در سال۲۰۱۸، شاهد خروج همهجانبه دولت دونالد ترامپ از توافق هستهای با ایران بودیم. در آن زمان، رئیسجمهور سابق آمریکا و همراهانش مانند جان بولتون و پمپئو مدعی بودند خروج از برجام، به فروپاشی ایران منجر خواهد شد اما با نتایج کاملا متفاوتی روبهرو شدند. نظر شما دراین خصوص چیست؟
درست میگویید. تاکید میکنم که ایران قدرتمندانه در برابر استراتژی فشار حداکثری آمریکا ایستاد و نشان داد که محاسبات واشنگتن و خصوصا دولت ترامپ در این خصوص تا چه اندازه نادرست بوده است. دولت وقت آمریکا اقدامی غیرقانونی انجام داد اما هزینهها و تبعات سختی را بابت این اقدام پذیرفت. اکنون، معادله به ضرر واشنگتن پیچیدهتر شده و ایران نیز در عین استمرار پیشرفتهای هستهای خود، به قدرتی تعیینکننده در منطقه خاورمیانه(غربآسیا) تبدیل شده است. باید گفت که راهبرد هستهای آمریکا در برابر ایران شکست خورده است. تحولاتی که طی سالهای اخیر در این خصوص رخ داده است، باید بهصورتی دقیق مورد توجه تحلیلگران و صاحبنظران حوزه روابط بینالملل قرار گیرد. قطعا(نه در دوران ترامپ و نه بایدن) مهار ایران براساس محاسبات رایج در کاخسفید و اتاقهای فکر آمریکا صورت نگرفته و همین مسأله، رمز رویکرد جدید مبنی بر ورود به یک تفاهم جدید است.
به تبعات خروج یکجانبه آمریکا از برجام و شکست راهبرد فشار حداکثری این کشور علیه ایران اشاره کردید. نگاه اتحادیه اروپا به این موضوع را چگونه ارزیابی و تحلیل میکنید؟
اروپا نیز بازنده خروج آمریکا از برجام بود. اکنون میبینیم که احیای مذاکرات و بهنوعی، انعقاد نوعی تفاهم با ایران تبدیل به مطالبهای جهانی شده است. بدیهی است که نمیتوان در ازای اعمال فشار و تهدید علیه ایران، انتظار داشت این کشور تسلیم این موارد شود. ایران نیز با قدرت در برابر این تهدیدات برخورد میکند. اگر ما کاهش واقعی تنشها در نظام بینالملل را میخواهیم باید به مقدمات و ابزارهای آن پایبند باشیم. من بهعنوان یک استاد حوزه روابط بینالملل میگویم که توافق با ایران اهمیت فوقالعادهای دارد. برخی کشورها مانند لهستان نیز میتوانند در این مسیر نقش یک واسطه را ایفا کنند. ما در اینجا با مقولهای بهنام امنیت جهانی و بینالمللی مواجه هستیم. از سوی دیگر، با حقیقتی تحت عنوان شکست راهبرد فشار (حداکثری) علیه ایران روبهرویم. پس در اینجا باید گامهایی کاملا منطقی برداشته و حقایق جاری در نظام بینالملل را بپذیریم.
شما به نقش و جایگاه خاص ایران در منطقه غربآسیا و جهان اشاره کردید. این جایگاه، مرهون چه مولفهها و ثوابتی در معادلات سیاستخارجی ایران است؟
یکی از این مولفهها که اساسا نمیتوان آن را نادیده گرفت، خصایص منطقهای و ژئوپلیتیکی ایران است. ایران دارای یک مزیت ژئوپلیتیکی در منطقه غربآسیا محسوب میشود. ازسوی دیگر، منطقه غربآسیا نیز بهصورت ذاتی دارای نوعی مزیت جغرافیایی، اقتصادی و امنیتی برای جهان است. پس ما در اینجا با بازیگری مواجه هستیم که در دل یکی از اصلیترین و پراهمیتترین مناطق دنیا، دارای جایگاهی غیرقابلانکار است. پس نخستین مواجههای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد، همین مزیت و جایگاه جغرافیایی، امنیتی و سیاسی ایران است. نمیتوان چنین مزیتی را انکار یا آن را در لابهلای برخی ملاحظات و اختلافات دیگر تحریف کرد. در پاسخ به سؤال بالا تاکید کردم که جهان امروز را باید براساس واقعیات تحلیل کرد. اگر مقامات آمریکایی تحلیل درستی از واقعیات داشتند، هرگز از توافق هستهای خارج نمیشدند.معتقدم در قبال ایران، باید روی مولفهای تحت عنوان «همکاری» متمرکز شویم نه تقابل. ما در حوزه امنیت و سیاست جهانی مشکلات زیادی در نظام بینالملل داریم و اختلافاتی نیز با ایران وجود دارد، ولی باید روی همکاری متمرکز شویم. همکاری با ایران برای اتحادیهاروپا مفید است زیرا این کشور نقش موثری در معادلات ژئوپلیتیکی منطقه خاورمیانه(غربآسیا) دارد. تحت هیچ شرایطی نمیتوان چنین گزاره مهمی را انکار کرد یا آن را نادیده گرفت.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد