اسلام تغییر در جهت عدل و رشد عقلایی جهان و مقابله با ظلم را مدنظر دارد و سرمایهسالاری تغییر برای ایجاد نظمی جهانی و یکپارچه برای سود هرچه بیشتر و تسلط و تسلیم ملل به نظام مصرفی را هدف قرار داده است و شگفت آنکه این خواست را از طریق چندجانبهگرایی میکوشد تا به ساختار دلخواه حکمرانی بر جهان بدل سازد.اما آنچه که مهم است همین فرآیند تحول ساختاری به سود نظام الحادی و مصرفی و بردگی انسانهاست و پیشروی در تنگ کردن امکان آزادی و استقلال و مبارزه ملل و گزینش زندگی جدا از سلطه جهانی. و این درست مغایر با خواست اسلام ناب است. تبدیل قطب اسلام به یک جانب از جوانب این نظام تحت فرمان سرمایه و قدرت و گرفتن استقلال کشوری مثل ایران انقلابی و حرکتش در جهان، همان رخداد شوم تغییرات حاضر تواند بود. این نظام پس از تصویب و زیر چتر قرار دادن همه کشورها، تخطی از مقررات مرکزی نهادهای جهانی را ناممکن خواهد نمود و در همه زمینههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و... . امر قدرت جهانی نهاد مطاع خواهد گشت.
این خطر بزرگ نظام کفر در جهانیسازی برای هستی بشری در زمین و پر شدنش از ظلم و جور است . این نظام شیطانی آمیزه چشماندازهای کمونیستی و سرمایهسالاری جهانی است و حکومت جهانی را در سر میپرورد. اما نه شکل سنتی حکومت، بلکه اشکال نوی پسامدرن که اساسا از مشخصههای صوری و سنتی حکومت دور است و دولت هوش مصنوی و سایبرنتیک، کاملا میتواند مفهوم سلطه را دگرگون و مخفی سازد. یک برداشت، فاقد ایمان به نظام الهی و قدرت ا... و عالم غیب و وعده عدل الهی و ظهور حکومت جهانی حق و موعود معصوم عج از این چشمانداز یا با اشتیاق به آن میگرود و بهعنوان شکل عالی تکامل حکمرانی جهانی به دفاع از آن برمیخیزد یا در صورت نقد، بهکلی دچار جبرگرایی و یأس میشود و جز تسلیم چارهای نمیبیند.
تنها ایمان توحیدی پایبند حکمت الهی و مفهوم وسیع فتنه آخرالزمان و یقین پیروزی وعده عدل موعود و ضرورت مجاهده و انجام دادن تکلیف، با فعالیت، فردی، ملی و جهانی در مسیر ظهور و عدم باور و تسلیم به ظلمات کفر محارب ادامه میدهد . این تغییرات از جوانب گوناگون باید واکاوی علمی گردد و پیدا شود خطرات بزرگش برای ما چیست؟ و تکلیف عقلانی ما و وضع بین جبر و اختیارمان کدام است. اول وجوه تغییرات استکباری و رهبری کافرانه آتی و جامعه مصرفی آینده که با اسلام نمیخواند را بشناسیم.
۱- جدایی بیش از بیش از هدایت الهی و تعمیق این گسست در همه کشورهای جهان و اداره جهان با قانون بتپرستانه نفس و نکرای اومانیستی و عقل خودبنیان بشری و نیازهای سرمایه جهانی بهعنوان تنها مرجعیت رسمی.
۲- نفی تصمیمات مستقل کشور یا قطب مسلمانان جهان براساس منابع وحیانی و الهی.
۳- مفهوم دور باطل و مجعول رشد
۴- مخارج جهانی بازتوزیع اسراف و آسیبهایش
۵- تحمیل مقتضیات نظام پسامدرنیستی و دولت جهانی سایبرنتیک و هوش مصنوعی جهانی ادارهکننده جهان.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد