یک قصه ‌همیشه ‌تراژیک
گفت‌وگو با مسعود احمدی، کارگردان فیلم ‌«مهاجران»

یک قصه ‌همیشه ‌تراژیک

گفت‌وگوی «جام‌جم» با مهران مهدویان، کارگردان فیلم «پروا»

سوژه‌های اجتماعی تکراری نمی‌شود!

«پروا» به کارگردانی مهران مهدویان این روزها در گروه هنر و تجربه روی پرده سینماهاست. مهدویان در دومین تجربه کارگردانی خود نشان داد علاقه‌اش به روایت مسائل اجتماعی چون مهاجرت، مشکلات اقتصادی، شغل‌های کاذب و موارد ذاتا تلخ است.
«پروا» به کارگردانی مهران مهدویان این روزها در گروه هنر و تجربه روی پرده سینماهاست. مهدویان در دومین تجربه کارگردانی خود نشان داد علاقه‌اش به روایت مسائل اجتماعی چون مهاجرت، مشکلات اقتصادی، شغل‌های کاذب و موارد ذاتا تلخ است.
کد خبر: ۱۴۱۱۷۹۶
نویسنده ساناز قنبری - گروه فرهنگ و هنر

مثلا در پروا، داستان خسرو امیری، پسر جوانی را به تصویر می‌کشد که شغل چندان مناسبی ندارد و در‌حالی‌که تلاش می‌کند شرایط شغلی‌اش را تغییر دهد با مشکلاتی مواجه می‌شود. به بهانه اکران این فیلم، با مهران مهدویان گفت‌و‌گویی در جام‌جم انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

از فیلمنامه پروا بگویید؛ ‌از روایتی که تازه نیست. از مهاجرت، تبعات مهاجرت، شغل‌های کاذب، عشق و کلا داستان‌‌هایی می‌گوید که پیشتر هم گفته شده و روی پرده سینما رفته‌است. چرا این قصه و این روایت را انتخاب کردید؟
این روایت‌ها شاید در سینما تازه نباشد اما در زندگی مردم همیشه تازه است. هر روز با افرادی روبه‌رو می‌شویم که پیرو مهاجرت نسنجیده و شغل کاذب‌شان درگیر مشکلاتی عدیده‌ می‌شوند. کما این‌که در فیلم قبلی‌ام «اگزما» هم به مهاجرت پرداخته‌بودم و در فیلم بعدی‌ام هم می‌خواهم به ریشه‌های مهاجرت و عواقب آن بپردازم. در کنار تمام اینها در قصه‌ای موازی عشق خسرو به پروا را می‌بینیم که تلخی‌های داستان را تلطیف می‌کند.

کمی‌ درباره ایده فیلم حرف بزنیم. این‌که ایده آن از کجا شکل گرفت و چطور به فیلمنامه تبدیل شد؟
همیشه به مسائلی مثل مهاجرت، مشکلات اقتصادی، شغل‌های کاذب و... که ذاتا تلخ هستند فکر می‌کنم. پروا درباره خسرو، پسری ۳۰ ساله است که شغل چندان مناسبی ندارد. او عاشق دختری به نام پرواست، اما با توجه به مشکلات زندگی‌اش سعی می‌کند شرایط شغلی‌اش را تغییر دهد و پیرو آن با مشکلاتی مواجه می‌شود. آدم‌های فیلم‌ مطلقا خیر و شر نیستند. چون فکر می‌کنم همه ما خاکستری هستیم و همان‌قدر که می‌توانیم در زندگی گناهکار باشیم، می‌توانیم کاملا منزه و مثبت هم رفتار کنیم. اساسا شخصیت‌های خاکستری در دنیای سینما شخصیت‌هایی واقعی‌تر و باورپذیرتر هستند. اگر گذشته آدم‌هایی را که به نوعی از آنها به عنوان انسان‌هایی شرور یاد می‌کنیم مرور کنیم در بخش‌هایی از زندگی‌شان می‌ببینیم که کاملا در تضاد با آنچه از آنها می‌شناسیم عمل کرده‌اند.

کلا فیلم موفق از نظر شما چه فیلمی است؟
در فیلم موفق معیارهای مختلفی موثر است. قطعا گیشه پرفروش از عوامل مهم در موفقیت یک فیلم است، اما به این معنا نیست هر فیلمی که خوب بفروشد، موفق است. خیلی از فیلم‌ها در طول تاریخ سینما بوده‌اند که در زمان اکران‌شان چندان مورد استقبال مخاطب قرار نگرفته‌اند اما بعدها ارزش هنری‌شان شناخته شد. هر‌چند برای هر کارگردانی دیده شدن فیلم توسط مخاطب مهم است اما از نظر من فیلمی موفق است که در ذهن مخاطب ماندگار شود.

فکر می‌کنید بتوانید روزی فیلم گیشه‌پسندبسازید؟
بعید نیست. الان که فیلم‌های گیشه‌پسند اغلب کمدی هستند. من هم فیلمنامه آماده در ژانر کمدی و درام دارم. منتها بعضی چیزها خیلی دست کارگردان نیست و باید دید آیا سرمایه‌گذاری برای ساخت فیلم جلو می‌آید یا خیر.

برگردیم به پروا؛ چقدر شخصیت‌ها و فضاسازی این فیلم وام گرفته از دنیای واقعی و جامعه شهری است؟
در فیلمسازی الزاما نباید شخصیت‌ها و اتفاقات در دنیای واقعیت وجود داشته‌باشند تا از روی آنها قصه ساخت. کما این‌که خسرو (با بازی زنده‌یاد حسام محمودی) را کاملا می‌شناسم و ما به‌ازای تصویری‌اش را سراغ دارم، اما دختر داستان با تمام جزئیاتی که در شخصیت‌پردازی دارد، بیشتر زاده تخیل خودم است. برای ساخت این فیلم دنبال شهر مرزی می‌گشتم و می‌خواستم در کرمانشاه، آن را فیلمبرداری کنم که نشد و به گرگان رفتیم. خسرو را در گرگان دیدم. کما این‌که مانند خسرو در ایران زیاد است. کسی که با وانتش قاچاق سیگار می‌کرد و با همان وانت فلافل می‌فروخت و درگیر اتفاقاتی شد که من همه را با یک‌سری تغییرات در قصه آوردم. به عبارتی خسروی فیلم پروا تماما نشات گرفته از تخیلم نیست و او را می‌شناسم. البته برای تکمیل و پخته‌تر شدن این شخصیت، با زنده‌یاد حسام محمودی هم خیلی فکر کردیم.

از زنده‌یاد حسام محمودی گفتید که بازی خوبی هم در این فیلم داشته‌است. خاطره‌ای از او دارید؟
هنوز رفتن نابهنگام حسام را باور نمی‌کنم. شوک بزرگی بود. پسر بسیار دوست‌داشتنی و پرانرژی‌ای بود و برای واقعی‌تر شدن کاراکتر خسرو خیلی زحمت کشید. پروا، دومین همکاری من با حسام بود و باتوجه به تجربه خوبی که از او در اگزما داشتم، می‌خواستم در دومین کارم هم این همکاری را تکرار کنم. حضورش در این فیلم بسیار موثر بود و متاسفم او را این‌قدر زود از دست دادیم. م

سیر قصه‌گویی فیلم، بیشتر روی تلخی‌‌های روزگار تمرکز دارد. تلخی‌های زندگی خسرو را می‌بینیم و روزگارش را که پر از تنهایی است، اما فیلم در عین این‌همه تلخی که به مخاطب ارائه می‌کند به تماشاگر حس له شدن را نمی‌دهد. البته نوع بیان و بدن بازیگران هم در کاستن از تلخی‌ها موثر است. ‌مثلا وقتی مرحوم حسام محمودی به‌شدت درگیر مشکلات می‌شود، نوع بیان و اکت‌‌هایش در اوج تلخی داستان، مخاطب را زجرکش نمی‌کند و حتی در بخش‌هایی به مخاطب امید هم می‌دهد...
تلخی همیشه با ما همراه است؛ به دلیل اتفاقات و آنچه پیرامون‌مان می‌گذرد. هر آن‌که نسبت به پیرامونش بی‌تفاوت نباشد خواه ناخواه کمی تلخ می‌شود اما تصور شخصی من این است که هیچ زندگی‌ای در تلخی کامل فرو نرفته و حتما رگه‌ای از نور هست. کما این‌که در پروا هم راجع به عشق حرف زدم و خسرو را می‌بینیم که از دل تمام سیاهی‌هایی که گرفتارش است، برای عشقش تلاش می‌کند. این نقطه روشنی است که به هر حال در زندگی تمام انسان‌ها وجود دارد و باید به سمت آن بروند. قرار نیست من به عنوان فیلمساز کاراکترهایم را گوشه رینگ بگذارم. عشق خسرو به پروا نقطه روشن این فیلم است. برای این‌که به تماشاگر امید بدهم و بگویم زندگی تمام نشده‌است.

چرا روایت غیرخطی را که در سینمای ایران باب هم نیست انتخاب کردید و از فیلمسازانی چون آلخاندرو گونزالز ایناریتو که اغلب آثارش را در بسترهای غیر خطی زمان روایت می‌کرد الگو گرفتید؟
انتخاب روایت غیر‌خطی در پروا صرفا به‌دلیل علاقه‌ام به سینمای ایناریتو نبوده و کارکرد محتوایی نیز دارد. البته ایناریتو جزو فیلمسازان مورد علاقه من است و همیشه سینمایش را با اشتیاق دنبال کرده‌ام اما در فیلمسازی از او تقلید نمی‌کنم. کلا روایت غیرخطی برایم جذاب است اما انتخاب این فرم در این فیلمنامه به این دلیل است که پروا قصه‌ یک شرایط بسیار آشفته را روایت می‌کند و در این فیلم می‌بینیم آدم‌ها در شرایطی آشفته مسیری را پیش می‌روند. در مجموع فکر می‌کنم این ساختار روایت غیرخطی به ایجاد محتوای فیلم کمک می‌کند. قبول دارم حدودا ۲۵ دقیقه اول فیلم برای مخاطب گنگ است و بعد از آن است که رفته رفته دستگیرش می‌شود مثلا سکانسی که دقیقه ۵ دیده به چه معناست. بنابر این تماشاگر کم‌حوصله در ابتدا نسبت به فیلم گارد می‌گیرد اما آنها که حوصله بیشتری دارند آن را دنبال می‌کنند و متوجه جذابیت‌هایش می‌شوند. کلا از این‌که روایت غیرخطی را برای ساخت این فیلم انتخاب کردم پشیمان نیستم و حتی در نظر دارم برای فیلم بعدی‌ام هم همین نوع روایت را البته کمی پخته‌تر ادامه دهم.

بنابراین خودتان هم اذعان دارید که ابتدای فیلم‌تان برای مخاطب عام تعلیق زیادی به همراه دارد؟
قبل از اکران عمومی، فیلم را برای افراد مختلفی به نمایش گذاشتم که بعضی از آنها دوست داشتند و بعضی نه. خیلی برایم عجیب نبود که در ابتدای فیلم تماشاگر به قول معروف گارد بگیرد. روایت غیرخطی را دوست دارم اما در اینجا سلیقه مخاطب هم بسیار دخیل است؛ این‌که این‌گونه روایت را دوست دارد یا خیر. ضمن این‌که من به عنوان کارگردان یک روایت غیرخطی موظف هستم داستانم را به گونه‌ای روایت کنم که مخاطب خسته نشود و با شکل گرفتن داستان متوجه کلیت آن شود.

از شرایط اکران فیلم‌تان در گروه هنر و تجربه راضی هستید؟
برای دومین بار است که فیلمم را در گروه هنر و تجربه اکران می‌کنم. البته فیلم «هفت مجرد» را هم به کارگردانی محمدحسام حدادیان تهیه کردم که قرار است تا چند ماه آینده در گروه هنر و تجربه اکران شود. در کل از اکران فیلم‌هایم در گروه هنر و تجربه راضی هستم. این گروه برای اکران بهتر تمام تلاش‌ خود را می‌کند اما تعداد سینماها و سئانس‌های اکران بسیار محدود است. تماشاگر فیلم‌های گروه هنر و تجربه تکلیفش با خودش مشخص است و سینما را تخصصی دنبال می‌کند. من در هر دو تجربه اگزما و پروا می‌دانستم فیلم‌هایی برای سینمای بدنه نساختم و طبعا توقع فروش چشمگیری در گیشه را نداشتم. در حال حاضر در سینمای گیشه بیش از هر چیز فیلم‌های کمدی موفق هستند و آثاری چون پروا شانس چندانی در بین این آثار ندارند. به همین دلیل فکر می‌کنم گروه هنر و تجربه بستری مناسب‌تر برای اکران این‌گونه فیلم‌هاست. نظراتی که از مردم به خصوص در فضای مجازی می‌گیرم، خستگی‌ام را درمی‌کند. این‌که مردم داستان فیلم را پذیرفته‌اند و آن را باور کرده‌اند، برایم خوشایند است.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها