گزارشی از بازار زیرزمینی فروش سلاح در ایران

پشت‌پرده تجارت آشکار اسلحه

ماجرا برمی‌گردد به سال‌ها قبل و اعضای باند سرقت مسلحانه‌ای که سه جنایت در پرونده خود داشتند. اما از آنجا که بعد از دستگیری، جنون یکی از اعضای باند تایید شده‌بود، همدستان او پس از اطلاع از این ماجرا، قتل‌ها را به گردن همدست مجنون‌شان انداخته‌بودند. چندین بار از متهمان تحقیق شده‌بود اما آنها تنها به سرقت مسلحانه اعتراف کردند و جنایت‌ها را به گردن خشایار، همدست‌شان می‌انداختند. ۱۱سال از این ماجرا گذشته‌بود و کوروش و همدستانش همچنان در زندان به سر می‌بردند تا این‌که پرونده برای تحقیقات به شعبه من ارجاع شد.
ماجرا برمی‌گردد به سال‌ها قبل و اعضای باند سرقت مسلحانه‌ای که سه جنایت در پرونده خود داشتند. اما از آنجا که بعد از دستگیری، جنون یکی از اعضای باند تایید شده‌بود، همدستان او پس از اطلاع از این ماجرا، قتل‌ها را به گردن همدست مجنون‌شان انداخته‌بودند. چندین بار از متهمان تحقیق شده‌بود اما آنها تنها به سرقت مسلحانه اعتراف کردند و جنایت‌ها را به گردن خشایار، همدست‌شان می‌انداختند. ۱۱سال از این ماجرا گذشته‌بود و کوروش و همدستانش همچنان در زندان به سر می‌بردند تا این‌که پرونده برای تحقیقات به شعبه من ارجاع شد.
کد خبر: ۱۴۰۴۷۴۳

تحقیق از کوروش آغاز شد و پسر جوان که حالا ۳۳سال داشت، بعد از چند ساعت گفت‌وگو و بررسی، راز جنایات را برملا کرد. او گفت: دوستی من و خشایار با حفیظ و رحمان به قبل از قتل‌ها برمی‌گردد. مدتی که از این ماجرا گذشت، تصمیم به سرقت گرفتیم و هم قسم شدیم به خاطر این‌که دستگیر نشویم، دست به هر کاری بزنیم حتی قتل. اما با این‌که سه نفر را به قتل رساندیم و هیچ ردی هم از خودمان به جا نگذاشته‌بودیم، بازهم دستگیر شدیم. تایید جنون خشایار که اعلام شد، تصمیم گرفتیم قتل‌ها را به گردن او بیندازیم تا از اتهام قتل تبرئه شویم. با خودمان گفتیم چند سالی به خاطر سرقت‌های مسلحانه به زندان می‌رویم و در نهایت آزاد می‌شویم.
او ادامه داد: نخستین جنایت، قتل راننده یک وانت نیسان بود. به این بهانه که قصد جابه‌جایی تعدادی گوسفند داریم، خودروی نیسان را به صورت دربست کرایه کردیم. به راننده نشانی محل خلوتی را دادیم و او بی‌خبر از نقشه‌ای که برایش کشیده‌بودیم، ما را به آنجا برد. به محض رسیدن به محل مورد نظرمان، یکی از همدستانم با شلیک گلوله او را از پای درآورد. جسد را همان‌جا رها کردیم و سوار بر خودروی مرد میانسال از آنجا رفتیم. جسد مقتول همان روز توسط پلیس کشف شد و تحقیقات برای دستگیری ما را آغاز کردند. اما این نخستین قتلی بود که مرتکب شدیم و در فهرست مقتولان، چند روز بعد دو اسم دیگر هم قرار گرفت.
متهم جوان لحظه‌ای مکث کرد، با آن‌که سال‌ها از قتل‌ها گذشته بود اما تمامی آنها را با جزئیات بیان می‌کرد. او بعد از لحظاتی دوباره شروع به صحبت کرد: قتل دوم هم تقریبا با همان انگیزه و همان نحوه قتل اول بود. خودروی وانتی را دربست گرفتیم و مدعی شدیم می‌خواهیم تعدادی گوسفند منتقل کنیم. راننده را به محلی خلوت کشاندیم و این‌بار به جای سلاح با تبر او را به قتل رساندیم سپس خودرو، مدارک و پول‌های راننده را سرقت کردیم و به سمت شهرهای مرزی جنوب غرب کشور رفتیم. اما از شانس بد ما هر دو خودروی سرقتی خراب شد و مجبور شدیم خودروها را همان‌جا رها کنیم و به شهرمان برگردیم.
متهم جوان گفت: با خراب شدن خودروها و ناتمام ماندن نقشه رسیدن به پول، تصمیم گرفتیم سوژه سرقت‌های‌مان را تغییر دهیم؛ به همین دلیل سومین سرقت را از دامداری انجام دادیم. با اسلحه کلاشینکف شبانه راهی دامداری شدیم. از قبل آنجا را زیر نظر گرفته‌بودیم. دو چوپان در آنجا با خانواده‌های‌شان زندگی می‌کردند. ابتدا سراغ یکی از آنها رفتیم و او را گروگان گرفتیم و همراه او سراغ دومین چوپان رفتیم. چوپان اول را وادار کردیم از همکارش بخواهد در اتاق را باز کند و به محض باز شدن در، نفر دوم را هم گروگان گرفتیم. بعد از دستگیری دو چوپان، سراغ خانواده‌هایی رفتیم که در نزدیکی دامداری در یک باغ زندگی می‌کردند. اولین خانواده زوجی میانسال بودند که همراه پیرزنی داخل یکی از اتاق‌ها بودند. داخل اتاق شدیم و با تهدید اسلحه دست و پای آنها را به غیر از پیرزن بستیم. یکی از همدستانم را نزد آنها گذاشتیم تا مراقب‌شان باشند و با سر و صدا دیگران را خبر نکنند. بعد سراغ سگ‌های دامداری رفتیم. یکی از گوسفندان را کشتیم و بخشی از گوشتش را به داروی بی‌هوشی آغشته کردیم و جلوی سگ‌ها انداختیم. با بی هوش شدن سگ‌ها، فقط دومین خانواده سرایدار مانده‌بود که گروگان بگیریم. آنها هم زوجی میانسال بودند که همراه دو پسر و دخترشان در داخل باغ زندگی می‌کردند. وقتی سراغ آنها رفتیم، پسرهای زوج سرایدار که جوان بودند با ما درگیر شدند و مجبور شدیم یکی از آنها را به قتل برسانم. می‌دانستیم صدای شلیک گلوله و فریاد خانواده سرایدار دیر یا زود مردم محل را به آنجا می‌کشاند. برای همین پا به فرار گذاشتیم و درحقیقت سومین سرقت ما نیز بدون آن‌که پولی به دست بیاوریم، انجام شد.

چطور دستگیر شدیم
کوروش در رابطه با دستگیری‌شان گفت: بعد از سومین جنایت، مردی سراغ‌مان آمد و از ما خواست مدارک شخصی را سرقت کنیم. بابت این سرقت هم پیشنهاد خوبی داد. برای ما هم که فرقی نمی‌کرد چه‌کار کنیم و مهم این بود پولی گیرمان بیاید، قبول کردیم. اما حین سرقت دستگیر شدیم. بعد از بازداشت، خشایار حالش بد شد و جنون او تایید شد و ما هم برای این‌که از این اتهام تبرئه شویم، قتل‌ها را به گردن او انداختیم. تصمیم داشتیم همچنان سکوت کنیم اما مدارک قضایی و پلیسی که در تحقیقات به دست آمده‌بود، نشان می‌داد ما سه نفر نیز در این قتل‌ها نقش داشته‌ایم. بعد از ۱۱ سال، از کتمان واقعیت خسته شدم و تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم.کوروش بعد از این‌که برگه تحقیقات با اظهارات جدید را امضا کرد و اثر انگشتش را پای آنها گذاشت، بلند شد و به سمت در خروجی رفت اما قبل از این‌که از اتاقم خارج شود، گفت: آقای بازپرس ما سه نفر را به قتل رساندیم اما از این جنایات هیچ چیزی به دست نیاوردیم. پدرم همیشه می‌گفت بار کج به منزل نمی‌رسد. آن از وضعیت خشایار برادرم که مجنون شده و این هم وضعیت و سرنوشت من.

قاتل مجنون
فرد مجنون اگر مرتکب جرمی مانند قتل شود مجازات نمی‌شود. هرچند فرد مجنون که اراده یا قوه عقل برای رفتارهای خود ندارد نباید مجازات شود اما اگر حالات و رفتار وی خطرناک بوده و آزاد بودنش باعث اخلال در امنیت و نظم جامعه باشد، در این حالت وی نباید رها شود و طبق قانون تا زمان بهبودی یا رفع حالت خطرناک در مراکز و بیمارستان‌های روانی مشخصی نگهداری می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها