در ایران بین ۱۰۰ تا ۱۵۰میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیر وجود دارد، اما از این میزان باید ۴۰ درصد را برای محیط زیست کنار گذاشت و باقی را با برنامهریزی به مصرف رساند، اما درحالحاضر سهم محیطزیست از این میزان صفر است که نتیجه آن وضعیت فعلی تالابها و رودخانههاست.
میانگین سرانه هر ایرانی از آب تجدیدپذیر عددی حدود ۱۲۰۰ مترمکعب است که به سمت تنش آبی میرود. اما با جدا کردن مناطق شمالی و غربی کشور میتوان به این نتیجه دست یافت که سرانه آب در فلات مرکزی که بیش از ۶۰ درصد جمعیت را در دل خود جای داده و ۸۰ درصد صنایع در آن متمرکز شده، فقط ۲۰۰ مترمکعب است که مشابه بعضی از کشورهای خشک آفریقایی است.
پس شرایط در فلات مرکزی بسیار بحرانی است و شهرهای این منطقه مانند شیراز، نیشابور، مشهد، قم و اصفهان، یکییکی به شرایط مشابه همدان و شهرکرد مبتلا میشوند.
به گفته کارشناسان، یکی از راهکارهای نجات کشور از این بحران، انتقال سریع نیمی از صنایع به سمت سواحل دریای عمان و ایجاد کلانشهرها در این منطقه است. در حالحاضر دو راهکار تعادلبخشی چاههای آب زیرزمینی و سازگاری با کمآبی و ریاضت آبی در کشور موفق نخواهدبود و نمیتوانیم به همین روش فعلی به صورت درازمدت آب شهرها را تأمین کنیم و شهرها یکی پس از دیگری دچار مشکل میشوند، چون جمعیت در حال افزایش است.
فلات مرکزی ایران مشابه کشور خاصی است که ۴۵ میلیون جمعیت و حدود ۸۰ درصد ثروت ملی دارد و سرانه آب آن ۲۰۰ متر مکعب است. این یعنی یک نمونه استثنایی در دنیا که حل مشکل آب آن با انتقال آب حل نمیشود، بلکه باید طبق یک برنامه درازمدت ۲۰ساله، فلات مرکزی از جمعیت و بارگذاری تخلیه شود.
هم اکنون نصف آب استاتیک که آب دائم برای نسلهای آینده است، از بین رفته و آب دینامیک که آب تجدیدپذیر زیر زمین است، به صورت کامل مصرف شدهاست. وقتی فرونشستها یکی پس از دیگری به وقوع میپیوندند، به این معنی است که در زیر زمین آبی وجود ندارد.
اگر کمی منصفانه به قضیه نگاه کنیم باید بگوییم، همدان ظرفیت این جمعیت را ندارد، اصفهان به چنین صنعتی نیاز ندارد، نیشابور در حال فرونشست است و دو کارخانه فولاد همچنان به کارشان ادامه میدهند. این شهرها تاریخی هستند و به وسیله گردشگر میتوانند کسب درآمد کنند، اما این ظرفیت را رها کرده و به فولاد و صنایعی چسبیده ایم که اولا برای این شهرها سودی ندارند و ثانیا در سطح ملی میتوانند در کنار دریا به کار خود ادامه بدهند.
در ایران بازگشت پساب به چرخه مصرف صورت نمیگیرد و تغییر الگوی کشت بهراحتی امکانپذیر نیست. باید به کشاورز تضمین داده شود که محصول تولیدی خریداری و امکانات مورد نیاز تأمین میشود تا اطمینان کند و شرایط را بپذیرد. ولی وقتی تمام امور دستوری باشد، هیچ وقت به نتیجه نمیرسد.
مدیریت درست یعنی بخش خصوصی، مردم و دولتمردان در کنار هم بنشینند، راهکار بدهند و به اجماع برسند، اما در حال حاضر منافع فردی به منافع ملی ارجحیت یافته و به مردم هم نمیتوان خرده گرفت.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد