تحول در زندان

به گزارش خبرنگار جام‌جم، یک متهم و ۲۴ شاکی؛ شاکیانی که از یک دوچرخه تا چند میلیارد پول و طلا از خانه‌شان سرقت شده‌بود و حالا در برابر دزد خانه‌شان قرار گرفته‌بودند تا شاید بتوانند به اموال از دست رفته خود برسند. اما سارق فقط سرقت از سه خانه را قبول کرده و مدعی است اعترافاتش درباره دیگر سرقت‌ها تحت فشار بازجویی بوده‌است. میثم، ۴۰ ساله، مجرد با سه فقره سابقه سرقت، متهمی با موهای جوگندمی است که فقط به خانه محله دولت‌آباد شهرری دستبرد می‌زد؛ محله‌ای که خودش هم در آنجا زندگی می‌کرد.
جلسه رسیدگی به پرونده این سارق، که دادسرا جرایمش را از مصادیق سرقت حدی در نظر گرفته‌است، در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران و به ریاست قاضی علی دلداری و با حضور قاضی مستشار ناصر راهی برگزار شد. در این جلسه ۹ نفر از شاکیان حضور داشتند. بقیه شکات رضایت داده یا از ادامه شکایت‌شان منصرف شده‌بودند.
در ابتدای این جلسه کیفرخواست پرونده خوانده‌شد. بر اساس کیفرخواست، میثم نهم شهریور سال گذشته بازداشت و متهم به سرقت مستوجب حد است.
در ادامه شاکیان پرونده که در دادگاه حضور داشتند، شکایت خود را مطرح کرده و خواستار بازگشت اموال سرقت شده از خانه‌شان شدند. اولین شاکی که پسری جوان بود، درباره روز سرقت گفت: شبکار بودم و صبح به خانه آمدم. صبحانه خوردم و کولر را روشن کردم و لای در ورودی رو باز گذاشتم. حدود یک ساعت بعد که بیدار شدم متوجه به هم ریختگی خانه و سرقت ۸۰ گرم طلا، ۲۰ میلیون تومان ارز و یک رادیو از خانه شدم.
دومین شاکی بازنشسته ارتش بود. «من اغلب در خانه هستم. روز سرقت همسرم به پارک رفت و من هم به بانک رفتم تا پولی برداشت کنم. در بانک بودم که همسرم زنگ زد و گفت چرا خانه را به هم ریختی؟ فهیدم دزد آمده و به خانه برگشتم. سارق بعد از ورود به خانه، سه گونی برنج را که ارتش به من داده‌بود، ۱۵عدد فلش، لباس همسرم که هشت میلیون تومان خریده‌بود و حدود ۷۰۰ میلیون تومان طلا سرقت کرده‌بود. همچنین دو گوشی نیز برداشته‌بود که بعد از دستگیری فقط گوشی‌ها را پس داد.»
سومین شاکی، از خانه‌اش یک دوچرخه سرقت شده‌بود. چهارمین شاکی هم در شکایتش گفت: « شب سرقت به خانه مادرزنم رفته‌بودیم که وقتی برگشتیم متوجه کنده شدن در آکاردئونی واحدمان شدیم. سارق در کمد دیواری را شکسته و طلا، لپ‌تاپ،گیتار و دو میلیون تومان پول نقد سرقت کرده‌بود.»
پنجمین شاکی هم وقتی از مهمانی خانه پدرش بازگشته‌بود، با به هم ریختگی خانه و سرقت طلا و پول از آنجا روبه‌رو شده‌بود. «همسرم طلاها را داخل صندوقچه‌ای گذاشته و در بقچه لباس‌ها پنهان کرده‌بود که سارق جای آن را پیدا کرده‌بود.»
سارق بعد از ورود به خانه ششمین شاکی، فقط یک دستگاه تلویزیون سرقت کرده‌بود. هفتمین شاکی زن جوانی بود که سارق را در خانه دیده و تعقیبش کرده‌بود اما موفق به دستگیری او نشد. « از خرید به خانه برگشته‌بودم که متوجه حضور فردی در راه پله شدم. او با دیدن من به کوچه پرید که تعقیبش کردم اما نتوانستم دستگیرش کنم. وقتی وارد خانه شدم، متوجه سرقت طلاها و ۳۵۰ میلیون تومان پول نقد که همسرم بابت فروش خودرویش گرفته‌بود، شدم.»
سارق در هشتمین سرقت به خانه‌ای در طبقه سوم یک مجتمع مسکونی رفته‌بود و بعد از شکستن در، ۵۰۰ گرم طلا از آنجا سرقت کرد. نهمین مالباخته هم بعد از بازگشت از خانه مادرزنش، متوجه دستبرد سارق به گاوصندوق خانه و سرقت طلا و پول از آنجا شد.
پس از شکایت شاکیان، متهم در جایگاه قرار گرفت و فقط سه مورد از سرقت‌ها را قبول کرد و گفت: «من فقط سه شکایت را قبول دارم که رضایت شکات را گرفتم.»
رئیس دادگاه: بر اساس گزارش پلیس، ماموران به خانمی مشکوک شده و گوشی سرقت شده از خانه یکی از شکات را از او پیدا کرده که با ردیابی گوشی به تو رسیدند. این سرقت را هم قبول نداری؟
متهم: گوشی را از یک دستفروش گرفتم. آقای قاضی من اینجا گرفتار شدم و مالباخته‌ها ادعای پول زیاد و طلا می‌کنند که من از خانه‌شان سرقت کردم. شما بروید خانه آنها را ببینید، می‌فهمید این میزان پول و طلا با وضع زندگی‌شان تناسب ندارد.
رئیس دادگاه: در جریان تحقیقات محل‌های سرقت را نشان داد؟
متهم: تحت فشار بازجویی بود. مرا مقابل خانه‌ای می‌بردند و می‌گفتند از اینجا سرقت کردی و من هم قبول می‌کردم.
رئیس دادگاه: نزد بازپرس هم فشار بازجویی بود؟
متهم: نه.
رئیس دادگاه: نزد بازپرس هم قبول کردی تو مرتکب سرقت‌ها شده‌ای. تصویر تو با خودروی پرشیا در محل‌های سرقت دیده شده‌است. دراین باره چه توضیحی داری؟
متهم: خودرو متعلق به مادرم است. من در همان محله زندگی می‌کردم و با ماشین رفت و آمد داشتم.
میثم در آخرین دفاع خود هم گفت: من در زندان معلم قرآن هستم و ۳۰شاگرد دارم. زندگی ام را اصلاح کردم. به خاطر اعتیادم به شیشه مرتکب این سرقت‌ها شدم و حالا پشیمانم. پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.