خبرنگار جام جم آنلاین از سمنان به مناسبت هفته بهزیستی گفت و گوی مختصری را با یکی از سرپرستان کودکان بی سرپرست انجام داده است که در ادامه می خوانید:
کد خبر: ۱۴۱۶۳۶۸
نویسنده بهروز
خداوند را هزاران بار شاکرم که این کودک را سر راه ما قرار داد...
چه روح بلند و با عظمتی دارند کسانی که تمام عمر و زندگی خود را وقف نوزادی می کنند که او را به فرزند خواندگی گرفته اند وبی توجه به گذشته و چگونگی شکل گرفتن این نوزاد، تنها به آن می اندیشند که خداوند از روح خود در این جسم دمیده و به او زندگی بخشیده است.
خبرنگار جام جم آنلاین از سمنان به مناسبت هفته بهزیستی با فردی همکلام شده است که تمام عمر و زندگی خود را وقف نوزادی کرد که در بزرگسالی بتواند بی نیاز از دیگران، زندگی کند.
از او که مهر مادری را با تمام وجود معنا کرده است می خواهم تا در خصوص چرایی و چگونگی به سرپرستی گرفتن این نوزاد بگوید و او اینگونه آغاز می کند:
۱۱ سال بعد از ازدواج و بعد از چند بارداری ناموفق وقتی من و همسرم متوجه شدیم که بچه دار نمی شویم تصمیم گرفتیم بجای ادامه روند درمان ناباروری، کودکی را به فرزند خواندگی قبول کنیم ویکسال و نیم بعد از اعلام درخواست و طی کردن مراحل قانونی یک نوزاد پسر ۳ ماهه را از بهزیستی گرفتیم تا اینکه بعد ازمدتی به مرور زمان متوجه شدیم که این کودک در راه رفتن و حرف زدن از همسن و سالان خود عقب تر است.
بعد از اینکه فهمیدید کودک دارای مشکل است چه کار کردید؟
نتیجه معاینات پزشکی، سالم بودن کودک را تایید می کرد تا اینکه در سن ۶ سالگی وقتی او را در یک مرکز آموزشی پیش از دبستان گذاشتم متوجه مشکلش شدند و این موضوع را به ما اعلام کردند؛ ابتدا موضوع برایمان غیر قابل باور بود به همین خاطر او را به تهران و نزد پزشکان و روانپزشکان مختلف بردیم و در نتیجه اعلام شد که کودک به نوعی از اوتیسم خفیف مبتلا است که درخودفرو رفتگی و عدم توانایی ارتباط با دیگران، از علائم این بیماری است؛ بعد از آن همه تمرکزمان را بر روی درمان گذاشتیم و طی انجام دوره های درمانی طولانی،حرکت دست و پاهایش قدری بهتر شد و در سالهای تحصیلش معلم ها درک درستی ازشرایط او داشتند و خودم هم همه جا همراه و کمک کارش بودم تا الان که درمقطع نهم تحصیل می کند همیشه جزو شاگرد های ممتاز مدرسه است.
رابطه فرزندتان با شما چطور است و آیا می داند که شما پدر و مادر واقعی او نیستید؟
رابطه اش با من و پدرش در حد مطرح کردن نیازهای شخص اش است در واقع او دوست ندارد با کسی حرف بزند و درکلاسهای عمومی توانایی هماهنگ کردن خود با دیگران را ندارد اما در کلاسهای خصوصی مانند: کامپیوتر، تئاتر و زبان که برایش معلم خصوصی می گیریم وضعیتش بهتر است؛ در دوره کرونا که کلاسها مجازی شد به تنهایی نمی توانست از پس کارهایش بر بیاید به همین خاطر کارم را رها کردم و خودم را کاملا وقف او کردم.در همه این سالها با مشاور در ارتباط بودم تا بدانم چه زمانی ماجرای فرزند خواندگی را به او بگویم اما بخاطر شرایط خاصی که دارد مشاور تاکنون این اجازه را به ما نداده است اما من همیشه داستانهایی برایش می خوانم در رابطه با کسانی که والدینشان را از دست داده اند و با یک خانواده دیگر زندگی می کنند یا کسانی که بدون پدر مادر زندگی می کنند.
با توجه به اینکه شما به امید گرفتن یک فرزند سالم به بهزیستی مراجعه کردید و بعدها با این موارد مواجه شدید چه حسی داشتید؟
همیشه خداوند را شاکرم که این بچه را سر راه ما قرار داد که توانایی درک کردنش را داشتیم و گرنه مشخص نبود چه تقدیری برایش رقم می خورد من این کودک را لطفی از جانب خدا می دانم که شامل حال ما شد و تمام آرزویم آن است که خداوند توانایی و عمری به ما دهد تا این بچه را به مرحله ای برسانیم که خودش بتواند از پس خودش برآید.
آیا درخواستی از مسئولان هم دارید؟
این بچه به شدت نیازمند معلم تلفیقی است ولی آموزش پرورش در این زمینه همکاری نمی کند، زمان امتحاناتش با هزینه خودمان برایش معلم تلفیقی می گرفتیم وچون می خواهد به مدرسه فنی حرفه ای برود، مطمئن هستم که درساعت کارگاه از پس خودش بر نمی آید و درخواستم از آموزش و پرورش یا بهزیستی آن است که در زمینه معلم تلفیقی با ما همکاری کنند.