برون‌سپاری جشنواره‌ها زیرنظر صنوف
در نشست خبری جشنواره تئاتر عروسکی مبارک مطرح شد

برون‌سپاری جشنواره‌ها زیرنظر صنوف

گفت‌وگوی «جام‌جم» با دبیر نوزدهمین جشنواره بین‌المللی نمایش عروسکی تهران(مبارک)

دنیای حجازی‌فر فراتر از بازیگری

برای اعتقادش می‌جنگد و آمپر می‌چسباند و همین جنگندگی و شور مبارزه است که مخاطب را علاقه‌مند به کاراکتر او و تا پایان قصه همراه می‌کند. فرقی هم نمی‌کند این جنگاوری در نقش حاج احمد متوسلیان در «ایستاده در غبار» و برای وطن باشد یا کمال در دو قسمت «ماجرای نیمروز» برای مبارزه با تروریست‌ها و منافقین یا موسی در «لاتاری» برای فوران غیرت ایرانی یا کاظم در «آتابای» برای سوخت و سازی عاشقانه یا مهدی باکری در «موقعیت مهدی» برای دلاوری در عاشورایی دیگر.
برای اعتقادش می‌جنگد و آمپر می‌چسباند و همین جنگندگی و شور مبارزه است که مخاطب را علاقه‌مند به کاراکتر او و تا پایان قصه همراه می‌کند. فرقی هم نمی‌کند این جنگاوری در نقش حاج احمد متوسلیان در «ایستاده در غبار» و برای وطن باشد یا کمال در دو قسمت «ماجرای نیمروز» برای مبارزه با تروریست‌ها و منافقین یا موسی در «لاتاری» برای فوران غیرت ایرانی یا کاظم در «آتابای» برای سوخت و سازی عاشقانه یا مهدی باکری در «موقعیت مهدی» برای دلاوری در عاشورایی دیگر.
کد خبر: ۱۴۱۵۴۶۸
نویسنده علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر

در امتداد این نبرد و دلیری به نعیم مولایی «پوست شیر» می‌رسیم که هادی حجازی‌فر در تجسم غیرت سنگ تمام می‌گذارد و وقتی پاشنه انتقام را ور می‌کشد، تا ته ماجرا می‌رود. جنگجویی و رزمندگی فقط شمایل آشنای سینمایی او نیست بلکه نسبتی با تقدیر و احوالات شخصی‌اش هم دارد. حجازی‌فر همان‌طور که سر آدم‌های جنگ با هیچ کسی شوخی ندارد و پای اعتقادش در این زمینه می‌ایستد و برایش می‌جنگد، یک نمونه‌اش ساخت فیلم «موقعیت مهدی» و سریال «عاشورا» درباره برادران شهید مهدی و حمید باکری و لشکر ۳۱ عاشورا که به زودی از تلویزیون پخش می‌شود، در دبیری نوزدهمین جشنواره بین‌المللی نمایش عروسکی تهران (مبارک) هم که امروز با معرفی برگزیدگان به پایان می‌رسد، برای تایید و رضایت گروه‌های نمایشی، خانواده عروسکی، بزرگان این عرصه و البته مخاطبان با مسائل مختلف دست و پنجه نرم می‌کند و سعی در رفع معضلات و افزایش سطح مطالبه‌گری هنرمندان دارد. البته جنگاوری حجازی‌فر در فضایی که عاشقانه دوستش دارد، با نرمش و لطافت هم همراه است و از آن عصبیت و تندخویی شمایل سینمایی‌اش خبر چندانی نیست. پشت آن حجم سبیل، وجودِ نازکی نفس می‌کشد و در کالبد و زیر پوست شیر او قلب پرنده‌ای می‌تپد.

برای آنهایی که شناختی از تحصیلات و تجربیات موفق شما در زمینه نمایش عروسکی ندارند، شاید عجیب باشد بدانند کمال بی‌اعصاب «ماجرای نیمروز» انس و الفتی همیشگی با جهان عروسک‌ها دارد. آیا حالا این طیف از مخاطبان متوجه این هنر و توانایی شما شده‌اند و به گوش آنها رسیده‌است؟
نمی‌دانم. از جایی تصمیم گرفتم خیلی توضیح ندهم. به این نکته رسیدم که خیلی از سوال‌ها می‌تواند بی‌دلیل به وجود بیاید و به همان صورت هم از بین برود. اصلا لیسانس من در رشته نمایش عروسکی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. نیمی یا بیشتر کارهای من از سال ۷۷ نمایش عروسکی بود و با استادان درجه یکی کار کردم؛ زنده‌یاد جواد ذوالفقاری، آقای حسن دادشکر، خانم هما جدیکار، آقای ایرج محمدی و خیلی از اساتید دیگر. همیشه پای ثابت جشنواره‌های دانشجویی به ویژه همین جشنواره نمایش عروسکی تهران (مبارک) بودم. در آن دو دوره‌ای که خانم مرضیه برومند دبیر جشنواره بود، من دستیار ایشان بودم و در ستاد برگزاری جشنواره کار می‌کردم. اولین گروهی هم که راه انداختیم، گروه عروسکی بود. از سال ۸۲ که برای تحصیل در کارشناسی ارشد در رشته کارگردانی و بازیگری به دانشگاه تربیت مدرس رفتم، فعالیت در نمایش عروسکی را ادامه دادم و در کارهای صحنه‌ای هم از ابزار و شگفتی‌های تئاتر عروسکی استفاده کردم. آخرین اجرای عروسکی من که کار موفقی هم شد، «ملاقات بانوی سالخورده» بود که دو مقطع روی صحنه رفت؛ اول در سالن اصلی تئاترشهر و بعد هم در فرهنگسرای نیاوران.

می‌توانم بگویم این نمایش موفق‌تر و جذاب‌تر از فیلم «بی‌همه چیز» (که اقتباسی از نمایشنامه فریدریش دورنمات است) بود یا نه؟
(می‌خندد) انصافا «بی‌همه‌چیز» هم فیلم خوبی بود. نگاه‌ها متفاوت است. شاید جالب باشد بدانید که من اولین بار با محسن قرایی (کارگردان فیلم بی‌همه‌چیز) سر همان نمایش آشنا شدم و با آقای رضا میرکریمی آمده‌بود کار را ببیند. محسن از همان قدیم جزو طرفداران پروپاقرص این نمایشنامه بود. خلاصه این‌که دوستان نمایش عروسکی مرا می‌شناسند و می‌دانند که همیشه پرشروشور بودم اما عامه مردم اطلاعی از این پیشینه نداشتند و شاید هنوز هم نداشته‌باشند. مهم این است که حالم در نمایش عروسکی خوب است و تصمیم جدی گرفتم که بعد از پایان جشنواره، استارت یک کار عروسکی جدید را بزنم.

سینما یا تئاتر؟
تئاتر.

دوست ندارید یک کار عروسکی برای سینما بسازید؟
چرا که نه. البته من کلا علاقه به نمایش عروسکی در حوزه بزرگسال دارم. تصمیم دارم با همین دوستانی که در جشنواره همراهم هستند، کمپانی تئاتر عروسکی خودمان را تاسیس کنیم. چون احساس می‌کنم تولید خیلی بهتر از مدیریت یک جشنواره می‌تواند نتایج مثبتی برای جامعه و خانواده تئاتر عروسکی داشته‌باشد.

جشنواره‌ها معمولا ویترین نمایش آثار هستند و دبیر و مدیران این رویدادها نقشی در تولید کارها ندارند. فارغ از کشف استعدادهایی که عموما در جشنواره‌ها اتفاق می‌افتد و حتما در نوزدهمین جشنواره نمایش عروسکی هم نمونه‌هایی هستند، اما ایده راه‌اندازی یک کمپانی با تمرکز روی تولید، خیلی بیشتر می‌تواند به کشف استعداد و تربیت آنها برای فعالیت حرفه‌ای کمک کند.
دقیقا دنبال ساماندهی دوستان بااستعدادی هستم که سال‌ها با هم کار کردیم. الان طبعا من به واسطه حضورم در سینما امکانات بیشتری برای جمع‌کردن این دوستان دارم. در کنار آن وجود جشنواره نمایش عروسکی تهران (مبارک) برای خانواده عروسکی حیاتی است. چون حداقل حمایت از گروه‌ها اتفاق می‌افتد تا بتوانند بخشی از هزینه‌های‌شان را در این وضعیت گرانی متریال جبران کنند. ضمن این‌که ما در این دوره جشنواره نگذاشتیم هیچ ایده و استعدادی بیرون بماند و حتی با اغماض اجازه دادیم برخی در جشنواره حاضر باشند تا تجربه گروه‌ها افزایش پیدا کند.

یعنی آن گلایه‌ای که معمولا در جشنواره‌ها مطرح است و برخی مدعی هستند کار خوب‌شان به دلایلی رد شد و پذیرفته نشد در این جشنواره وجود ندارد؟
نه. ما حتی بیشتر کارگردان‌هایی که کارشان در جشنواره پذیرفته نشد را هم به‌عنوان مهمان دعوت کردیم. امتیاز این کار این است که کارهای حاضر در جشنواره را می‌بینند و متوجه می‌شوند کار خودشان به چه دلایلی و در مقایسه با چه آثاری پذیرفته نشد. مثلا وقتی کارم در جشنواره‌ای رد می‌شد، می‌گفتم همه آنها با هم رفیق هستند و برای همین کار مرا رد کردند برای همین خواستیم با این کار، سوءتفاهم‌های این‌چنینی را برطرف کنیم. حتی در بحث داوری و جوایز هم سعی در رفع سوءتفاهم‌ها و شائبه‌ها داریم و کارگردان‌های هر بخش، آثار همان بخش را داوری می‌کنند و به هم امتیاز می‌دهند. این هم یک تمرین دموکراسی است و هم این حسن را دارد که من به‌عنوان کارگردان حاضر در جشنواره، دیگر آثار آن بخش را هم دیده‌ام. گاهی کارگردانی که حتی یک کار هم در جشنواره ندیده‌است به جوایز اعتراض می‌کند و می‌گوید جایزه حق من بود. وقتی این کارگردان کار دیگری ندیده، از کجا می‌داند جایزه حق او بود؟ در این جشنواره، یک‌سری اولین‌ها داریم که به نظرم اثرات مثبتی خواهدداشت.

مثل رقابتی شدن آثار که پس از چند دوره دوباره به جشنواره برگشت. به خاطر ایجاد انگیزه این تصمیم را گرفتید؟
هم برای ایجاد انگیزه در جوان‌ها و هم این‌که به هرحال جایزه هم نوعی کمک به گروه‌هاست. در این جشنواره تلاش کردیم تا حدود ۹۸درصد بودجه به خانواده عروسکی برگردد.

آن دو میلیارد تومان مبلغ باقیمانده از ۱۲میلیارد تومان که وزیر ارشاد برای افزایش بودجه جشنواره وعده داده‌بود، محقق شد؟
آن خبر که درست منعکس نشده‌بود. قرار بود بودجه جشنواره ۱۲میلیارد تومان افزایش پیدا کند که درنهایت ما گفتیم ۱۰میلیارد هم خوب است. بخشی از آن مبلغ تامین شده و بخشی هم تا پایان جشنواره تامین می‌شود. به جز این همه توان‌مان را روی بحث اسپانسر گذاشتیم و امیدواریم حداقل ۶۰تا۷۰ درصد بودجه‌ای را که فکر کردیم، تامین کنیم تا این پول در صندوق تئاتر بماند. چون واقعا بودجه تئاتر، شوخی است و امیدوارم مجلس و دولت این موضوع را جدی بگیرند. گاهی یک مدیر اصلا نیاز به تئاتر را حس نمی‌کند، با این‌که این مسأله هم فاجعه است اما ناچار قبول می‌کنیم. ولی باید به این فکر کرد که یک خانواده چندهزارنفره از این طریق امرار معاش می‌کند. الان دارند به یک‌سری کارخانه زیانده سوبسید می‌دهند تا کارگران آنها بیکار نشوند که فکر درستی هم است. بعد در چنین وضعیتی اصلا به تئاتر فکر نمی‌کنیم و نمی‌گوییم با این کار امید به زندگی، امید به پیشرفت و امید به آینده این همه فعال را نابود می‌کنیم. به همین دلیل باید بخش خصوصی به موضوع ورود کند و باید با نماینده‌های آن گفت‌وگو شود. بخش خصوصی نباید احساس کند ما می‌خواهیم جیب او را بزنیم بلکه باید احساس کند که تئاتر برایش عایدی دارد. الان برای این جشنواره، با بنگاه‌های اقتصادی و خدمات‌رسانی صحبت کرده‌ایم تا به نتیجه برسیم و بعد از جشنواره اعلام کنیم که توانستیم خودمان ۶۰ تا ۷۰درصد بودجه جشنواره را تامین کنیم. درنهایت امیدوارم این جشنواره هم به تولید ختم شود و دست گروه‌های نمایشی را در دست بنگاه‌های اقتصادی و پلتفرم‌ها بگذاریم و شاهد تولید و نمایش آثار خوب باشیم. یکی از اتفاقات خوب این دوره حضور مثبت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بود. واقعا انتظارش را نداشتم این‌قدر خوب پای کار بیایند. البته صرف گفت‌وگو با نهادها و بنگاه‌‌های اقتصادی کافی نیست و باید برنامه خوب ارائه کنید و تاییدش را بگیرید. وقتی شما نیروی اجرایی باشید، نواقص و کم و کاستی‌های کار را هم می‌شناسید. مثلا من الان می‌دانم جشنواره چه مشکلاتی دارد یا می‌دانم وضعیت هتل محل اقامت گروه‌های شهرستانی مهم است برای همین هر روز سر می‌زنم و شرایط آنجا را بررسی می‌کنم. هرقدر وضعیت جشنواره خوب باشد اما مهمانان شرایط خوبی نداشته‌باشند و بی‌احترامی ببینند، کل اعتبار جشنواره از بین می‌رود.

به نظر می‌رسد در بحث جذب اسپانسر و مجاب کردن بنگاه‌های اقتصادی و بخش خصوصی برای تئاتر عروسکی با چالش بیشتری نسبت به دیگر حوزه‌های نمایشی روبه‌رو هستید. به دلیل این‌که معمولا این آثار چهره‌های سرشناس و عامه‌پسندی ندارد که سرمایه‌گذاران را علاقه‌مند به حمایت مالی کند. راه‌های جذب اسپانسر در این فضا چیست؟
چطور یک عروسک مثل جناب‌خان از من معروف‌تر است؟ در همه دنیا همین‌طور است و مباحثی چون تبلیغات صنعتی، نقد اجتماعی، فرهنگ‌سازی و موضوعات دیگر از طریق عروسک و نمایش‌های عروسکی مطرح می‌شود و تاثیرات فراوانی دارد، چون مردم با عروسک مهربان‌تر هستند. باید در این زمینه سیاست‌گذاری وجود داشته‌باشد و نمونه‌های خوب تولید کرد و آن را به سرمایه‌گذاران ارائه داد. در همین جشنواره هم برخی نماینده‌های این بنگاه‌های اقتصادی را به دیدن نمایش‌های خاصی بردم، چون این کارها به موضوعاتی که به درد آنها می‌خورد، نزدیک‌تر بود. اگر آنها را به دیدن یک کار فالش (به زعم حامی مالی) می‌بردم، راغب به سرمایه‌گذاری در این عرصه نمی‌شدند. درحالی‌که همان نمایشی که سرمایه‌گذار از آن خوشش نمی‌آید، واجد بسیاری از ویژگی‌های ارزشمند آکادمیک و تجربی است. سرمایه‌گذاران بخش خصوصی باید با عروسک‌های زیبا و نمایش‌هایی مواجه شوند که آنها را به وجد بیاورد. اگر ما تولید خوب داشته‌باشیم، به‌راحتی می‌توانیم اسپانسر جذب کنیم. بازیگر بودن من، امکان و فرصتی داد تا با آنها گفت‌وگو کنم. آنها به همین راحتی پول نمی‌دهند. شما باید بتوانید در این فرصت‌های گفت‌وگو، آنها را با ارائه نمونه‌های خوب و موفق قانع کنید. البته این گفت‌وگوها از موضع پایین هم نیست و به این دوستان می‌گوییم که اگر الان سراغ حمایت مالی از این کارها نیایید، وقتی آثار برای نمایش عرضه و با موفقیت روبه‌رو شد، آن‌وقت باید با چند برابر قیمت فعلی پای کار بیایید. این یک واقعیت است و با یک بده‌بستان طرفیم. اگر یک مدیر تولید زمانی به تو مبلغ ۱۰میلیون تومان پرداخت کرده، زمان شهرت و موفقیت باید همین ۱۰میلیون را هم جبران کند. نکته مهم دیگر این‌که ما باید دلسوز سرمایه‌گذارمان باشیم و از میان سه سرمایه‌گذاری، باید از دو تای آن جواب بگیرد. او که به ما بدهکار نیست. اگر کسی به هنر بدهکار باشد، آن دولت است. وظیفه دولت است که پول بدهد، وظیفه شهرداری است که در این زمینه هزینه کند. اگر الان ما از شهرداری تشکر می‌کنیم، به خاطر انجام وظیفه آنهاست. همه جای دنیا این شکلی است، ولی ما اینجا سازوکار مناسبی نداریم. حرفم این است اگر بخش خصوصی از کاری که ما انجام می‌دهیم، ناراضی باشد، خیانت به حرفه خودمان است. اگر نگاه ما در این حوزه، یارانه‌بگیری باشد، کلاه‌مان پس معرکه است.

حتی در فضای دولتی و فارغ از آن وظیفه ذاتی برای حمایت، چنین نگاهی پذیرفته نیست. درصورت قطعی‌شدن اختصاص تالار قشقایی به اجراهای گروه‌های نمایش عروسکی هم باز باید سازوکار عرضه و تقاضا را لحاظ کنیم و برای استمرار درست این چرخه و روشنایی چراغ سالن، نیاز به ارائه آثاری جذاب و باکیفیت در طول سال است.
آفرین. نمی‌توان در زمینه کیفیت و استانداردهای نمایش عروسکی به آثار تخفیف داد و بگوییم چون آنجا قرار است محل اجرای نمایش‌های این حوزه باشد، هر اثری با هر کیفیتی روی صحنه برود. بیشتر آثار باید بتوانند به‌جز آن سوبسید و حمایت دولتی، فروش خوبی هم در گیشه داشته‌باشند. اگر کاری اجرا شود که فروش نداشته‌باشد، حق کار دیگری را ضایع می‌کند. همین امسال آقای محمدجواد طاهری، مدیر تئاترشهر علاقه‌مند و پیگیر اجرای سه کار من در این مجموعه است. بحث خودم نیست، اگر کار خوب باشد، دنبال اجرای آن می‌آیند. این باور باید وجود داشته‌باشد. برخلاف آن باوری که ما را نمی‌خواهند و از ما حمایت نمی‌کنند. بله، درست است دولت و بخش خصوصی خیلی به هنر بدهکار است اما سؤال اینجاست ما چه کار کردیم. این مسأله را هم باید درنظر بگیریم.

به‌جز عقبه تحصیلی و تجربه شما در زمینه تئاتر عروسکی و حتی حضور مستمر در جشنواره نمایش عروسکی (مبارک)، به نظر می‌رسد شهرت و محبوبیت شما در سینما در چند سال اخیر، نقش مهمی در انتخاب‌تان به‌عنوان دبیر نوزدهمین دوره این رویداد داشت. چقدر این موقعیت فعلی به کار و کمک جشنواره عروسکی آمد؟
آن‌قدری که می‌توانست، کمک نکرد. به نظرم در آن دوره‌هایی که خانم برومند، دبیر جشنواره بود، خیلی بیشتر توانست کمک بگیرد، چون شوخی ندارد و مدیران از ترس خشونت جذاب ایشان، اوکی را می‌دادند و از جشنواره حمایت می‌کردند. من بیشتر انرژی را روی باگ‌گیری و رفع ایرادات جشنواره گذاشتم، البته موقعیتم به عنوان بازیگر هم مهم بود و کمک کرد تا فرصت گفت‌‌وگو با بخش خصوصی ایجاد شود. متاسفانه این واقعیت است که بازیگری در این مملکت خیلی کار می‌کند و خیلی از درهای بسته را باز می‌کند.

یکی از تصمیم‌های شما که در نشست خبری هم عنوان کردید، کاهش زرق و برق و افزایش بار تخصصی جشنواره بود. این چقدر عملی شد؟
خیلی. ما تقریبا هیچ هزینه‌ای برای تبلیغات جشنواره نکردیم.

اتفاقا می‌خواستم بپرسم چرا تبلیغات این دوره کم بود و به‌جز چند بنر پراکنده در سطح شهر، چندان نشانه‌ای از برگزاری این جشنواره حتی در اطراف مجموعه تئاترشهر ندیدیم.
البته ما تلاش کردیم که فضاهایی را برای اطلاع‌رسانی جشنواره دراختیار بگیریم. این وظیفه دوستان در سازمان زیباسازی بود، اصلا زیبایی از نمایش عروسکی بهتر؟ قبول دارم که می‌توانست خیلی بهتر باشد اما باید بپرسیم تبلیغات برای چیست؟ جشنواره‌ای که تخصصی است و تماشاگر و ظرفیت سالن‌های محدود دارد، چرا باید بودجه‌اش را صرف تبلیغات آنچنانی و پرزرق و برق و بیلبوردهای گران‌قیمت کند و بیت‌المال هدر برود؟ به این نتیجه رسیدیم همین مقدار تبلیغات کافی است. به جای تبلیغات، کارهای جزئی اما تعیین‌کننده‌تری انجام دادیم. به عنوان مثال ما برای جشنواره، وانت در اختیار داریم، کار گروه که تمام می‌شود، دیگر برای جابه‌جایی وسایل در خیابان دنبال وانت نمی‌گردد.

یا سالن‌ها را یک روز زودتر از اجرا در اختیار گروه‌ها قرار دادید که بتوانند هماهنگی بیشتری داشته‌باشند.
درحالی‌که معمولا این جزئیات در برخی جشنواره‌ها اصلا اهمیت ندارد، چون دبیر و مدیران تنها می‌خواهند بیلان کاری ارائه دهند اما با همراهی دوستان در این دوره تصمیم گرفتیم به گروه‌ها کمک کنیم و هزینه‌هایی که انجام می‌دهیم به خانواده عروسکی برگردد. چرا باید فیلمبرداری از کارها را به یک شرکتی در بیرون بسپاریم، چرا به فرض این کار را به همسر یک کارگردان عروسکی که در این زمینه تخصص دارد، واگذار نکنیم؟ یا وظیفه تشریفات را یکی از اعضای خانواده عروسکی انجام ندهد؟ سعی کردیم بیشتر بودجه این دوره از خانواده عروسکی بیرون نرود. ضمن این‌که با همین رویه، کارها به بهترین کیفیت انجام می‌شود. مثلا برای حمل‌ونقل و جابه‌جایی خود اعضای گروه‌ها از هتل به سالن‌ها و برعکس، ماشین در اختیارشان گذاشتیم یا دغدغه غذای آنها هنگام تمرین و اجرا را برطرف کردیم. اینها کارهای ساده‌ای است و چون زرق و برق ندارد، به چشم نمی‌آید. ایرادی هم ندارد، مهم این است که کار خود گروه‌ها راه می‌افتد و آنها متوجه ارزش این اقدامات هستند. با همین کارها داریم سطح مطالبه‌گری آنها را بالا می‌بریم. برای دوره بعد هم هرکسی آمد، باید بداند که انجام این کارها ضروری است. سطح مطالبه‌گری ما خیلی پایین است و قانع هستیم و به خاطر هر توجه کوچکی، تشکر می‌کنیم. درحالی‌که این وظیفه دبیر جشنواره است که اسباب راحتی گروه‌ها و اجرای خوب آثار را فراهم کند. حتی من با همکاران ستاد جشنواره صحبت کردم که نباید صدای ما از سطحی بالاتر برود، آن هم درشرایطی که ۵۸ گروه و حدود ۱۰۰ مهمان در جشنواره حضور دارند. ما به عنوان تیم برگزاری جشنواره پذیرفتیم که به این عزیزان خدمت کنیم و باید هم آن را به بهترین شکل انجام دهیم. امیدواریم به جایی برسیم که دولت بتواند با کمک وام و حمایت سالانه، ابزار فرهنگ را از حالت امنیتی درآورد و به بخش خصوصی واگذار کند. یعنی مطمئنم اگر مجموعه تئاترشهر به بخش خصوصی واگذار شود، هم بهتر نگهداری می‌شود، هم کارمندهای آن راضی‌ترند، هم این رضایت‌ها در گروه‌ها بیشتر خواهد بود و هم درآمد بهتری حاصل می‌شود. اگر همین جشنواره تئاتر عروسکی تهران (مبارک) توسط بخش خصوصی و با کمک‌های دولتی برگزار شود، نتایج بهتری خواهد داشت. تلاش کردیم بدیهیات را درست کنیم و اصلا نخواستیم کار عجیب و غریبی انجام دهیم. متاسفانه همیشه در حوزه فرهنگ می‌بینیم بدیهیات هم درست انجام نمی‌شود و در یک ظاهرسازی یا داریم سنگ نما می‌چسبانیم و رنگ می‌کنیم در حالی‌که باید پی ساختمان را درست کرد.

تعریف و خسته نباشید مرضیه برومند و تاییدهایی که از پیشکسوتان و فعالان این عرصه همچون هما جدیکار گرفته‌اید و به خلاقیت و شجاعت شما اشاره کرد، نشان می‌دهد در دبیری این جشنواره نمره قبولی کسب کردید.
به‌جز لطف و مهر این عزیزان پیشکسوت نمایش عروسکی که برایم خوشایند است، این بزرگان، استادان من بودند و خودشان هم می‌دانند که چقدر در این مقطع در مرکز توجه و نقد هستم. من در محضر این عزیزان درس پس می‌دهم. کسی نمی‌تواند منکر تاثیر آقای بهروز غریب‌پور بر این جشنواره شود. او مبارک و این جشنواره را جهانی کرد. خانم برومند بود که این جشنواره را احیا کرد. همین‌طور باید یاد کنیم از عزیزانی که دیگر در میان ما نیستند.

مثل فرناز بهزادی، هنرمند باسابقه نمایش عروسکی که قبل از جشنواره از دنیا رفت.
بله، خدا رحمتش کند. همین‌طور گلزار محمدی (دبیر هجدهمین دوره جشنواره تئاتر عروسکی) که او را هم از دست دادیم. زنده‌یاد استاد اردشیر کشاورزی، زنده‌یاد استاد جواد ذوالفقاری و... که ما همه شاگردهای ایشان بودیم. به همین دلیل اول رضایت گروه‌ها برایم مهم است و بعد تایید اساتیدم. در همین تیم برگزاری جشنواره، امیدهایی هستند که هرکدام می‌توانند به تنهایی یک جشنواره برگزار کنند. واقعا باید به همراهی بی‌چشمداشت اعضای ستاد و گروه برگزاری جشنواره هم اشاره کنم که یک سال با کمترین دستمزد پای کار هستند. دستمزد که چه عرض کنم، کمک‌هزینه رفت‌وآمد آنها هم نمی‌شود. در این چند وقت، من همیشه در مصاحبه‌ها حضور دارم ولی حدود ۳۰ نفر به‌طور مستمر برای برگزاری هرچه بهتر جشنواره تلاش می‌کنند. به جای برگزاری یک جشنواره عریض و طویل با خرج‌های اضافه، تصمیم گرفتیم هزینه‌کرد منطقی داشته‌باشیم. همه این دوستان هم با این نیت ما را همراهی می‌کنند. معتقدم، این پول متعلق به بیت‌المال است. من ایراد شخصیتی زیاد دارم اما در این زمینه معتقدم این پول مردم و مالیات کارگرانی است که در گرمای ۵۰ درجه عرق می‌ریزند.

آن بحث تنوع تکنیکی و محور آموزش که ملاک انتخاب برخی آثار به ویژه در بخش بین‌الملل بود، اتفاق افتاد؟
بله، البته اگر بخواهم از این دوره به دبیری خودم یک ایراد بگیرم، مربوط به بخش بین‌الملل است و دوست داشتم سطح آن خیلی بالاتر از این باشد که شاهدش بودیم. البته من سعی کردم در بحث خدمات تبعیضی در این خصوص وجود نداشته‌باشد و مهمانان گروه‌های خارجی هم در همان هتلی اقامت دارند که گروه‌ها و مهمانان داخلی هستند. همچنین با اسپانسر هزینه بلیت رفت ‌و برگشت آنها را پرداخت کردیم. همین‌طور به ۶۰ درصد این کارها پول پرداخت نکردیم.

در حالی‌که برخی گروه‌ها از دورترین نقاط جهان به این جشنواره آمدند، برزیل، پرو، مکزیک.
بله، آنها هزینه‌های سنگینی داشتند. اگر هم کمک هزینه‌ای دادیم، اندازه گروه‌های ایرانی بود.

که به دلار رقم خیلی ناچیزی می‌شود.
دقیقا، در حد هزار دلار به بعضی کارها پرداخت کردیم. البته خیلی از گروه‌ها به اعتبار و اسم این جشنواره آمدند. این اعتبار را چه کسانی به وجود آوردند؟ افراد قبل از ما نظیر آقای غریب‌پور، خانم برومند، آقای ذوالفقاری، آقای طهماسب و ... یعنی سرمایه ما در این زمینه فقط پول نیست و اعتباری است که این بزرگان برای ما کسب کردند. این عزیزان برای خانواده عروسکی مثل یک بودجه هزار میلیاردی هستند و ما باید حواس‌مان به آنها باشد. مدیران هم باید متوجه این قضیه باشند.

حالا که صحبت بزرگان و سرمایه‌های این عرصه شد، آیا در این جشنواره استعدادهایی دیدید که قابلیت تبدیل شدن به نام‌های بزرگ را در آینده داشته‌باشند؟
بله، در این زمینه جشنواره خیلی فراتر از انتظارم بود و کارهای خیلی خوبی به ویژه از شهرستان‌ها دیدیم. اما معتقدم اینها تک ستاره‌هایی هستند که محصول پرورش یک پروسه نیستند. اگر قرار به ادامه روند موفق آنها و تبدیل‌شان به نام‌هایی بزرگ در این عرصه باشد، باید طرح و برنامه‌ای دقیق و درست داشته‌باشیم.

حرف ناگفته‌ای درباره جشنواره باقی مانده؟
دوست دارم به بخش خوب فراگیر (ویژه بهزیستی و توان‌یابان) در این دوره اشاره کنم که برکت این جشنواره هستند. برخلاف این هیبتی که دارم، هردفعه این گروه‌ها و کارهای‌شان را می‌بینم، از شدت عشق به آنها گریه‌ام می‌گیرد! امیدی که مربیان و خانواده‌های این بچه‌ها دارند، عاشقانه و مثال‌زدنی است، با این‌که کار خیلی سختی دارند.

به عنوان دبیر جشنواره نمایش عروسکی، خودتان هم عروسک دارید؟
بله، هم عروسک نمایش‌هایی که کار کردم و هم عروسک‌های دیگر. من چون کلا آدم آشغال‌جمع‌کنی هستم، هیچ چیزی را دور نمی‌ریزم! (می‌خندد) من در بحث نمایش عروسکی، طرفدار تکنیک‌های نو و هرکاری هستم که برای من حس ایجاد کند.

به تازگی در فضای مجازی خبری درباره تولید اسپین‌آف سریال پوست شیر منتشر شد.
من در جریان نیستم. چون اصلا دو سال است در فضای مجازی حضور ندارم.

چرا؟
جز اضطراب، بروز واکنش‌های ناگهانی و تبعاتی از این دست چیز دیگری نداشت. با دوری از فضای مجازی، احساس می‌کنم آرامش بیشتری دارم.

دلیل غیبت سال گذشته‌تان در سینما چیست؟ کیفیت پایین نقش‌های پیشنهادی؟
۱۵ماه درگیر سریال «پوست ‌شیر» بودم و عملا چندان نمی‌توانستم در کار دیگری باشم. ضمن این‌که پیشنهاد جذابی هم از سینما نداشتم.

اما همان نقش نعیم مولایی در پوست شیر به اندازه چند نقش سینمایی جذاب بود و گل کرد.
بله، خدا را شکر. خیلی کار پرزحمتی بود و با یک گروه درجه یک کار می‌کردم. همه چیز این کار خوب بود، از کارگردانی و تهیه‌کنندگی و فیلمبرداری تا گریم و لباس و صحنه و بازیگران و عوامل دیگر. فکر نکنم دیگر چنین گروهی دور هم جمع شود. این‌که شما بعد از ۱۵ ماه دلت برای کار و عوامل تنگ می‌شود و اشکت درمی‌آید، نایاب و از دلایل خوب بودن کار است.

از آنجا که خودتان کارگردانی هم می‌کنید و پر از ایده هستید، چقدر موقع بازی در کار کارگردان‌های دیگر مطیع هستید؟ احیانا چالش و اصطکاکی ندارید؟ برای طرح ایده و اصرار روی آن، دعواهایی با کارگردان‌ها دارید؟
بستگی دارد کارگردان بخواهد یا نه.

یعنی اگر از شما نظر و ایده‌ای نخواهد، حرفی نمی‌زنید؟
نه. اول کمی انرژی می‌گذارم اما اگر کارگردان استقبال نکرد، دیگر ادامه نمی‌دهم و می‌گویم حتما نمی‌خواهد دیگر. ولی در پوست شیر این‌قدر جمشید محمودی باهوش بود که از توان تمام گروه استفاده می‌کرد. البته همیشه حرف اول و آخر را خودش می‌زد. به نظرم او فوق‌العاده است و نبوغی دارد و مطمئنم که در ادامه هم خیلی چیزها از او خواهیم‌دید.

یک شمایل خشن و جذاب هم از شما طی این سال‌ها شکل گرفته‌است که چند باری هم سعی کردید از آن فاصله بگیرید اما به نظر می‌رسد هم کارگردان‌ها و هم مخاطبان دوست دارند همچنان شما را در نقش‌هایی شبیه کمالِ «ماجرای نیمروز» ببینند و بیشتر پیشنهادها از این جنس است. ممکن است در ادامه به صورت جدی، این شمایل را بشکنید و با وجه دیگری از توانایی‌تان دوباره مخاطبان را غافلگیر کنید.
ممکن است، البته بازیگری خیلی برایم جدی نیست. نه این‌که آن را کم ارزش بدانم، بلکه جاه‌طلبی‌های بیشتری در سینما دارم، مخصوصا در نویسندگی و کارگردانی. علاقه اصلی من اینهاست. فارغ از شباهت‌ها، نقش خوب برایم اهمیت دارد. وقتی چیزی کار می‌کند، چرا باید آن را بشکنم؟ مثلا اول مخالف بازی در پوست شیر بودم، چون فکر می‌کردم به نوعی یادآور نقشم در «لاتاری» است اما با مطالعه دقیق‌تر نقش و فیلمنامه، به تفاوت‌های این دو کار پی بردم و بازی کردم. بی‌اعتنا به بحث شباهت، اگر احساس کنم می‌توانم کمک حال یک فیلم یا کارگردان باشم و اعتقاد داشته‌باشم کار، کار خوبی می‌شود، بازی در آن نقش را می‌پذیرم. خیلی اوقات هم در رودربایستی کاری را قبول می‌کنم. درکل در بازیگری، خیلی صددرصدی و به این‌که در آینده چه می‌شود، فکر نمی‌کنم.

تئاتر هامون با مدیریت شما بازگشایی می‌شود؟
فعلا نه. چون حوصله پلمب شدن را ندارم. هر وقت کار به جایی رسید که دغدغه کار فرهنگی نسبت به مسائل دیگر در اولویت باشد ان‌شاءا... اینجا دوباره در خدمت جوان‌ها هستیم.

سرآغاز با ملاقلی‌پور

اولین تجربه بازیگری‌تان در سینما به ۱۹ سال پیش و فیلم «مزرعه پدری» (رسول ملاقلی‌پور) برمی‌گردد. اولین دیالوگ‌تان هم بعد از آن سلام علیک اولیه، خطاب به مهدی احمدی این است: «خب محمود جان! به کجا رسیدی؟» حالا همین سؤال را از شما بعد از این چند سال کار سینما و بازیگری می‌پرسم: «خب هادی جان! به کجا رسیدی؟»
خدا را شکر می‌کنم، به نظرم سینما خیلی با من مهربان بود. این شانس را داشتم که با کارگردان‌های خوب کار کنم و با آدم‌های خوبی روبه‌رو شوم. جمشید محمودی، خانم نیکی کریمی، حسین مهدویان و خیلی اسم دیگر. هرکدام از آنها به من کمک کردند در بخشی از کارم اعتماد به نفسم را به دست بیاورم. به نظرم موقعیتم در سینما خیلی فراتر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتم. همین‌ها باعث شد کمی بیشتر به کارگردانی فکر کنم و دغدغه‌ام این است کاری را که می‌خواهم، بسازم. امیدوارم امسال یک سریال ۱۳ قسمتی برای نمایش‌خانگی بسازم و سال دیگر هم بتوانم فیلمی را که خیلی وقت است دوست دارم و منتظرش هستم، کارگردانی کنم.

حالا که یاد «مزرعه پدری» کردیم، سوالی هم درباره بابک حمیدیان بپرسم که او هم مثل شما اولین فیلم سینمایی‌اش را آنجا تجربه کرد اما در چند بار تماشای فیلم، او را پیدا نکردم.
بابک هم جزو همان رزمنده‌ها بود، شاید پلان‌هایش در تدوین حذف شده‌باشد. به جز بابک، بازیگران دیگری چون فرزین محدث، سیروس همتی، قربان نجفی و ... در فیلم بودند. یک خاطره بانمک هم درباره این فیلم بگویم، همه متن فیلمنامه را به ما نداده‌بودند، نقش من هم بیشتر از این بود و به خاطر اتفاقی که برایم افتاد و لبم پاره شد، نقشم کم شد. حتی صدای پشت بیسیم هم صدای خود من نیست و مجبور شدند از کس دیگری برای گفتن آن دیالوگ‌ها استفاده کنند. در سکانس‌های جنگی و مربوط به عملیات، آقای جمشید هاشم‌پور هم حضور داشتند. از دید ما ایشان سوپراستار نهایی سینمای ایران بود، برای همین وقتی توپخانه دشمن شلیک می‌کند و ما فرار می‌کنیم، من همه‌جا دنبال ایشان می‌دویدم تا سه دوربینی که فیلمبرداری می‌کردند، مدت زمان بیشتری مرا در کادر بگیرند! چون متن کامل فیلمنامه را نداشتم، فکر می‌کردم آقای هاشم‌پور نقش اصلی فیلم است در حالی ‌که وقتی فیلم را دیدم، متوجه شدم مهدی احمدی نقش اصلی را بازی می‌کرد و من موقع فیلمبرداری سوتی دادم و اشتباه کردم. (می‌خندد) خدا آقای ملاقلی‌پور را رحمت کند، خیلی عکس‌های خوبی از این فیلم دارم. یک روز دوربین سر صحنه برده‌بودم و عکس گرفتم.

جالب این‌که سال‌ها بعد از این فیلم در «به وقت شام» (ابراهیم حاتمی‌کیا) به شکل جدی و پررنگ با بابک حمیدیان همبازی شدید و با این‌که فقط چهار سال بزرگ‌تر از او هستید، نقش پدرش را بازی کردید.
بله، این‌قدر نقش پیر بازی کردم، خودم هم پیری را باور کردم.


بهترین‌های کارنامه هادی حجـازی‌فر

۱۳۷۷
تحصیل در دوره کارشناسی نمایش عروسکی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و آغاز فعالیت در تئاتر عروسکی و دانشجویی، دریافت مدرک لیسانس و تحصیل در دوره کارشناسی ارشد در رشته کارگردانی و بازیگری دانشگاه تربیت مدرس در سال۸۲،اجرای نمایش‌های‌موفق‌عروسکی‌همچون دایره،(اثر برگزیده جشنواره عروسکی دانشجویان) رومئو و ژولیت(نمایش برگزیده جشنواره مبارک)، ملاقات بانوی سالخورده(نمایش برگزیده جشنواره مبارک) و... از اوایل دهه ۸۰ تا سال ۱۳۹۳.

۱۳۹۴
بازی در دومین فیلم سینمایی (پس از «مزرعه پدری» در سال ۸۳) به نام «ایستاده در غبار» (محمدحسین مهدویان) و در نقش جاویدالاثر احمد متوسلیان. حضور درخشان حجازی‌فر در قالب این فرمانده شجاع، از نقاط قوت ایستاده در غبار بود و نقش مهمی در بهتر دیده‌شدن فیلم داشت.

۱۳۹۵
درخشش در نقش کمال یکی از اعضای سازمان اطلاعات سپاه در «ماجرای نیمروز» که شخصیتی خشن و عصبی دارد و برای قلع‌و‌قمع تروریست‌ها هیچ کم‌کاری نمی‌کند. حتی گاهی شوق و شتاب او برای انجام وظیفه ملی و میهنی و اعتقادی، با تشرها و عتاب‌هایی دامن دوستان و همکارانش را هم می‌گیرد.

۱۳۹۶
بازی در نقش یونس در فیلم «به وقت شام» (ابراهیم حاتمی‌کیا). قصه درباره پدر و پسری خلبان، یونس و علی است که به سوریه می‌روند تا مردم تحت ظلم داعش را به‌وسیله این پرواز نجات دهند. نکته جالب این‌که حجازی‌فر با تنها چهار سال اختلاف سن نقش پدر بابک حمیدیان را در فیلم بازی می‌کند.

۱۳۹۶
بازی در نقش موسی در فیلم «لاتاری»(محمدحسین مهدویان)، نقشی در ادامه شمایل خشن و عصبی و درعین حال جذاب حجازی‌فر که کاراکتر عقبه حضورش در جبهه را برای مبارزه در نبردی دیگر به کار می‌گیرد. او برای بازی در این نقش برنده تندیس بهترین بازیگر مرد، جشن حافظ شد.

۱۳۹۷
بازی در دنباله نقش کمال در فیلم «ماجرای نیمروز؛ رد خون»(محمدحسین مهدویان). اینجا هم حجازی‌فر حضور درخشان با همان ویژگی‌های شمایل آشنایش دارد، منتهی در انجام وظیفه‌اش در مبارزه با منافقین با چالش بزرگ حضور خواهرش در جبهه دشمن هم روبه‌روست.

۱۳۹۸
بازی در فیلم «منطقه پرواز ممنوع» (امیر داسارگر). ضمن اهمیت حضور هادی حجازی‌فر در فیلمی در ژانر کودک و نوجوان، شهرت و محبوبیت او در کنار قصه ملی و انگیزشی باعث موفقیت فیلم در گیشه می‌شود. منطقه پرواز ممنوع با فروش بیش از شش‌میلیارد تومانی تنها دو پله از ماجرای نیمروز؛ رد خون پایین‌تر ایستاد.

۱۳۹۸
بازی در نقش کاظم (آتابای) در فیلم «آتابای» (نیکی کریمی). این حضور در نقشی که شکست عاطفی در دوران جوانی و مرگ خواهرش را تجربه کرده و حالا در میانسالی با چالش عاشقانه دیگری روبه‌روست، درخشان است. حجازی‌فر یکی از نویسندگان فیلمنامه «آتابای» هم بود.

۱۴۰۰
کارگردانی فیلم «موقعیت مهدی» درباره برادران شهید مهدی و حمید باکری و لشکر ۳۱ عاشورا. حجازی‌فر که خود و برادرش وحید نقش‌های مهدی و حمید باکری را بازی می‌کردند، جایزه بهترین فیلم جشنواره فجر را به‌دست آورد و برای همین اثر فاخر، چهره برگزیده هنر انقلاب در سینما هم شد.

۱۴۰۱
بازی در نقش نعیم مولایی در سریال «پوست شیر» (جمشید محمودی) که با استقبال مخاطبان مواجه شد. به‌ویژه همکاری او با علیرضا کمالی، بازیگر نقش رضا پروانه به‌عنوان دوست و رفیق گرمابه و گلستان نعیم، جلوه کرد و به نمونه خوبی از پاسکاری‌های درست در بازیگری تبدیل شد.

کارگردانی در تئاتر
امیدواریم آن گروه از مخاطبانی که کارهای نمایشی و عروسکی هادی حجازی‌فر را ندیده‌اند، این بخت را داشته باشند تا به تماشای هنرمندی او در این عرصه بنشینند و حجازی‌فر دوباره آثار جذابی را روی صحنه ببرد. یکی از موفق‌ترین نمایش‌های زنده ــ عروسکی او «ملاقات بانوی سالخورده» بود که سال‌های ۹۳ و ۹۴ براساس نمایشنامه مشهور فریدریش دورنمات در دو مقطع و در سالن‌های اصلی تئاتر‌شهر و فرهنگسرای نیاوران اجرا شد. نکته جالب این‌که حجازی‌فر بعدها در فیلمی براساس همین نمایشنامه هم بازی کرد: «بی‌همه چیز».

کارگردانی در تلویزیون
هادی حجازی‌فر در تئاتر عروسکی بیشتر به‌عنوان کارگردان شناخته می‌شد اما سال‌ها طول کشید تا نخستین فیلمش را در سینما بسازد. او سال‌۱۴۰۰ فیلم «موقعیت مهدی» را نوشت و کارگردانی کرد و هنر و استعدادش را در این زمینه هم نشان داد. حجازی‌فر پس از حضور موفق در جشنواره فیلم فجر، نسخه مفصل‌تر موقعیت مهدی که محصول سیما فیلم است را برای رسانه‌ملی ساخت. سریالی ۷ قسمتی که قرار است در ایام محرم و صفر از تلویزیون پخش شود.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها