خیلی اهمیت دارد که نویسنده چه زاویه دید، چه زبان و چه شیوه روایی را انتخاب کند که بچههای امروزی را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین زمانی که میخواهیم داستانی انقلابی برای کودک یا نوجوان بنویسیم، این مسأله از اهمیت خاصی برخوردار است و بهتر است از مستقیمگویی پرهیز کنیم تا بچهها پس نزنند و با متن ارتباط برقرار کنند. از سویی برای خلق داستان با موضوع انقلاب هرچه نویسنده تجربه زیستی و مطالعاتی پررنگتری داشته باشد، اثر ماندگارتر و گیراتری خلق میکند. زمانی که مستقیمگویی کنیم مجبوریم شعار دهیم، موضعگیری کرده و حق و باطل کنیم. درصورتیکه امروزه زمینه فکری بچهها، نسبی شده و بهصورت حق و باطل مطلق به موضوعات نمینگرند و این نسبیتگرایی، موضوع مهمی است که باید در زمان نوشتن برای کودک و نوجوان امروزی مورد توجه قرار گیرد. «تونل سوم» از آن دست رمانهای خواندنی با موضوع انقلاب و البته درونمایه بلوغ شخصیت و پر از خردهماجراهای جذاب و اولین اثر فاطمه الیاسی است که از سوی انتشارات شهید کاظمی در ۱۷۴ صفحه به بازار نشر عرضه شده است.
کتاب داستان پسر نوجوانی به نام وحید است. او در مدرسه چندان کودک محبوبی نیست؛ اما کمکم با بزرگ شدنش نگاهش به دنیا تغییر میکند. داستان با کودکی وحید در مدرسه شروع میشود و با جوانی او ادامه پیدا میکند. جایی که وحید به صف انقلابیون میپیوندد و جلوی جنایتهای رژیم شاهنشاهی میایستد.
«تونل سوم» تلاش میکند تا یک بازنمایی از مبارزات نیروهای انقلاب در سال ۵۷ به مخاطب ارائه داده و بخشی از تلاش این نیروها برای مبارزه با رژیم شاه در کرمانشاه را پوشش دهد. فاطمه الیاسی میکوشد در این رمان نوجوان، به مقابله با تحریف تاریخ پهلوی پرداخته و نشان دهد چگونه این رژیم با خرابکاریهای مختلف سعی در بدنام کردن نیروهای مبارز انقلاب داشته است. «تونل سوم» جزو آثار راهیافته به مرحله نهایی جشنواره داستان انقلاب در سال ۹۹ بود و در همین سال و جشنواره جایزه ادبی شهید اندرزگو، بهعنوان اثر برگزیده گروه کودک و نوجوان انتخاب شد. این رمان دارای یک محتوای تاریخی معتبر بوده و نویسنده برای خلق آن، فرم کلاسیک و قالب شاهپیرنگ را انتخاب کرده است. او خردهماجراها را نیز به فراخور موقعیت خلق و چاشنی اصل داستان کرده است.
در بخشی از کتاب آمده است: زبانش مثل یک تخته خشک به دهانش چسبیده بود و تکان نمیخورد. اینقدر دکمه پیراهنش را پیچانده بود که دکمه از جا کنده شد و توی مشتش افتاد. بچهها خیره نگاهش میکردند و پلک نمیزدند. طعم صدازدنهای یهویی را چشیده بودند و میدانستند تنبیه اساسی در انتظار وحید است. میرزایی فریاد زد: «حبیبیان! گفتم پاشو برو دفتر»! وحید سرش را پایین انداخت و از خودش پرسید: «کی گفتی برم؟»
منبع: قفسه کتاب روزنامه جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد