سایه شوم منافقین

سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین)، محصول تحولات و رویدادهای اوایل دهه 1340 در ایران است. سرکوب قیام 15خرداد از سوی رژیم شاه در سال 1342 مهر پایانی بر مبارزه علنی و مسالمت آمیز بود.
کد خبر: ۱۳۹۴۲۲

در این مقطع ، مشی مسلحانه در میان گروه های مختلف سیاسی با ایدئولوژی های گوناگون اعم از ملی ، مذهبی و غیرمذهبی جا افتاد. در شهریور سال 1344 سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) نیز با این خط مشی وارد عرصه کارزار شد. محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان که از اعضای سابق نهضت آزادی ایران و از فارغ التحصیلان دانشگاه تهران بودند، این سازمان مخفی را ایجاد کردند و اقدام مسلحانه را در دستور کار خود قرار دادند.

گروهک منافقین اگر چه ایدئولوژی اسلام را به عنوان تئوری راهنمای عمل خود برگزیده بود اما مطالعه برخی از متون مارکسیستی برای استفاده از تجارب علمی و اجتماعی بر ایدئولوژی آنها تاثیر بسیاری گذاشت.
حسین روحانی و تراب حق شناس 2 نفر از اعضا و فعالان این گروه درباره ایدئولوژی آن می گویند: «منظور اصلی ما ترکیب ارزش های والای مذهب با اندیشه علمی مارکسیسم است. ما معتقدیم که اسلام با اندیشه علمی مارکسیسم هماهنگی دارد. ما معتقدیم که اسلام راستین با تئوری های تحول اجتماعی ، جبر تاریخ و نبرد طبقاتی سازگاری دارد.»
این نگاه سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، نگاه التقاطی و احساس بی هویتی این گروه را همانند سایر گروههای التقاطی نشان می دهد چنان که این گروه با توجه به اندیشه های مارکسیستی ، به جبرگرایی در اسلام معتقد است.
همین طرز تفکر و رفتار این سازمان باعث شد که امام خمینی (ره) از همان آغاز مبارزه از تایید آنها خودداری کند. سیدمحمود دعایی این موضوع را چنین عنوان کرده است: امام پس از گفتگو با حسین روحانی ، نماینده سازمان و مطالعه کتاب «راه انبیا راه بشر» فرمودند: اینها ضمن این کتاب می خواهند بگویند که معادی وجود ندارد و معاد سیر تکاملی همین جهان است و این چیزی است خلاف معتقدات اصولی اسلام.
با آغاز سال 1347 اعضای سازمان منافقین برای تدارک عملیات مسلحانه آماده شدند. آنها به این نتیجه رسیده بودند که نبرد مسلحانه در شهرها از روستاها مناسب تر است. شکل گیری خانه های تیمی ، آموزش اعضای سازمان در خارج از کشور و رقابت با سایر گروه ها از جمله چریک های فدایی خلق ، بشدت پیگیری شد. پس از بهمن سال 1349 و واقعه سیاهکل ، سازمان منافقین چون فکر می کرد از قافله عقب می ماند، نخستین عملیات نظامی خود را برای تابستان سال 1350 سازماندهی کرد.
عده ای از اعضای گروهک منافقین در اوایل دهه 50 از سوی ساواک دستگیر و به زندان های طویل المدت محکوم شدند و چند نفر از جمله رجوی به اعدام محکوم شدند. از میان محکومان به اعدام ، مسعود رجوی و بهمن بازرگانی از مرگ رهایی یافتند. هرچند گفته می شود مساعدت کاظم رجوی باعث نجات مسعود شد اما اسناد از این واقعه چنین حکایت می کند: ارتشبد نعمت الله نصیری ، رئیس ساواک در نامه ای به ریاست اداره دادرسی نیروهای مسلح رجوی را از عوامل سازمان متبوع خود معرفی کرد و خواستار تجدیدنظر در حکم صادره برای وی شد. بدین ترتیب ، مسعود رجوی به عنوان یک مبارز در زندان رژیم شاه باقی ماند تا سالهای بعد در مقابل ملت و انقلاب اسلامی مردم ایران به ایفای نقش بپردازد.
سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) در فاصله زمانی سالهای 54-1352 ، دست به یک سری اقدامات تروریستی ، تخریب اماکن عمومی و نبردهای خیابانی زد. در حالی که سازمان به رغم ضربات رژیم شاه به حیات خود ادامه می داد ضربه مهلکی بر اصول ایدئولوژیکی این سازمان از درون خودش وارد شد. در مهرماه 1354 گروهی از مجاهدین در بیانیه ای مارکسیسم را تنها فلسفه واقعی انقلابی دانستند و در این بیانیه ضمن ناامیدی از تلفیق میان اسلام و مارکسیسم اعلام کردند: «اینک دریافتیم که چنین پنداری ناممکن است» و به این ترتیب مارکسیسم را برگزیدند و به طور کامل به ملت ایران و باورهای آنان پشت کردند. اختلافات درونی سازمان ، این گروه را که به اصطلاح برای براندازی و مبارزه با رژیم شاه ایجاد شده بود، به جز چند اقدام تخریبی و چند عملیات مسلحانه ، در برابر هم قرار داد و هر طیف ، طرف مقابل را به مسائل مختلف متهم می کرد. مسعود رجوی با فرصت طلبی تلاش کرد در میان منازعه طرفداران مارکسیست و برخورداری از ایدئولوژی به اصطلاح اسلامی خود را از منازعات دور نگه دارد و برای حفظ خود تلاش کند.
وی و طرفدارانش در ضدیت با گروه های مذهبی و نزدیکی با ایدئولوژی مارکسیسم چیزی از انشعابیون مارکسیست کم نداشتند و به همین دلیل اغلب برخوردها در زندان با گروههای مذهبی از سوی آنان صورت می گرفت. گرفتار آمدن در گرداب انحراف باعث شد تا سازمان مجاهدین خلق (منافقین) کمترین نقش را در انقلاب اسلامی داشته باشد و حتی از حرکتهای توده ای سالهای 1356 و 1357 نیز عقب ماند و تنها در روزهای پایانی عمر رژیم شاه با حمله به اسلحه خانه ها و پادگان ها توانست مقدار در خور توجهی سلاح برای رویارویی با انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن به دست آورند.

فرار رجوی و بنی صدر


با رای عدم کفایت بنی صدر از سوی مجلس شورای اسلامی در خرداد سال 1360 ، منافقین مبارزه مسلحانه علیه ملت و نظام اسلامی را آشکارا آغاز کردند و در این چارچوب صدها نفر از یاران امام و مردم بی دفاع بر اثر اقدامات تروریستی این گروه به شهادت رسیدند. حضور ملت در صحنه و هوشیاری نیروهای انقلاب باعث شد تا رجوی و بنی صدر با لباس مبدل فرار را بر قرار ترجیح داده و از ایران فرار کنند و به دامن اربابان و حامیانشان در غرب پناه ببرند. پاریس کانون تجمع مخالفان جمهوری اسلامی ایران شد. بنی صدر، رجوی ، حزب دموکرات کردستان ، جبهه دموکراتیک ملی ایران ، شورای متحد چپ و چند گروه و فرد دیگر، اقدام به تشکیل شورای ملی مقاومت کردند و راه مبارزه با ملت ایران را بار دیگر در پیش گرفتند که مهمترین این اقدامات ، خدمت به نظامیان اشغالگر و متجاوز عراق در جنگ تحمیلی بود. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به دلیل این که اعضایش بیشتر از سایر گروه ها بود، نقش پدرخوانده را برای شورا داشت. این موضوع باعث شد تا به مرور توافقات اولیه را زیر پا گذارند

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، مسعود رجوی که همراه دیگر اعضای سازمان از زندان آزاد شده بود، به سازماندهی مجدد پرداخت و چون افراد جدید نسبت به گذشته رجوی اطلاع درستی نداشتند، وی به عنوان تنها بازمانده بنیانگذاران سازمان ، مناسب ترین فرد برای رهبری معرفی شد.
سازمان مجاهدین (منافقین) به رغم این که مخالف جدی حاکمیت جمهوری اسلامی بود و در همه پرسی قانون اساسی نیز شرکت نکرد، در انتخابات ریاست جمهوری رجوی را نامزد این سمت اعلام کرد. از همین رو، امام خمینی (ره) عنوان کرد، کسانی که در همه پرسی قانون اساسی شرکت نکرده اند، حق شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند. بدین ترتیب رجوی از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری محروم شد اما با وجود این نظام اسلامی اجازه داد آنان در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی حضور یابند که این انتخابات وزن واقعی سازمان را نشان داد و پس از اعلام نتایج انتخابات معلوم شد که هیچ یک از 25 نامزد این سازمان به مجلس راه نیافتند.
ناکامی سازمان در عرصه سیاسی ، آنها را به بنی صدر که توانسته بود با ترفندهای مختلف ، جایگاهی برای خود دست و پا کند پیوند زد. با آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران ، سازمان منافقین با اتخاذ مواضع فریبکارانه ، عملا به متجاوز خدمت کرد و حتی ایران را آغازگر جنگ دانست. در همان روزهای اول جنگ ، با وجود این که اعلام کردند برای دفاع از کشور به جبهه ها خواهند رفت ، 41 نفر از اعضای این گروهک در شهر آبادان به دلیل جاسوسی دستگیر شدند. دامن زدن به آشوب های خیابانی در دستور کار آنان قرار گرفت که نقطه اوج آن غائله 14 اسفند سال 1359 است.
انقلاب درون تشکیلاتی منافقین ، با اجبار مریم قجر عضدانلو (مریم رجوی) به طلاق از ابریشم چی یکی دیگر از اعضای سازمان آغاز شد و اسم آن را ارتقای جایگاه زن دانستند؛ مریمی که دو دختر خود را رها کرد و همسر سوم مسعود رجوی شد. آنها با قرار دادن زنان در راس مناصب به دنبال سوءاستفاده از زنان بودند و اسم آن را تغییر ایدئولوژیک نهادند. پس از چندی مسعود رجوی که رهبر مادام العمر منافقین است ، اعلام کرد که مریم قجر، مریم رجوی است و او رئیس جمهور ایران است.
نکته قابل توجه فراری دادن مسعود و مریم رجوی از عراق به اروپاست ، زیرا براساس اسناد به دست آمده ای که اکنون در اختیار دادگاه صدام است ، اعضای این گروه نقش فعالی در سرکوب و کشتار مردم عراق داشته اند و به همین دلیل دادگاه به دنبال محاکمه سران این گروه در عراق است.
با این حال آنچه جای شگفتی دارد، همکاری و همراهی مدعیان به اصطلاح دموکراسی و حقوق بشر با این گروهکی است که دستانش به خون هزاران نفر آلوده است و روی کاغذ هم همان مدعیان ، آنها را در فهرست گروههای تروریستی قرار داده اند.


سیدرضا واعظی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها