شاید به شکلی محو و غیرمستقیم برخی فیلمسازان متعهد به باورها و اخلاقیات دینی در بعضی از آثارشان، بانوانی را با چشمهها و نشانههایی متاثر از ویژگیهای حضرتزهرا(ع) به تصویر کشیدهباشند. در سینمای مستند چنین مواجههها، خوانشها و تاثراتی بیشتر است و فیلمهای بسیاری درباره بانوان ایرانی ساخته شده که هرکدام ذره و جلوهای متاثر از دختر گرامی پیامبر اسلام، همسر امیرالمومنین(ع) و مادر فرزندانی چون امامحسن(ع)، امامحسین(ع) و حضرتزینب(س) را روایت کردند. شاید این جلوهها هم بدون ذکر نام و ارجاع به منبع و منشاء اصلی باشد، اما از آنجا که هر بانوی مومن و معتقد و متعهدی، از ارادتمندان حضرتزهرا(س) است، قطعا این اعتقاد، پایبندی و الگوپذیری، در ناخودآگاه و چه بسا خودآگاه او نفوذ میکند و در گفتار و رفتار و ویژگیهایی خودش را نشان میدهد. از این رو و با همین نگاه، هر بانوی مومن، مسلمان، متعهد، دغدغهمند، با اخلاقیات مثبت و خصایل نیکوی انسانی، حتما نشانههایی از حضرتزهرا(س) دارد و هر روایتی از آنها سلامی بر امابیهاست. اینجا تنها به عنوان نمونه و تنها به مناسبت ایام فاطمیه، گزینهای بهتر از مستند «بانو» با محوریت زندگی خانم عصمت احمدیان، بانوی خیر و کارآفرین و مادر شهیدان ابراهیم و اسماعیل فرجوانی سراغ نداشتیم.
«بانو» به کارگردانی محمد حبیبی منصور و محصول دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب یکی از بهترین آثار مستند چند سال اخیر سینمای ایران است. البته اطلاق این عنوان بهترین، شاید چندان مساوی با ساختار روایی خاص و متفاوتی نباشد و بیشتر ناظر بر خود سوژه و قهرمان فیلم، عصمت احمدیان است؛ بانویی که در سنین کودکی به درخواست ازدواج مردی از اهواز جواب مثبت داد و راهی شهری غریب شد، راهی که سرنوشت او را به شکلی اساسی تغییر داد.
عنوان فیلم یعنی بانو به قدری برازنده شخصیت اصلی و محوری مستند است که همه ویژگیهای یک بانوی تمام و کمال ایرانی و مسلمان را نمایندگی میکند و درعین حال بهطرز بارزی وجوهی از حضرتفاطمه زهرا(س) را به ذهن متبادر میکند؛ از همسر نمونه بودن و وفاداری به خانه و خانواده و زندگی مشترک تا نمونه بودن در مادری که با شهادت فرزندانش این شباهت و همسانی تقویت هم میشود.
شخصیت مهربان، دوستداشتنی و منحصربهفرد عصمت احمدیان همراه با روایت دلنشین ثریا قاسمی، شمایلی درخشان از یک همسر و مادر نمونه ایرانی ارائه و مخاطب را از ابتدا تا انتهای فیلم همراه میکند.
متنی که باتوجه به صحبتهای احمدیان برای روایت فیلم نوشته شده هم پازل سادگی و صمیمیت این بانو را کامل میکند و الگوی جدی و رسمی از شخصیت او را به سمع و نظر مخاطب میرساند؛ روایتی که از همان ابتدا و در همراهی با تصاویر جاده، پیوندی میان استعاره و واقعیت برقرار میکند.
شیرینی شخصیت بانو احمدیان هم درست در نخستین لحظه حضور، جنبه صمیمی شخصیت را عیان میکند و یخ مخاطب را برای ارتباط با قهرمان ناآشنا میشکند. او وقتی متوجه سرعت بالای حاجآقا(همسرش) در رانندگی میشود، با لهجه شیرین اصفهانی میگوید: «حَج آقا! یخدِه عشقولانه برو.» در ادامه هم روایت بامزهاش از مراسم خواستگاری و بعدتر خواندن این شعر عامیانه درباره مقایسه طنازانه خانه پدری و خانه همسر، شیرینی شخصیت او را بیشتر میکند.
خیرخواه و کارآفرین
در بخشهای دیگر از مستند، بیشتر به شخصیت منحصربهفرد این بانو پی میبریم، کسی که ضمن فعالیتهای خیرخواهانه و کارآفرینی در شاخههایی چون مرغداری، پرورش ماهی، زنبورداری و... تاکید بر یادگیری مهارت از سوی زنان و دختران به جای دلخوش کردن به مدرک تحصیلی و توجه به نقش و جایگاه اجتماعیاش در رشد و پیشرفت بانوان، از زندگی شخصی و مشترک هم غافل نبود و همسر و مادری نمونه است. او همین رشد و پیشرفت را برای فرزندانش هم میخواست.
با شروع جنگ تحمیلی، وجوه دیگری از اخلاق زهرایی عصمت احمدیان نمایان شد؛ از حضور پررنگ او در فضای پشت جبهه و کمک به رزمندهها در قالبهای مختلف از جمله خیاطی و نیز ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ بسیج خواهران اهواز تا تربیت فرزندانی صالح و شایسته و تقدیم آنها به نظام و انقلاب اسلامی به عنوان جانباز (نسرین) و شهید (ابراهیم و اسماعیل).
فارغ از پیوندها و علقههای شخصیت مستند «بانو» با حضرتفاطمهزهرا(س)، در سکانسی از مستند هم خانم احمدیان به شکلی واضح و مستقیم یادی از حضرتزهرا میکند و بر ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی در این زمینه میافزاید. در فیلمی قدیمی که عصمت احمدیان میانسال در حضور همسرش، پدر شهید صحبت میکند، خاطرهای از پسر شهیدش اسماعیل - که از فرماندهان یکی از گردانهای جنگ تحمیلی بود - و تاکید وی بر مفقودالاثر بودن میگوید: «میگفتم مامان چرا میگی آدم باید مفقودالجسد باشه؟ پس مادران چه کنند؟ ما کجا بیاییم سر مزارتان؟ میگفت: مامان! رزمندهای که در راه خدا، با نیت خالص و مخلص، خون خودشو اهدا کند، مطمئن باش همونجایی که جسدش میافتد، حضرتزهرا سلاما... علیها هرشب جمعه به بالینش میاد. خب، بهتر اینه که آدم مفقود باشه که حضرتزهرا به بالینش بیاد.» احمدیان در ادامه میگوید پیرو همین علاقه و تاکید حاج اسماعیل، از جایی به بعد و با محرز شدن شهادتش، پیگیر پیدا کردن پیکر فرزندش نشدهاست، با اینکه پیکر اسماعیل ۱۸سال بعد و طی تفحص شهدا، به آغوش مادر برمیگردد. احمدیان، قبل از اسماعیل هم شهادت پسر دیگرش ابراهیم را تاب آورد، پسری که پیکرش بی سر در خاک وطن آرمید، شهیدی بی سر همچون حسین(ع) فرزند حضرتفاطمهزهرا(س). در صحنه منقلب کنندهای در مستند، مادر بر مزار ابراهیم حاضر میشود و با لبخند تلخ متمایل به گریهای میگوید: «این ابراهیم منه، این سر نداره، این الان سرش نمیدونم کجاست؟ دستش نمیدونم کجاست؟»
مادران شهدا از دیروز تا امروز
شنیدن این بخش از روایت که «جنگ تمام شدهبود اما مبارزه برای من تمامی نداشت.» در پیوند با سکانسهای مرتبط با شهدای مدافع حرم، روایت را کاملتر و بین شخصیت و زندگی مادران شهدای دفاعمقدس و مقاومت امروز ارتباطی هنرمندانه برقرار میکند. صله رحم و سرزدن احمدیان به مادران شهدای مدافع حرم در اهواز، بارزترین جلوه این پیوند است. در سکانس زیبایی که او مهمان مادر شهید بسیجی مدافع حرم، رضا عادلی است، به قاب عکس او دست میکشد و با اشاره به حسن جمال شهید میگوید: «نگاه! چقدر آقا رضا خوشگله. چقدر قشنگه. اصلا من هرچی نگاه میکنم توی شهیدا یه آدم زشت پیدا کنم، هیچکدوم از شهدا زشت نیستند، همشون نورانی و خوشگلند.» فارغ از این اشاره استعاری زیبا درباره شهدا، عصمت احمدیان در این لحظه، انگار مشغول تعریف و تمجید فرزندان شهید خودش است و درعین حال در نگاهی کلی و فراتر از بحثهای شخصی، گویی مادران شهدای دیگر را هم نمایندگی میکند.
با این عقبه حضور احمدیان در اهواز، آنطور که در روایت و به نقل از این شخصیت به آن اشاره میشود، او دیگر آن دختر روستایی غریب در اهواز نیست و حالا زندگیاش، بخشی از خاطرات این شهر است. حتی با تعمیم پذیری بیشتر، میتوان زندگی بانو عصمت احمدیان را به نمایندگی از مادران و همسران و بانوان نمونه، بخشی از خاطرات ایران دانست و این شخصیت را به ویژه با این مستند درخشان به عنوان الگویی متاثر از حضرتزهرا(س) به زنان و دختران معرفی کرد.
نمازخواندن عصمت خانم، پشت سر همسرش حاج جعفر فرجوانی هم از پلانهای زیبای این مستند است که وجوه اسلامی و ایمانی آن، ارجاعاتی به همسری مومنانه فاطمهزهرا(س) و حضرتعلی(ع) دارد.
باوجود همه تاثیرات احساسی که کاراکتر و روایت در مخاطب ایجاد میکند، شیرینی و شوخطبعی شخصیت اصلی تا پایان پابرجا میماند و با تعدیل و تلطیف تلخیها و تراژدهای سپری شده، تماشاگر را هرازگاهی به لبخندی هم مهمان میکند.
شوخطبعی او وقتی با همسرش روی قبرهای خریداری شدهشان هستند، به اوج میرسد و از تلخی فقدان قریبالوقوعشان میکاهد. وقتی حاج آقا به قبرش اشاره میکند و بیاعتنا به قبری که قبلا بالای سر همسرش برای او تعیین شده، میگوید: «من اینجام ، کنارتم» احمدیان جواب میدهد: «این دست از سر ما برنمیداره.... دیگه دست از سر من بردار، برو دنبال حوریهای بهشتی.»
یک ننه عصمت دیگر
حالا که ذکر خیر خانم عصمت احمدیان شد، بد نیست یادی از یک عصمت خانم تاثیرگذار و دوست داشتنی دیگر کنیم که او هم ایرانی و مسلمان و مومن و حضور پربرکتش متاثر از حضرتزهرا(س) به عنوان الگوی زنان است. بانو فاطمه صغری فلکیان مشهور به ننه عصمت، بانوی جهادگر یزدی که دیروز برای رزمندگان جبهه، دستکش میبافت و پس از جنگ هم برای مرزداران کشور دستکش میبافد. علاقهمندان سینما به ویژه مخاطبان جشنواره مردمی فیلم عمار به خوبی او را میشناسند، چرا که جایزه دستکش ننه عصمت یکی از جوایز خاص این رویداد است به افرادی که در خط درگیری جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی فعالیت و اثرگذاری جدی دارند، اهدا میشود. مسعود دهنمکی، مسعود شجاعی طباطبایی و مهدی نقویان از جمله دریافتکنندگان جایزه دستکش ننه عصمت هستند. مستند «ننه عصمت؛ نمای بستهای از همسایه شقایقها» به کارگردانی ایمان کیخا و تهیهکنندگی مرضیه قاسمی و روایت مرتضی نسیم سبحان، روایتی از این شخصیت تاثیرگذار و دوست داشتنی است.
امید رحمانی - گروه فرهنگوهنر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد