در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سیدمحمدمهدی میرباقری ماموریت‌های رسانه تبیین شد

تربیت انسان عصر‌ظهور

حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمحمدمهدی میرباقری، همواره مخالف ارتباط منفعلانه با جهان غرب بوده و انقلاب اسلامی ایران را آغاز احیای مجدد اسلام از لحاظ اجتماعی و بازگشت آن به عرصه تمدنی می‌داند. در مسائل معطوف به انقلاب اسلامی به‌ نوبه‌ خود به تقویت جبهه سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی و تبیین نظریه «تمدن نوین اسلامی» کمک کرده تا آنجا که در مورد موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد تأکید امام‌راحل‌(ره) و رهبر معظم انقلاب به ارائه تحلیل‌های راهبردی پرداخته‌است؛‌ موضوعاتی چون رسالت انقلاب اسلامی، اسلام آمریکایی، نهضت تولید علم دینی، الگوی پیشرفت، تحول در حوزه، روشنفکری بیمار، مبانی دینی هنر و سینما، بیداری اسلامی، اقتصاد مقاومتی، سبک زندگی، پروژه نفوذ و... .
حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمحمدمهدی میرباقری، همواره مخالف ارتباط منفعلانه با جهان غرب بوده و انقلاب اسلامی ایران را آغاز احیای مجدد اسلام از لحاظ اجتماعی و بازگشت آن به عرصه تمدنی می‌داند. در مسائل معطوف به انقلاب اسلامی به‌ نوبه‌ خود به تقویت جبهه سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی و تبیین نظریه «تمدن نوین اسلامی» کمک کرده تا آنجا که در مورد موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد تأکید امام‌راحل‌(ره) و رهبر معظم انقلاب به ارائه تحلیل‌های راهبردی پرداخته‌است؛‌ موضوعاتی چون رسالت انقلاب اسلامی، اسلام آمریکایی، نهضت تولید علم دینی، الگوی پیشرفت، تحول در حوزه، روشنفکری بیمار، مبانی دینی هنر و سینما، بیداری اسلامی، اقتصاد مقاومتی، سبک زندگی، پروژه نفوذ و... .
کد خبر: ۱۴۱۲۱۱۰
نویسنده مریم فلاح - نویسنده و پژوهشگر

در متن پیش‌رو که گفت‌وشنود مدیران سیما با میرباقری است، وی از یک جنگ شناختی صحبت می‌کند. جنگی ورای نبردهای نظامی، انقلاب‌های مخملی و محاصره‌های اقتصادی. او ابزار جنگ شناختی را امپراتوری هنر و رسانه‌ای غرب می‌داند و از بنگاه‌های بزرگ خبری، هالیوود، فضای مجازی و تلویزیون به‌عنوان پشتیبان این امپراتوری یاد می‌کند. میرباقری در مرحله جنگ شناختی، معتقد است که باید در برابر ماموریت رسانه‌ای آنها رسانه‌های ما هم به‌دنبال تربیت انسانی در تراز تمدن اسلامی، انقلاب اسلامی و عصر ظهور باشند. وی با تاکید بر رسالت رسانه در ارائه تصویری روشن، مبتنی بر یک نظام فکری بزرگ که در آن کل نظام هستی و مسیر حرکت انسان به سمت غایات دیده ‌شود از رسانه‌ملی می‌خواهد که مطالبات مردم را از بستر حرکت به سمت ظهور عبور دهد و آن را به یک مطالبه روشن تبدیل کند. تحول در لایه‌های سازمانی رسانه، نقش رسانه در سبک زندگی و مناسبات اجتماعی و تعامل حوزه و صداوسیما بخشی دیگر از اشارات رئیس فرهنگستان علوم اسلامی است.

راهبرد هدایت رسانه در جنگ شناختی
رسانه، ملتی را تحت تاثیر خودش قرار می‌دهد در نتیجه، سیاست‌گذاری‌های آن در مقیاس بزرگی نتیجه می‌دهد. رسانه‌های مدرن، متعهد به بسترسازی برای تحقق الگوی توسعه در مقیاس جهانی هستند و تمام رفتارشان معطوف به بستر اقامه حیات مادی است. یعنی الگوی توسعه غربی که الگوی توسعه مدرن است بستر اقامه فرهنگ، اخلاق و حیات مادی است. از این رو رسانه‌های ما نیز باید بستر تحقق پیشرفت و تمدن اسلامی باشند. در این بحث چند نکته حائز اهمیت است‌. یکی این‌که استراتژی هدایت سازمان صداوسیما، باید استراتژی درگیری باشد. ما در خلأ نیستیم که برای خودمان طراحی کنیم و کسی با ما کار نداشته‌باشد. ما در فضای درگیری با تمدن مادی و امپراتوری هنری و رسانه‌ای غرب هستیم که قرن‌ها روی آن کار شده و پشتیبانی گسترده‌ای در زمینه سیاست، اقتصاد، علوم و فناوری دارد. ده‌ها آکادمی، دپارتمان تحقیقاتی، پژوهشگاه‌ و آموزشگاه در خدمت این تفکر است و از سوی ده‌ها رشته علمی و همچنین سرمایه‌ و قدرت‌های سیاسی بزرگ حمایت می‌شود. ما در فضای درگیری با چنین تمدنی هستیم و خودمان را در این مقیاس باید تعریف کنیم. اگر انسان نداند با چه کسی مواجه است، مقیاس و تراز کار خود را نمی‌فهمد. در جبهه مقابل ما، رقیب ما امپراتوری هنری و رسانه‌ای غرب است که جهان را به سمت آرمان‌ها، اتوپیا و تصویری که از آینده دارد، حرکت می‌دهد. درگیری انقلاب اسلامی با این تمدن مراحلی را پشت‌سر گذاشته و اکنون در مرحله جنگ شناختی هستیم. یعنی بسیاری از ابزارهای دشمن در این جنگ از کار افتاده‌است. مثلا ابزار جنگ مخملی ــ جنگ‌هایی که از طریق انتخابات آغاز می‌شود ــ دیگر شکست خورده‌است. پس آنها دیگر این روش را تکرار نخواهند کرد مگر این‌که تحولات جدی در این روش ایجاد کنند و آن را با جنگ نظامی و... بخواهند پیش ببرند. مهار دیپلماتیک نیز در حال شکست‌خوردن است. در بحث محاصره اقتصادی که جنگ بزرگی است، به نوعی در حال عبور از مرزهای آن هستیم؛ مهم‌ترین مرحله که اکنون با آن مواجهیم جنگ شناختی است و ابزار عمده‌ آن هم امپراتوری رسانه‌ای و هنری است که با علوم شناختی گسترده مورد پشتیبانی قرار می‌گیرد. در این جنگ شاخص‌های به‌نسبت زیادی نشان می‌دهد که موفق بوده‌ایم.
بعد از گسترش برخی گرایش‌ها و رویکردها در علم روان‌شناسی و کار کردن روی ناخودآگاه انسان از طریق علوم شناختی، همچنین سامان‌دادن بخش خودآگاه و تاثیر بر اراده‌های انسانی، پیش‌بینی آنها این بود که به‌سرعت از فضای انقلاب اسلامی عبور کنند اما در عمل این‌طور نشد و خودشان هم نمی‌توانند تحلیل کنند که چرا این همه تلاش، نمی‌تواند ناخودآگاه این ملت را آن‌‌طور که آنها می‌خواهند تغییر دهد. امروز که در مرحله جنگ شناختی هستیم، جبهه مقابل ما دستگاه بزرگی است که از پیشانی بنگاه‌های خبری بزرگ، هالیوود، تلویزیون و شبکه‌های مجازی برخوردار است و عقبه آن یک دستگاه عظیم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. درواقع ما با یک تاثیر و دروغ بزرگ به وسعت یک تمدن مواجه هستیم. کل این تمدن یک دروغ بزرگ است. نمی‌گویم باطل محض است چون باطل محض هیچ طرفداری پیدا نمی‌کند. بهتر است در این باب به خطبه ۵۰حضرت امیر در نهج‌البلاغه مراجعه کنیم. وقتی بحث از بدعت‌ها می‌شود، ایشان می‌فرماید: «اگرباطل به طور کامل از حق جدا شود، دیگر کسی فریب آن را نمی‌خورد. » وقتی حق و باطل در دستگاه شیطان به هم آمیخته شود، بستر فریب فراهم می‌گردد. اگر به تعبیر قرآن بخواهیم بحث کنیم با یک نباء فاسق مواجه هستیم. وقتی در سوره حجرات بحث امت‌سازی در تبعیت از نبی‌اکرم مطرح می‌شود، این توصیه می‌شود که اگر نمی‌خواهید پیامی بالاتر از پیام انبیا به جهان برسانید، دنبال این مرد حرکت کنید که دست او پر است. نه طرحی را پیش از او زمین بگذارید و نه اصوات خود را از او بالاتر ببرید. مفهوم اخلاقی‌اش این است که در امت‌سازی، صدایی که باید درعالم طنین‌انداز شود، صدای حضرت و دعوت ایشان است و به همین دلیل است که صدای امیرالمومنین طنین صدای نبی اکرم است اما صدای معاویه، صدای یک امپراتوری است. وقتی خداوند تعالی این نکته را بیان می‌کند از داستانی قبل از آن می‌گوید که در مورد نباء فاسق است. اکنون با چنین نبائی مواجه هستیم. نباء دستگاه فسق امروز از طریق امپراتوری رسانه‌ای منتشر می‌شود، اوضاع روانی عالم را به هم می‌زند و از طریق رسانه وقایع را سامان می‌دهد. در جنگ شناختی فرمول علمی کار این‌ است که ابتدا ناخودآگاه انسان را تحت تصرف قرار می‌دهند و از آن طریق به خودآگاه انسان می‌رسند و معتقدند که از طریق مهندسی ناخودآگاه می‌توان بخش خودآگاه را تصرف کرد. به این ترتیب انسان خیال می‌کند خودش در حال تصمیم گرفتن است و احساس آزادی می‌کند اما در واقع تحت اسارت آن برنامه‌ای قرار دارد که ناخودآگاه او را در دست گرفته‌است. همان کاری که امروز امپراتوری رسانه‌ای مدرن انجام می‌دهد. اصل اساسی و ارزش بنیادین این تمدن بیرون زدن از اصل توحید و خودمحوری است. یعنی انسان محوری در مقابل پرستش خدا، البته نه آن انسان محوری و کرامت انسانی که انبیا می‌گویند. این نباء، با نباء اسلام و نبی‌اکرم درگیر است. انقلاب اسلامی طنین مجدد همان نباء درعالم است و درگیری حال حاضر در این مقیاس تعریف می‌شود یعنی مقابله با یک خبر فاسقی که در جهان امروز مقابل نباء نبی اکرم قرار گرفته و به اصطلاح یک افک بزرگ است که ما باید این افک را به نوعی خنثی و افشا کنیم.

انسان سازی در تراز تمدن اسلامی
ماموریت رسانه‌ای ما، تربیت انسان در تراز تمدن اسلامی، انقلاب اسلامی و عصر ظهور است. کما این‌که ماموریت رسانه غرب، تربیت انسان در تراز عصر روشنگری است با مختصاتی که برایش تعریف می‌کند. ما باید انسانی تربیت کنیم که ادراک ایمانی‌اش نسبت به همه عرصه‌ها فراگیر باشد. درک ایمانی او از بندگی خدا و دینی که انبیا آورده‌اند یک ادراک فراگیر باشد، نه این‌که ایمانش متعلق به یک عرصه خصوصی باشد و وقتی وارد عرصه اجتماعی می‌شود به‌دنبال پیامبران عصر روشنگری برود. باید درک ایمانی حداکثری و فهم مومنانه از میدان‌های درگیری بزرگ داشته‌باشد و بتواند فهم مومنانه‌ای از درگیری در مقیاس تمدن داشته‌باشد. انسانی که این رسانه می‌خواهد تربیت کند و انسانی که فهم مومنانه‌اش از دین حداکثری است و رابطه دین را با همه مناسبات حیات خود اعم از فردی، اجتماعی و تاریخی می‌فهمد و میدان‌های درگیری را بر اساس این فهم مومنانه به تصویر می‌کشد. دغدغه اودرگیری طبقه کارگر با سرمایه‌دار نیست. او درپی درگیری امت اسلامی با دستگاه کفر است‌ و باید فهم مومنانه‌ای از میدان‌های درگیری و درک روشنی از نحوه مواجهه با تمدن رقیب و جبهه مقابل داشته‌باشد.

هوشیاری در نبرد شناختی
فهم بعضی‌ها در مواجه شدن با تمدن مدرن فهم تقابل نیست؛ این افراد تجددگرا هستند و از نظر آنها تنها مسیر سعادت، آن است که باید در همین مسیری که پیش روی‌مان گذاشته‌اند، استحاله شده و از مغز سر تا نوک پا غربی شویم. در مقابل بعضی‌ها می‌گویند باید از آن گریخت و منزوی شد. عده‌ای هم تجددگزین هستند و می‌گویند دراین مسیر باید خوب‌ها را جدا و بدها را کنار بگذاریم ولی جماعتی هم هستند که رویکردشان تمدنی است و می‌گویند باید از بستر این فضای مزاحم عبور کرده و آن را در اقتضائات تمدنی خودمان استحاله کنیم. از نظر آنها باید تک‌تک اجزای آن مثل تکنولوژی، علم، روابط اجتماعی، ساختارها و سبک زندگی‌اش را استحاله کرد. امروز سایه سنگین آن برجهان افتاده و بعد از جنگ اول و دوم جهانی، دولت ملت‌ها را گسترش دادند و متناسب با آن سازمان ملل درست کردند. در حقیقت بعد از دو جنگ بزرگ، وضعیت روانی جهان را با ده‌ها میلیون کشته آماده پذیرش کردند و با یک خشونت بزرگ ملت‌ها را زیر چتر نظم جهانی بردند که اکنون ما در فضای آن زندگی می‌کنیم. فهم مومنانه از این فضای شیطانی و نوع درگیری و مواجه‌شدن با آن نه انزواست، نه درگیری کور، نه انفعال و تجددپذیری و نه تجددگزینی. ما می‌خواهیم به سمت عصر ظهور و مقدم بر آن تمدن اسلامی حرکت کنیم و برای رسیدن به این هدف باید از بستر یک درگیری بزرگ بگذریم. باید فضای کنونی را در فضای دیگری استحاله کنیم و اسلام ظرفیت استحاله تمدن‌های مادی را در درون خود دارد. این حرف‌ کسانی است که گفت‌وگوی تمدنی دقیق دارند، پس باید از این بستر عبور کرده و نسلی را تربیت کنیم که دارای درک ایمانی حداکثری است و جبهه کفر را می‌شناسند. این نسل فضای درگیری همه‌‌جانبه را می‌فهمد. نه می‌خواهد استحاله شود و نه جنگ کور کند. قصد فرار از میدان را هم ندارد؛ می‌خواهد بایستد و به سلامت از این میدان عبور کند و تمدن الهی را بسازد. حاج‌نادر طالب‌زاده جزو همین آدم‌ها بود. این دعوای تمدنی را می‌فهمید و به عمق استراتژیک انقلاب اسلامی و میدان‌های درگیری آگاه بود؛ همچنین در برابر ایدئولوژی‌، انقلاب علمی، انقلاب صنعتی و وسعت فناوری، سبک زندگی و ساختارهای جهانی غرب تسلیم نبود. شهیدآوینی نمونه دیگری از این آدم‌ها بود. باید انسان‌هایی در این تراز تربیت کنیم تا از دل این تلاش یک تمدن جدید بسازیم و گفتمان‌سازی کنیم. گفتمانی در مقابله با گفتمان‌هایی که به عنوان رقیب حضور دارند و بین آنها تجددگراها که گفتمان انفعال را دنبال می‌کنند، انزواگراها که گفتمان انزوا را انتخاب کرده‌اند و طرفداران گفتمان درگیری کور نیز مشاهده می‌شوند اما تربیت نسلی که بتواند جامعه را از این گفتمان‌ها عبور دهد، هدف و ماموریت رسانه است.

تصویری جامع از حیات برای بشر امروز
پس از اشراف رسانه نسبت به میدان درگیری و رسیدن به تصویری روشن از انسان و جامعه ترازی که قصد ساختن آن را دارد، از مهم‌ترین نکاتی که در قدم بعد باید حتما در ذهن ما باشد بحث تصویراست. باید تصویر جامعی از حیات پیش روی انسان‌ها بگذاریم تا بتوانند حرکت کنند. غربی‌ها این کار را می‌کنند و آرمانشهر ارائه می‌دهند. رویای آمریکایی در همین مسیر است. البته ترکیبی از عقلانیت و تخیل است، یک فضای کلی که در آن تمام نیازمندی‌های انسان در یک شکل آرمانی به قله خود می‌رسد تا انسان رشد کند. بعد آنها نسبت بین این تصویر را با حیات برقرار کرده و انسان را به حرکت درمی‌آورند. وظیفه دستگاه هنر و هنرمند این است که باید از آن آینده روشن در جهان امروز متولد شود سپس جهان امروز را به سمت چنین آینده‌ای هدایت کند. این موضوع را در بعضی از آثار هنری می‌بینید. این شرح حال، بسیار به رسالت انبیاء شباهت دارد.
غرب، جامعه آرمانی خود را به مجموعه آثار و دستگاه‌های هنری و رسانه‌ای تبدیل کرده‌است. به نظر من هر اثر هنری که آنجا ساخته می‌شود نسبت به آن تصویر بزرگ پیوست دارد و شما این ویژگی را در آثار هنری خودمان که در داخل ساخته می‌شود نیز می‌بینید. کسانی که چنین تصویری دارند، آن را در قالب فیلم‌های آخرالزمانی نشان می‌دهند. در این آثار در مقابل آرمانی که انبیاء برای ابدیت نشان می‌دهند، رویا و افقی دیگر به بشر نشان می‌دهند. بلندپروازی‌های شیطنت‌آمیزی که در تمام آثارشان پیوست دارد. اگر فرض کنیم آرمان‌شان همان رویای آمریکایی است، تمام آثار هنری آنها با این موضوع پیوست دارد. جاذبه‌های چهارگانه‌ای که در عرصه هنر روی آن سرمایه‌گذاری می‌کنند از جمله کمدی، دلهره، خشونت و... نیز با همین موضوع پیوست دارد. آنها ابتدا وضعیت موجود را آسیب‌شناسی می‌کنند و بعد با به‌کارگیری قوه تخیل، از طریق هنر آن را به سمت دیگری متحول می‌نمایند. عالم خیال بین ادراک عقلی و تحقق آن نسبت برقرار می‌کند و بشر را از این عالم عبور می‌دهد. یک جهان رویایی می‌سازند که منظومه‌ای از حیات است و همه چیز آن به شکل مطلوبی در جای خودش قراردارد، بعد متناسب با آن آسیب‌شناسی می‌کنند و در این راه سعی در استفاده از ابزار هنر و رسانه برای ایجاد تخیل اجتماعی و تحریک به سمت آن غایت را دارند. آسیب‌شناسی بخشی از هنر مدرن است که در تولیدات تلویزیون خودمان هم می‌توان این موضوع را دید.
عرض من این است که رسانه باید تصویر روشنی به ملت منتقل کند و تمام فعالیت‌هایش پیوست آن تصویر را داشته‌باشد. شکل اندیشه‌ای این تصویر، ابتدا یک نظام فکری بزرگ است که در آن کل نظام هستی و مسیر حرکت انسان به سمت غایات دیده می‌شود. خاصیت تلاوت کثیر قرآن ارائه همان تصویر به انسان است. یعنی انسانی که دائم قرآن می‌خواند آن تصویر در روحش جا می‌گیرد و به سمت آن حرکت می‌کند. هستی و نظام آفرینش را مشاهده می‌کند و می‌تواند تصویری از مسیر خود تا ظهور، رجعت، قیامت، عوالم ملکوت و ملک و نظایر آن داشته‌باشد. او درگیری‌های این میدان و دستگاه شیطان را با تمام وسعتش می‌بیند و با اطلاع از پایان، از مراحل درگیری و ابتلائات، تصویری روشن دارد. ما باید دنبال چنین نظام فکری باشیم و آن را به جامعه دهیم تا رابطه بین رفتار خودش با آن نظام اعتقادات ایمانی را بفهمد؛ یعنی صرفا یک نظام اندیشه‌ای مبتنی بر برهان و استدلال و... نباشد.
یکی از تفاوت‌های انبیاء با فلاسفه همین موضوع است. فلسفه صرفا نظام استدلالی است اما انبیاء تصویر روشنی از کل نظام هستی به انسان ارائه می‌دهند و از میدان‌های درگیری و سعادت و شقاوت آن می‌گویند. رسانه باید چنین نظام فکری را به مخاطب خود منتقل کند. وقتی آنها فیلم جنگ‌جهانی چهارم و آخرزمانی می‌سازند، غلبه آرمان‌شهر و تمدن مادی خودشان بر دیگران را بیان می‌کنند. هدف‌شان هم این است که بگویند مسیر سعادت و نجات بشر همین است؛ در واقع یک مسیر کور مُنسد را نشان می‌دهند.

تربیت و پرورش انسان متناسب با عصر ظهور
زمانی دلم می‌خواست نزد یکی از آقایانی که در کمدی و طنز تبحر دارد و همیشه با نقد سنت‌، حتی سنت‌های مذهبی ما، تعجب ایجاد می‌کند که به دنبال آن خنده می‌آید؛ رفته و بگویم شما یک بار هم غرب را نقد کنید، ببینیم بلد هستید اتوپیای غرب را در مقابل ظهور تحقیر کنید. چنین رویکرد تصویری باید پیوست تمام فعالیت‌های رسانه‌ای ما باشد. البته چنین رویکردی باید به‌تدریج و غیر‌مستقیم در قالب یک اثر هنری ارائه شود.
فرض کنید بخواهیم وضعیت معاش مردم را آسیب‌شناسی کنیم. آسیب‌شناسی‌ باید این گونه باشد که معیشت این انسان را متناسب با معیشت انسان عصر ظهور بررسی کنیم. مقصد ما تربیت و پرورش انسان متناسب با عصر ظهور و در تراز انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی، در مقابل انسان تراز عصر روشنگری است. بهترین ابزار ما داشتن تصویری روشن از هدف و مسیری است که البته واجد نظام معقول باشد. بهترین شکل ساماندهی اراده انسان این است که از طریق تصویری جامع، رابطه او با افعال خرد و جزئی‌اش برقرار شود و بتواند افعال خود را در بستر آن تصویر بفهمد.
مثلا کسانی که اصلاحات اقتصادی انجام می‌دهند، نسبت بین این اصلاح را با آرمان‌های بزرگ نمی‌فهمند واز این رو اصلاحات اقتصادی به هیچ وجه در مسیر تمدن اسلامی نیست. چه کسی باید این موضوع را به آنها یاد دهد؟ من می‌گویم این رسالت برعهده رسانه است. تلویزیون باید در قالب برنامه‌های مختلف، با یک پیوست درست روشنگری کند که مثلا وقتی بحث از عدالت اقتصادی می‌شود، پیوست فرهنگی آن با انقلاب اسلامی چیست؟ یکی از آرمان‌های بزرگ رسانه‌ملی باید عدالت‌محوری باشد. اگر رسانه نتواند نسبت به موازینی که منتهی به فساد اقتصادی و ساختاری می‌شود، افشاگری کند در این صورت افشاگری در مقیاس بزرگ هم خاصیتی ندارد. شما افشاگری می‌کنید ولی نسبت به این نظامی که ترازوی آن نامیزان است توجهی ندارید. عدالت‌خواهی در رسانه باید از چنین خصوصیتی برخوردار باشد.
باید مطالبات رهبری جامعه و مطالبات مردم از دولت تبدیل به گفتمان شود. البته این امر ابتدا باید از بستری بگذرد. احزاب در غرب مطالبات مردم را از بستر ایدئولوژی حزب می‌گذرانند. رسانه‌های ما باید مطالبات مردم را از بستر حرکت به سمت ظهور عبور دهند و آن را به یک مطالبه روشن تبدیل کنند. رسانه باید قاطعانه مطالبه کند و تعارف با مسئولان را کنار بگذارد. باید زبان مردم باشد‌‌ و البته از تصمیمات صحیح دولت هم حمایت کند. اگر دنبال عدالت می‌رویم باید در قالب آن تصویر بزرگ، عدالت را تصویر کنیم و چالش‌های عدالت را درست بفهمیم. مهم‌ترین چالش عدالت، دوگانه انقلاب اسلامی و دنیای مدرن است. این چالش همه جا وجود دارد و ما اکنون در الگوی اقتصادی نیز با آن مواجه هستیم. یعنی اندیشه و تفکر انقلاب با مدل‌های سرمایه‌داری در اقتصاد، سیاست و فرهنگ چالش دارد و این چالش مهم‌ترین عامل بحران در کشور است.
کسانی که این الگو را دامن می‌زنند و بحران ایجاد می‌کنند به عنوان ناجیان کشور هم شناخته می‌شوند. ۳۰ سال است که در ایران، جریانی به سرعت در حال ترویج الگوی سرمایه‌داری است البته در انجام این کار موفق نیست؛ زیرا بستر مناسب برای تحقق آن نظام را ندارد؛با این حال مدام چالش‌ها را افزایش می‌دهند و هر چه جلوتر می‌رویم چالش بحران عمیق‌تر می‌شود.
اگر عدالت‌خواهی را دنبال می‌کنیم باید بسترهای اصلی بی‌عدالتی که نظام سرمایه‌داری و لیبرالیسم فرهنگی و سیاسی و اقتصادی است را به خوبی مشاهده کنیم چرا که این موارد در چالش با انقلاب اسلامی و ادبیات انقلاب اسلامی است البته انجام این امرمحتاج پژوهش است. این برخورد نباید به‌ صورت فرمالیسم دنبال شود.

پیوست و هماهنگی در اهداف تولیدات سیما
دفاع رسانه ما از ادبیات فارسی یک نمونه از این برخورد فرمالیسم است، چون وقتی تمدن غرب می‌آید، زبان خودش را هم می‌آورد و شما باید تمدن را بیاورید که بتوانید با آن زبان مبارزه کنید. تمدن غربی، زبان باطنی تفاهم را تغییر داده، آن‌وقت شما با الفاظ آن بازی می‌کنید؟ چرا اکنون زبان تخصصی دیگر فارسی نیست، به این دلیل که معادلات این زبان در دستگاه فکری و چارچوب اندیشه دیگری تولید می‌شود. این ادبیات، ناشی از توسعه علمی به مفهوم مادی‌اش است. شما اگر علم خودتان را گسترش دهید، ادبیاتش هم زبان دیگری پیدا می‌کند.
معتقدم زبان تمام علوم مثل ریاضیات، فیزیک، علوم پایه، علوم انسانی و علوم زیستی باید تابع زبان قرآن باشد. این امر شدنی است و می‌توان آن را دفاع از زبان دانست اما وقتی تمدن غرب، آمده‌باشد و شما فقط روی واژه‌ها ایستاده‌باشید، کاملا بی‌معنی است. نمی‌گویم دفاع نکنیم، می‌گویم دفاع رسانه از ادبیات باید در قالب یک تصویر بزرگ، در تمام تولیداتش پیوست داشته‌باشد.
بخش‌های مختلف رسانه‌ حتما باید با هم هماهنگ باشند. نمونه دیگرش قاب معارف این رسانه است. در این بخش نیز باید یک نظام فکری روشن وجود داشته‌باشد که از اول تا آخر، یک پیوست در آن مشاهده شود. هر‌کس که برای بحث کردن می‌آید، اگر در چارچوب مشخص سخن نگفت، نباید مورد حمایت رسانه قرار گیرد.
به آثار هنری این رسانه هم اگر نگاه کنید متوجه می‌شوید که همین است. یک اثر هنری در رسانه‌مان به من نشان دهید که جهت غالبش، دعوت به دنیای مدرن نباشد. منظورم صرفا آثاری است که توسط جمهوری اسلامی تولید شده‌است - البته جهت غالب بعضی از داستان‌های قرآنی که به تصویر کشیده شده به این‌سو است - نکته دیگر این که هماهنگی باید بر محورآن تصویر اتفاق افتد. باید تمام آثار از فیلم و سریال تا سخنرانی، با هم هماهنگ باشند. رسانه نباید به الگوهای مدرن دامن بزند و بعد بگوید نتیجه زندگی کردن به این شیوه جهنم است. باید راهی بیابیم که بتوانیم جامعه را از وسط این پدیده شگفت و این تمدن فراگیر عبور دهیم.
معتقدم باید از بستر نقد و نقض این تمدن عبور کنیم تا به طرح برسیم. تمام ابعاد این تمدن را باید نقد کرد. سال‌ها در رسانه می‌گفتم چرا شما در برنامه‌های‌تان به نقد غرب نمی‌پردازید و برای مردم خودتان قبله می‌سازید ـ دو سه سالی است این جسارت پیدا شده که مقداری غرب را نقد کنند که قسمت عمده آن بعد از ظهور ترامپ است ـ نقد و نقض غرب هم باید کاملا عالمانه باشد. نقد یعنی نقد روبنایی و نقض یعنی نقض زیربنایی که از راه هنر باید انجام شود البته نه نقد تکنیکی، این موارد را خود آنها بهتر از ما نقد می‌کنند. نقد باید در چارچوب اندیشه‌ای خودتان باشد. رسانه پشت‌سر‌هم از آثار طنز تا دلهره‌آور، آنها را بدون کوچک‌ترین نقد اندیشه‌ای پخش می‌کند. زهر و تلخی این آثار را بگیرید و به مخاطب آگاهی دهید. نگران هستم وقتی جوانان ما به تماشای فیلم‌های آخرالزمانی می‌نشینند، آنها را نسبت به آینده اسلام بدبین و نسبت به غرب امیدوار می‌کنند.
باید نقد این آثار را در اختیار جوانان بگذاریم و او را نسبت به اتفاقی که در حال افتادن است، خودآگاه کنیم و البته در صورت نداشتن طرح، کسی این نقد و نقض کردن را از ما نمی‌پذیرد. باید از مسیر نقد و نقض به مسیر طرح برسیم.

ایجاد تحول در زیرساخت‌های رسانه
لایه‌های سازمانی رسانه و حتی زیرساخت‌های آن باید متحول شود. امروز رسانه ما به‌جای پاسخگو بودن به مسائل مستحدثه، باید خود حادثه‌ساز باشد. نباید همیشه پشت‌سر آنها حرکت کنیم، در بسیاری موارد درگیر نیستیم و بدون تعارف، رسانه‌ای منفعل هستیم. سنگر به سنگر عقب‌نشینی کردیم، در حالی‌که غرب در هیچ زمینه‌ای مرز ندارد. در مواجهه با این شرایط، رسانه ما باید با ایجاد تحول در ساختار و بافت نیروی انسانی‌اش به یک رسانه حادثه‌ساز تبدیل شود. مطالبات مردم نیز باید از طریق این رسانه تبدیل شود به ادبیاتی شفاف و قابل دفاع و ضمن تعریف فرآیندهایی، مردم در تصمیم‌سازی و تولید آثار این رسانه مشارکت یابند. حالا اگر می‌خواهیم آرام آرام تصویر دیگری به مخاطب ارائه کنیم، این تصویر به ایجاد تناسبات با بافت نیروی انسانی و سازمان ما نیاز دارد. اگر می‌خواهیم انقلاب اسلامی بماند، نیاز به دولت مردمی داریم که این دولت مردم، قرارگاهی است. باید در لایه‌های مختلف، یک رسانه قرارگاهی مردم، تاسیس شود تا چنین رسانه‌ای بتواند لکوموتیوی برای به حرکت درآوردن خود این رسانه شود. به خلاقیت‌های مومنانه در حوزه تصویر بها دهید تا ببینید چقدر برایتان تصویر خرد و کلان درست می‌کنند. باید یک رسانه مردم، به راه انداخت که قرارگاهی و جهادی باشد. در این صورت امکان مقابله با رسانه فراگیر دشمن فراهم می‌شود. پیشنهاد می‌کنم دوستان‌مان در صداوسیما، مجموعه‌ای از تجربیات شفاهی، مکتوب و بصری دوره‌های گذشته را جمع‌آوری کنند، عرضم این است که به رغم کارهای مهمی که از گذشته تاکنون انجام شده اما با توجه به ظرفیتی که صداوسیما دارد، خروجی‌اش در تراز آن کاری که باید انجام شود، نیست به همین دلیل باید در بافت نیروی انسانی سازمان اعم از جهت‌‌دهنده‌ها، ایده‌دهنده‌ها و کسانی که تهیه‌کننده هستند، تحول ایجاد شود. پیشنهاد می‌کنم، کارکنان رسانه به‌خصوص مدیران و اعضای رده‌ بالا به اعمال و دعاهای عصر ظهور توجه ویژه داشته‌باشند؛ چراکه افق روح انسان را با تصویر اصل ظهور هم‌راستا می‌کند؛هم به انسان تصویرعقلانی می‌دهد و هم یک انگیزش روحی به سمت آن افق ایجاد می‌کند. آن هنگام می‌توانید در مسیر، استوار بایستید و آرام همه چیز را در طرح خودتان بیاورید.

نقش رسانه درتعریف سبک زندگی و مناسبات اجتماعی
رسانه در سبک زندگی مردم هم می‌تواند تغییراتی ایجاد کند. این موضوع، محور تغییر الگوی خوراک، پوشاک، مسکن و... است. الگوی توسعه‌ای که ما داریم به ریزالگوها تقسیم می‌شود. باید الگوی بزرگی طراحی کنیم که در آن فاکتورهای بسیاری از جمله مدل روابط اجتماعی در آن لحاظ شده‌باشد. یکی از مهم‌ترین موضوعات ما، نوع مناسبات اجتماعی است که در نظریه اجتماعی دنبال می‌شود. مثلا در جامعه بازار می‌گویند رابطه انسان‌ها باید هم‌عرض باشد که با یکدیگر به یک تعادلی برسند.
البته این روزها دیگر این موضوع زیاد پذیرفته‌شده نیست. در نظام سلطه غربی روابط اجتماعی که در جامعه بازار وجود دارد بر مبنای اخلاق رذیله تعریف می‌شود البته به آن «اخلاق رذیله» نمی‌گویند. کانت می‌گوید اگر ما بخواهیم روابط اجتماعی را مبنی بر محبت و ایثار و نوع‌دوستی قرار دهیم از درون آن، جامعه شبانی درمی‌آید. او اعتقاد دارد از آنچه طبیعت در ما نهاده، از منفعت‌طلبی و سودخواهی و حتی سلطه‌طلبی، پیشرفت اتفاق می‌افتد. اسم این ویژگی‌ها را اخلاق طبیعی می‌گذارد و می‌گوید باید آنها را توسعه داد تا پیشرفت حاصل شود. آنها اخلاق جاهلانه را توسعه می‌دهند و ما باید اخلاق عاقلانه را توسعه دهیم؛ لذا روابط اجتماعی و اخلاق حاکم بر آن که بخش عمده‌ای از معارف ما است، مثلا این موضوع که روابط اجتماعی مومنانه باید چطور باشد، مغفول مانده‌است. رسانه باید روابط ایثار، محبت و فداکاری را که در آن معارفی گسترده‌ داریم را برای مردم بازگو کند و به تصویر بکشد. عرض من این است که یکی از مهم‌ترین شاخصه‌ها، اخلاق، مناسبات و روابط اجتماعی است؛ شاخصه مهم دیگر این است که رابطه، رابطه بازار نیست که البته رابطه سلطه هم نیست. مرحوم شاه‌آبادی در کتاب‌ خود از خط ولایت و خط اخوت می‌گویند. خیط ولایت یعنی ولایت صرفا محبت نیست ولی محور آن محبت است. محبت طرفینی است، لذا فداکاری محسوب می‌شود. امام و امت هر دو برهم فداکاری می‌کنند در حالی که نظام سلطه در پی استیثار و استفاده از امت به نفع خود است. به تصویر کشاندن رابطه ولایت و تولی چه در مقیاس معصوم و چه در مقیاس فقهای تاریخی ما یعنی حضرت امام و حضرت آقا، موجب می‌شود مردم بفهمند رابطه ولایت، رابطه سلطه نیست. رسانه باید این تصویر را نشان دهد که ذیل این ولایت و تولی یک رابطه اخوت شکل می‌گیرد. یک ارتباطی که از دل آن جامعه ساخته می‌شود البته نه آن جامعه شبانی و امثال آن.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها