکه خود را در جایگاه طلبکار سیاسی بنشانند، به دو مطالبه پاسخ دهند؛ اول اینکه پاسخگوی عملکرد خود در سالهای گذشته باشند و توضیح دهند که روی آوردن به بی ثبات سازی سیاسی سال 88 و یا اشرافیت مدیریتی دولت اعتدال چه سودی برای مردم داشت، و پس از آن می بایست این نکته را در نظر بگیرند که پیش شرط نقد، اعتماد به طرف مقابل است و وقتی این اعتماد وجود ندارد، نباید انتظار داشت که نقد شنیده شود.
روشن است که پیش شرط فضای سیاسی مثبت در کشور، وجود گروه هایی است که ضمن دلسوزی برای مردم و کشور، مبادرت به رقابت با یکدیگر کنند اما وقتی یک جریان بارها و بارها نشان داده و فاقد صلاحیت در رقابت سالم است و با بی اعتمادی و به قصد هرج و مرج خود را در فضای سیاسی زنده نگه می دارد، نباید انتظار داشت که به چنین جریانی اجازه داده شود تا نقدهای تخریبی خود را مطرح کرده و به نام دلسوزی برای سیستم سیاسی، نظام را تضعیف کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد