جسد مرد میانسال دست و پا بسته داخل اتاق افتاده بود و در نزدیکی آن زنی رنگ و رو پریده دیده میشد.همسایهها وقتی صدای زن میانسال را میشنوند، خود را به خانه قدیمی میرسانند و در یکی از اتاقها با بلقیس و شوهرش آقاتقی مواجه میشوند. دست و پای آنها بسته بود. آنها ابتدا بلقیس را آزاد میکنند، اما وقتی سراغ تقی میروند متوجه میشوند او نفس نمیکشد.
همسایهها موضوع را به پلیس و اورژانس خبر میدهند و با حضور امدادگران، آنها مرگ مرد میانسال را تایید میکنند. بلقیس به عنوان شاهد ماجرا مقابلم نشست و از او خواستم برایم بگوید چه اتفاقی رخ داده است.
زن میانسال گفت: «داخل خانه با تقی بودیم که متوجه سر و صدا شدیم. ناگهان چند مرد وارد خانه شدند و قصد سرقت از خانه را داشتند. تقی با آنها درگیر شد و او را کتک زدند. بعد هم ما را به اتاق بردند و دست و پایمان را بستند. سارقان تمام طلاهایم را سرقت و از پشتبام فرار کردند.»
از بلقیس پرسیدم: «آنها را نشناختی؟»
زن میانسال گفت: «آنها صورتهایشان را پوشانده بودند و چهرههایشان دیده نمیشد. اما وقتی داشتند از راهپلهها به سمت پشتبام میرفتند یکی از آنها را شناختم. حشمت، یکی از سارقان محله است که اهالی محل از دستش یک لحظه آرامش ندارند.»
در پشتبام قفل بود و از طرفی از اتاقی که بلقیس مدعی بود با شوهرش آنجا حبس شده بودند، امکان دیدن راهپلهها نبود. موضوع دیگر این بود که به گفته بلقیس، سارقان صورتهایشان را پوشانده بودند و چطور امکان داشت موقع فرار، چهره یکی از سارقها را دیده باشد. در بازرسی از خانه، طلاهای زیادی در زیرزمین و داخل صندوق پیدا کردیم. طلاهایی که بلقیس مدعی بود سارقان با خودشان بردهاند. بلقیس مدعی بود تقی بر اثر کتکهای سارقان فوت شده است. اما پزشکی قانونی ضربه به سر را علت مرگ عنوان کرد. این نکات شک ما را به یقین تبدیل کرد که سناریوی ورود سارقان، ساخته ذهن بلقیس بوده است.
مجدد سراغ بلقیس رفتم و به او گفتم: چرا همسرت را به قتل رساندی؟ با شنیدن این حرف، یکهای خورد و جواب داد: «من یک زن ۶۳ساله هستم و چطور امکان دارد شوهرم را کشته باشم. شما دارید به من تهمت ...»
حرفش را قطع کردم و گفتم: «طلاهایت در زیرزمین داخل یک صندوق پیدا شده است. بهم ریختگی تنها داخل اتاقی است که تو و تقی حبس شده بودید و این نشان میدهد ساختگی است. چطور ممکن است از داخل اتاق تو بتوانی چهره سارقان را در راهپلههای پشتبام ببینی. بعد چرا سارقان در حالی که عجله زیادی برای فرار از خانه داشتند، باید در ورودی راهپله به پشتبام را قفل کنند. دلایل دیگری هم هست که نشان میدهد تو همسرت را به قتل رساندهای و موضوع سارقان نقابدار و دست داشتن سارق حرفهای محلهتان در این سرقت خونین تنها ساخته و پرداخته ذهنت است تا مسیر تحقیقات را تغییر دهی و از اتهام قتل رهایی یابی.»
با شنیدن صحبتهای من بلقیس سکوت کرد. میدانستم دارد با خودش کلنجار میرود که چطور ماجرا را بگوید. بالاخره به نتیجه رسید و گفت: «هرگز علاقهای به تقی نداشتم، اما به اجبار خانوادهام با او ازدواج کردم. تقی مرد خوبی بود اما از آنجا که او را دوست نداشتم، هر کاری میکرد برای من یک ایراد بود. بیچاره از دستم یک لحظه خوش ندید و مدام باهم دعوا داشتیم. دست خودم نبود به او علاقهای نداشتم و تقی هم نتوانست در این سالها کاری کند تا به او علاقهمند شوم. شب حادثه سفره را پهن کردم و مشغول صحبت بودیم که با تندی با او برخورد کردم. تقی که انتظار چنین برخوردی را نداشت، جوابم را داد و همین مسأله باعث دعوای دیگری بین ما شد.»
زن میانسال گفت: «دعوا بالا گرفت و اینبار هم مثل همیشه تقی کوتاه آمد و سعی کرد مرا آرام کند. اما من دست بردار نبودم، به سمتم آمد تا از دلم دربیاورد که او را هل دادم و سرش محکم به دیوار خورد. به او توجه نکردم و مشغول جمع کردن وسایل داخل سفره شدم. یک ربع ساعت تقی در همان حالت بدون حرکت ماند که من کمکم نگران شدم و به سمتش رفتم. چند بار صدایش کردم و وقتی دستم را به شانهاش زدم ناگهان روی زمین افتاد. تازه فهمیدم هل دادن من، مرگ همسرم را رقم زده است. ترسیده بودم و نمیدانستم چکار باید انجام دهم، من قصد کشتن تقی را نداشتم و این اتفاق ناگهانی بود.»
بلقیس ادامه داد: «برای اینکه از اتهام قتل رهایی یابم، تصمیم گرفتم نقشه سارقان خیالی را اجرا کنم. طلاهایم را داخل صندوقچه گذاشتم و به زیرزمین بردم. فکر نمیکردم شما آنجا را پیدا کنید. بعد هم دست و پای خودم و تقی را بستم و شروع به داد و فریاد کردم تا همسایهها ما را در آن وضعیت ببینند. تقی، قربانی رفتار تلخ و بد من شد. درست بود که به او علاقهمند نبودم اما هرگز هم سعی نکردم دوست داشتن او را قبول کنم. همیشه فکر میکردم محبتهایش ساختگی است و با افراد دیگری در ارتباط است. در صورتی که واقعا مرا دوست داشت و با تلخزبانیها و بداخلاقیهای من سالها کنار آمد.»
این زن فکر میکرد صحنه مرگ همسرش را خیلی خوب طراحی کرده تا از مجازات رها شود، اما اشتباه میکرد و چند اشتباه، خیلی زود ما را به ساختگی بودن سناریو رساند و راز این قتل را فاش کردیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد