بدون شک رادیو در این امر پرتاثیر بوده، زیرا از بدو تاسیس رادیو در سال ۱۳۱۹، قصهگویی هم رنگ و لعاب رسانهای به خودش گرفت و از همان سال برنامهای به نام «قصه ظهر جمعه» شروع به پخش شد، قصهای که ۸۲سال است در رادیو ایران ادامه دارد و هنوز هم این برنامه خاطرهانگیز برای مخاطبان حسوحال خاصی دارد و بینظیر است.
اگر نگاهی به تاریخچه برنامه قصه ظهر جمعه داشته باشیم به نامهای مختلفی، چون حمید عاملی، مصطفی موسوی گرمارودی و ... برمیخوریم که هر یک مدتی گویندگی این برنامه پر شنونده رادیویی را بهعهده گرفتند. بعد از آن سکانداری قصهگویی در این برنامه بهعهده محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) شد که سالهای طولانی راوی داستانها بود و رکورد کمنظیری از خود بر جای گذاشت. حال سکانداری این برنامه بهعهده رضا خضرایی گوینده است. از آنجا کهاین برنامه عمر ۸۲ ساله دارد به همین دلیل در یکی از روزها میزبان رضا خضرایی گوینده، ندا حاجی اسماعیلی تهیهکننده، سیما اهداییوند صدابردار برنامه و جعفر دست انبویه هماهنگی برنامه شدیم و از قصهگویی در این برنامه و ترویج آن و قدمت دیرینهاش صحبت کردیم که در ادامه میخوانید.
وقتی نگاهی به تاریخچه برنامه قصه ظهر جمعه داریم متوجه میشویم قدمت دیرینهای دارد. البته در طول این سالها عوامل برنامه (تهیهکننده و گوینده) بارها تغییر کردند، اما فکر میکنید چه عاملی باعث شده تا برنامه به صورت ممتد اجرا شود و همچنان سرپا باشد و در رادیو شنونده داشته باشد؟
رضا خضرایی، گوینده: برنامه قصه ظهر جمعه از خرداد سال ۱۳۱۹ تاکنون پخش میشود؛ یعنی یک ماه پس از تاسیس رادیو مسئولان وقت به این نتیجه رسیدند اگر جمعهها قصهای در رادیو گفته شود، میتواند مخاطب بسیاری داشته باشد. در نتیجه از خرداد ۱۳۱۹ این برنامه هر روز جمعه روی آنتن میرود که به مدت ۸۲ سال جزو قدیمیترین برنامههای رادیوست. این برنامه هر جمعه پخش میشود و مخاطب خاص خود را دارد و دوستان زیادی در این برنامه زحمت کشیدند. از خاطره انگیزترین دورهها، اجرای استاد حمید عاملی در این برنامه بود که به بابا عاملی معروف شد. او حدود ۲۵ سال قصه ظهر جمعه را میگفت و باز هم تقریبا شرایط کودک و نوجوان را داشت. حدود پنج سال خانم مریم نشیبا در این برنامه گویندگی میکردند. پس از او هم آقای محمدرضا سرشار که به رضا رهگذر معروف است حدود ۲۵ سال این برنامه را گویندگی میکرد و مدتی هم آقای مدرس گویندگی کرد و بعد از ایشان قرعه فال را بهنام من بیچاره زدند و چند سالی است که در خدمت دوستان عزیزم هستم. خانم حاجیاسماعیلی، تهیهکننده برنامه در بسیاری از مواقع نویسندگی برنامه را بهعهده میگیرد. خانم اهداییوند همکار خوب و نسبتا قدیمی ما و صدابردار پیشکسوت رادیو هستند.
در دهه ۶۰ این برنامه پس از برنامه «صبح جمعه» پرشنوندهترین برنامه بود و بسیاری از افراد از طیفهای گوناگون مخاطب این برنامه بودند، ولی احتمالا به مرور تعداد مخاطبان کم شده باشد. ارتباط این برنامه با نسل جوان چطور است و چه کار میشود کرد تا بتوانید مخاطبان خود را حفظ کنید؟
ندا حاجیاسماعیلی، تهیهکننده: در مورد برنامه قصه ظهر جمعه و رسانه رادیو باید بگویم همواره مخاطب خاص خود را دارد و در حال حاضر که دسترسی بهاینترنت مشکل است، میتواند مخاطب بیشتری جذب کند، اما در کل میتوانم بگویم مخاطب خاص همچنان وجود دارد و شاید فقط سنشان بالا رفته باشد و کسانی هستند که در دهه ۶۰ برنامه را گوش میدادند، جوان بودند و الان که سنشان بالا رفته بازهم برنامه را گوش میدهند و این توانسته به شکلی با نیاز روز تطابق پیدا کند. این که در این زمینه چه کار کنیم که برنامه شنیدنیتر شده یا مخاطب بیشتر جذب برنامه شود این است که خودم بهعنوان یکجوان به متون کهن علاقه دارم و درست خواندنشان را خیلی دوست دارم و دلم میخواهد بچهها هم بتوانند اینها را بخوانند. البته متاسفانه نسل جدید قدری ارتباطشان با کتاب و چیزهای قدیمی کمتر شده است. رویکرد ما در اتاق فکرمان قصههای مثنوی است و من این قصهها را همراه با اشعارش بازنویسی میکنم و هم آقای خضرایی درست خوانیش را بهخوبی انجام میدهند و هم این که این قصهها به شکلی بازآفرینی میشوند و به نظرم برای طیفی که به ادبیات کهن و ایران قدیمی علاقهمندند میتواند کمک کننده و راهگشا باشد. البته در برنامه قصه ظهر جمعه قصههای معاصر را نیز بررسی کردیم و بسیاری از آثار آقای هوشنگ مرادی کرمانی را با کلام شیوای آقای خضرایی روی آنتن بردیم، ولی خودمان بیشتر به متون کهن علاقهمندیم. البته به دستور مدیر شبکه فعلا رویکردمان بازآفرینی حکایتها و قصههای کهن است و در حال حاضر قصههای مثنوی را کار میکنیم و بعدا متون کهن دیگری اضافه میشود و قرار است قصههای منطقالطیر و بهارستان جامی را کار کنیم و قسمتهایی از گلستان، بوستان، کلیله و دمنه و مرزباننامه را هم کار کردیم.
خضرایی: متون کهن را درنظر داریم برای آشنایی بیشتر نسل جوان و خیلی از شنوندههای برنامه، زیرا برایشان حس و حال نوستالژی دارد که سالهاست شنونده برنامه قصه ظهر جمعه هستند. قصههای جدید را نیز کار کردیم و حتی بازنویسی برخی متون خارجی که داستانهای معروفی بودند مثل پیرمرد و دریا را هم کار کردیم. قصهها را ایرانیزه کرده و آن را اجرا کردیم، اما رویکرد کنونی برنامه قصه ظهر جمعه و تاکید آقای دکتر گودرزی، مدیر گروه و آقای دکتر محمدزاده، مدیر شبکه رادیوی ایران بر قصههای کهن است و خودمان هم استقبال کردیم. خوشبختانه شنوندهها نیز استقبال کردند؛ به دلیل این که بسیاری مثنوی معنوی را شنیدند، ولی خیلی نمیدانند که چیست. وقتی قصهها را برایشان میخوانیم، هم متن و هم شعر است. بهعنوان مثال قصه موسی و شبان را که چند هفته پیش اجرا کردیم یک متن را به صورت ساده و محاورهای میگوییم و اشعارش را میخوانیم و کسانی که ما را میبینند از این نوع قصهگویی ما استقبال زیادی میکنند.
طبیعی است هر برنامهای با هر ساختاری که دارد ممکن است مورد توجه برخی سلایق قرار بگیرد. شما با چه واکنشهایی روبهرو بودید و چه بازخوردهایی را دریافت کردهاید؟
حاجیاسماعیلی: با توجه بهاین که قصه ظهر جمعه تولیدی است ارتباط با مخاطب فقط میتواند از طریق پیامک باشد و آن هم پیامکی که ممکن است در پخش اعلام شود، ولی بازخورد بسیار خوبی داشته است. ضمن این که تعدادی از شنوندههای پر و پا قرص و ثابت ما خودشان کارمند رادیو هستند و نظراتشان را به من و آقای خضرایی میگویند و بازخوردها را از همکاران، ارتباطی که با ۱۶۲ برقرار است و هم پیامکهایی که به رادیو ایران میآید، دریافت میکنیم.
روایتهایی که در این برنامه پخش میشود تا چه میزان برگرفته از روایتهای واقعی است که ممکن بوده برای مردم پیش آمده باشد؟ آیا روایتهایی در برنامه دارید که یکی از شنوندگان به شما ارائه داده باشد و روایتش را در برنامه پخش کنید؟
حاجیاسماعیلی: رویکرد ما بیشتر قصههای کهن است، ولی برای قصه معاصر همراه با مدیر شبکه تصمیم گرفتیم و قرار است در آینده فراخوانی بگذاریم برای کسانی که معاصر مینویسند و قصهنویس معاصر هستند تا طی جلسهای آثارشان از سوی مدیر شبکه و کارشناسانی که در این حوزه هستند، ارزیابی شود و سپس به اجرا برسد.
منظورم این نیست که قصه باشد، بلکه منظور این است که یک روایت رئال باشد و روایتش را به صورت قصه دربیاورید و آیا چنین چیزی داشتهاید یا مدنظرتان هست که داشته باشید؟
خضرایی: چیزی شبیه این بوده، اما با توجه به مناسبتهایی که هست؛ مثلا هفته دفاعمقدس حتما یک قصه از جنگ خواهیمداشت یا در ماه محرم امسال قصهای درباره محتشم کاشانی و زندگیاش و این که چطور ترکیب بند معروف «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» را سرودهبود داشتیم و یک قصه در مورد مقبل کاشانی داشتیم که روایتش خیلی زیبا بود و هر دو مورد استقبال قرار گرفتند. در هفتهای که پیش رو داشتیم، تولد پیامبر بود و در برنامه یک قصه از دفتر دوم مثنوی در مورد پیامبر خواندیم که در آن بسیار زیبا رعایت شأن پیامبر را داشتیم و هم اشعار زیبای مثنوی مولوی را آوردیم و این به مناسبت تولد پیامبر بود.
منتظریم شنوندگان ما در فراخوانی که بهزودی خواهیم گذاشت قصههای خود را برایمان بفرستند و بسیار خوب خواهدبود قصهای که از زندگی خود مردم است و مواردی که در این زمینه پیش آمده را بتوانیم در برنامه ظهر جمعه استفاده کنیم و بسیاری از اینها واقعا شنیدنی است.
وقتی صحبت از قصه میکنیم بیشتر یاد مادرها و مادربزرگها میافتیم. اتفاقی که در برنامه ظهر جمعه افتاده این است که بیشتر گویندهها آقا بودند. چرا گویندههای خانم کمتر برای این برنامه انتخاب شده و بیشتر سراغ قصهگوهای آقا رفتهاند؟
حاجی اسماعیلی: شاید به دلیل انتخاب نوع قصهها و شیوه روایت است؛ چون کلا گوینده و راوی زن عواطف را بیشتر دخیل میکنند. رویکرد ما روایت و پرداخت به روایت بوده و به نظرم شیوه پرداختش با صدای گوینده مرد دلچسبتر است.
خضرایی: قصههایی که از زبان مادربزرگها میشنویم داستانهای کودکانه است و در حال حاضر این مورد را نداریم بهاین دلیل که برنامههای مختلف صداوسیما برنامه کودک دارند و در برنامههای کودک بهاین مسائل میپردازند و در نتیجه ما با رویکردی که داریم و با توجه بهاین که شنونده ما از کودکی با این برنامه بزرگ شده، رویکرد کنونی ما این است که قصهها و حکایتهایی که سنگینتر بوده و تنها برای کودکان و نوجوانان نیست و افراد با سنین بالاتر هم میتوانند این برنامه را گوش کنند. در برنامههای رادیو شب بخیر کوچولو را داریم و سال هاست که پخش میشود و شنونده خاص خود را دارد. قصههای شاهنامه را هم داریم که جایگاه ویژه خود را دارد و وقتی اشعار شاهنامه خوانده میشود باید قدری محکمتر و با شرایط خاص خودش خوانده شود و میطلبد که حتما روایتگر مرد باشد و بهاین دلایل است وگرنه هیچ تاکید خاصی نیست که خانم نباشد.
موسیقی در برنامههای رادیو نقشی به سزا دارد. شما برای انتخاب موسیقیای که برای قصهها و برنامه در نظر میگیرید به چه ملاکهایی توجه میکنید و چقدر آهنگسازی صرفا برای این قصهها و روایتها انجام میشود؟
حاجی اسماعیلی: آرم قصه ظهر جمعه سالها پیش توسط آقای غلامعلی ساخته شده، اما بودجهای در حوزه آهنگسازی تعریف نشدهاست. در حالی که ضرورت دارد در این باره هزینه کنیم. برای قصه ظهر جمعه از موسیقیهای سنتی و آرشیوی استفاده میکنیم و هیچ تولید یا بازآفرینی برای قطعات گذشته هم نداریم و هر چه داریم از گنجینه و آرشیو رادیوست.
خضرایی: بودجه خاصی برای این مسأله تعریف نشدهاست. خانم حاجیاسماعیلی با تجربهای که دارند موسیقیهای خاص را از موسیقیهای آرشیوی برای هر قصه انتخاب میکنند، ولی اگر برای این برنامه آهنگساز داشتیم قضیه خیلی فرق میکرد.
بحثی که وجود دارد تعامل و همافزایی بین برنامههای رادیو و تلویزیون است. با توجه بهاین موضوع آیا در نظر دارید که برنامه به صورت تصویری نیز ضبط و همزمان از تلویزیون پخش شود؟
خضرایی: برنامه قصه ظهر جمعه از شبکه مستند به صورت مستند آماده و پخش شد و همکاران شبکه مستند سر ضبط برنامه آمدند و با من، خانم حاجیاسماعیلی و خانم اهدایی وند گفتوگویی داشتند و بخشی از قصهگویی من را ضبط کردند و پخش شد. به نظر من و دیگران که دیدهبودند خیلی خوب بود؛ چون همکاران تلویزیون بسیار خوب تصویربرداری کردند و میکس بسیار خوبی انجام دادهبودند و کار خیلی دلنشین بود. شبکه خبر هم با من و خانم حاجیاسماعیلی گفتگو کرد و در خبر سراسری هم ضبط کردند و چند دقیقهای پخش شد. برنامه قصه ظهر جمعه برنامهای است که شنونده خاص خود را دارد و آن را دوست دارند و از کسی نشنیدهام که بگوید این برنامه خوب نیست.
به صورت مشخص معلوم است کدام یک از ردههای سنی این برنامه را میشنوند؟
حاجیاسماعیلی: به طور مشخص نه، ولی به طور تخمینی میتوانیم بگوییم همه سنین هستند.
خضرایی: با توجه بهاین که من پیر گروه هستم دوستان من در همین سن و سال هستند. ۵۰ سال است گوینده رادیو هستم و طی این سالها برنامههای مختلفی را اجرا کردم، اما قصه ظهر جمعه به خاطر ویژگیهای خاصی که دارد برای خودم هم دلچسب است و با شوق و ذوق سر برنامه میآیم و بازخوردی که میگیرم خیلی برایم مهم است و تلاش میکنم کار را بهتر اجرا کنم.
وقتی برنامهای قدمت طولانی داشتهباشد دیگر میتوان گفت جزو برنامههای شاخص است که سالها روی آنتن رفتهاست. فکر میکنید قصهظهرجمعه جزو برنامههای شاخص رادیو ایران است؟
حاجیاسماعیلی: بوده، هست و خواهدبود.
دست انبویه، هماهنگی برنامه: در مورد برنامه قصه ظهر جمعه به هر قشری که مراجعه میکنید، مثلا سراغ سنین ۲۰تا۳۰ سال میروید از زمانی که قصه را گوش کردند برایتان میگویند و اگر سنین بالاتر مثلا ۵۰ -۴۰ سال را در نظر بگیرید، از زمان آقای عاملی یاد میکنند و ذهنیت خیلی خوبی برایشان ایجاد میشود. صدای آقای خضرایی هم به صدای آقای عاملی نزدیک است و وقتی صدای ایشان شنیده میشود، شنونده را جذب میکند، خاطراتشان را تداعی میکند و میپرسند گوینده کیست؟ این خیلی جالب است که هر فردی در هر سنی است این داستانها را شنیده، جذب شده و خوشش آمدهاست. مثلا قصه طوطی و بازرگان که تعریف میشود همه به یاد مدرسهشان میافتند کهاین داستان را خواندهبودند. ممکن است خاطراتی از دوران مدرسه، معلم و همکلاسیها به یادشان بیاید و این باعث میشود تماس بگیرند و تشکر کنند. زمانی در برنامه قشرهای سن بالا تماس میگرفتند، ولی الان در سنین دیگری هستند و سنهای پایینتر هستند؛ بنابراین برایشان خیلی شیرین است. کسانی که در چنین موقعیتهایی هستند حتما تماس میگیرند و پیامک میدهند و کمکی برای نویسنده و تهیهکننده میشود و میگویند اگر فلان چیزها را هم بگذارید یا فلان داستان را تعریف کنید، خوب است.
خضرایی: یکی از مواردی که برای گویندهها مهم است ارتباط با صدابردار است. وقتی گوینده برنامه را ضبط میکند چشم در چشم صدابردار است و ارتباط گوینده با صدابردار خیلی اهمیت دارد.
درباره صدابرداری این برنامه بگویید که چطور با بقیه هماهنگیهای لازم صورت میگیرد؟
سیما اهدایی وند، صدابردار: اولین بار که قصه ظهر جمعه را با صدای آقای خضرایی ضبط میکردیم، گفتم صدای ایشان به قدری به قصه نشسته که فکر نمیکنم در رادیو گویندهای باشد که بتواند قصه را بهاین خوبی اجرا کند. خودم نه بهعنوان صدابردار، بلکه بهعنوان شنونده از شنیدن قصهها با صدای ایشان بسیار لذت میبرم. در سالهای قبل در برنامه قصه ظهر جمعه با گویندههای پیشین ضبط داشتم. این تیم بسیار خوب است و با هم صمیمی هستیم و این باعث میشود کار خیلی بهتر پیش برود و وقتی این صمیمیت در برنامه وجود داشتهباشد و از لحاظ فکری آرامش باشد، قطعا هر کس خیلی خوب میتواند کار خود را انجام دهد. سالهاست با خانم حاجیاسماعیلی کار میکنم و بسیار حرفهای و خیلی راحت میتوانم در کنارشان کار کنم.
آیا صدابرداری با گونه برنامه متفاوت خواهد شد. بهعنوان مثال اگر برنامهای تم قصهگویی داشتهباشد یا برنامهای در گونه مستند باشد، صدابرداری آن تفاوت دارد؟
اهداییوند: وظیفه صدابردار این است که بتواند صدا را خیلی رسا ضبط کند و با نرمافزاری که در اختیار دارد صدا را بهخوبی ضبط کند و اینکه یک یا چند گوینده باشد خیلی فرقی نمیکند و وظیفه صدابردار این است که صدا را به نحو احسن ضبط کند؛ ولی احساسی که در یک برنامه دارید بسیار متفاوت است با برنامههای دیگری که ضبط میکنید و واقعا احساس خوبی دارم از اینکه چنین برنامهای را ضبط میکنم. تمام تلاشم بر این است که بتوانم بهترین لول صدا را از ایشان بهعنوان خروجی دریافت کنم و جزو وظایفم است.
برای هماهنگی این برنامه باید چه کارهایی انجام شود و تجربه شما در این سالها چطور بوده است؟
دستانبویه: هماهنگی برنامه در رادیو از لحظهای شروع میشود که روز ضبط برنامه مشخص میشود. روز ضبط برنامه که مشخص میشود از طریق تهیهکننده که استودیو را رزرو میکند صدابردار مشخص خواهد شد و تهیهکننده و سردبیر برنامه که روز ضبط را تعیین میکند باید با گویندگان هماهنگ شود و باید هرکس در موقع مشخص در استودیو حاضر شود تا کار انجام شود. بهعنوان مثال اگر گوینده برای آمدن وسیلهای نیاز دارد باید از طریق ترابری سازمان که وظیفه این کار را دارد هماهنگیها صورت گیرد و باید به آنها اعلام شود که در کدام استودیو است. هماهنگی در برنامههایی که نفراتش کم است و یک گوینده دارد خیلی راحتتر است.
اگر بخواهید این برنامه را با برنامههای دیگر مقایسه کنید چه تفاوتهایی دارد؟
دستانبویه: با توجه به اینکه در دو برنامه که قدمت دارد کار میکنم، باید بگویم ارتباطی که شنونده در وسط برنامه میگیرد خیلی فرق دارد؛ مثلا قشر خاصی که روی برنامه رادیو حساسند، امکان دارد روی برنامههایی تعصب زیادی داشته باشند و حتی اگر یک کلمه اشتباه خوانده شود یا قصهای تغییر پیدا کرده باشد یا اگر از آب و تابش افتاده باشد، مطمئن باشید تماس میگیرند و اگر نتوانند فرد هماهنگی در ارتباط برنامه در تایم برنامه پیدا کنند به پخش یا واحد ارتباطات زنگ میزنند و آنها را پیدا میکنند و نظراتشان را میگویند و ممکن است گله کنند و اگر برنامه افت کرده باشد، شکایت میکنند. شنوندگان عام و شنوندگان باحوصله و باسواد و استاد دانشگاه، نویسنده و ناشر داریم و باید با همه اینها باحوصله صحبت کنیم تا راضی باشند و اگر راضی نباشند به سراغ مدیر شبکه و معاون صدا میروند.
آقای خضرایی شما سالهاست در رادیو به گویندگی مشغول هستید. وقتی قرار شد گوینده قصه ظهر جمعه باشید به چه عواملی توجه کردید که کار را پذیرفتید؟ میخواهیم بدانیم چه عواملی برایتان جذابیت داشت که کار را پذیرفتید؟
خضرایی: سالها برنامههای گوناگون را گویندگی کردم، اما بیشتر برنامهها ادبی، هنری و مذهبی بودند که اجرا کردم. علاقهمندی خودم به ادبیات است. وقتی به من پیشنهاد شد گویندگی این برنامه را عهدهدار شوم، بررسیهایی شده بود، چون مدتی این برنامه تکراری پخش میشد و گویندههای مختلف را در ژانرهای گوناگون بررسی کرده بودند. با توجه بهاین که من در رادیو فرهنگ مدتی قصه شب را میگفتم و در رادیو تهران برنامههایی داشتم که حالت روایت قصه داشت، کسانی که بررسی کرده بودند به این نتیجه رسیدند که میتوانم در این زمینه کمک کنم و آقای دکتر گودرزی که از شاعران بسیار خوب معاصر هستند و مسئولیت گروه را در رادیو ایران بهعهده دارند با من تماس گرفت و در جلسهای خدمتشان رسیدم، خوشحال شدم و استقبال کردم؛ هم به دلیل این که سالها شنونده این برنامه بودم و هم با توجه به اینکه آقای دکتر گودرزی پیشنهاد گویندگی این برنامه را دادند. پذیرفتم و بعد در جلسهای که با آقای دکتر محمدزاده، مدیر رادیو ایران داشتیم، ایشان هم با توجه به اینکه دکترای ادبیات هستند و چند کتاب در زمینه شاهنامه دارند و به ادبیات کهن بسیار مسلط هستند پیشنهاد کردند که در این زمینه بیشتر کار کنیم. اکنون چند سال است که در رادیو ایران در خدمت دوستان هستم و خوشحالم که این برنامه همچنان ادامه پیدا کرده و امیدوارم سالهای سال تداوم داشته باشد و پس از من هم کسانی خواهند بود که این برنامه را گویندگی کنند و شنوندگان عزیز رادیو ایران استفاده کنند.
قصهگویی یک تخصص و مهارت میخواهد و با توجه بهاین که هر قصهای تفاوت میکند و مخصوصا الان که متون کهن است و از مشاهیر و کسانی هستند که در ادبیاتمان تاثیر گذاشتند از چه راهکاری بهره میبرید تا بتوانید قصه را با مفهوم و مضمونی که دارد برای هر نوع مخاطبی راحتتر روایت کنید؟
خضرایی: در حال حاضر که قصههای مثنوی را روایت میکنیم، خودم با مثنوی آشنا هستم و سالهای سال در بخشهای مختلف رادیو ایران و کلاسهایی که بودم و دیگر جلساتی که داشتیم مثنویخوانی داشتیم و کاملا آشنا هستم. ضمن اینکه قصههای مثنوی را میشناسم. خواندن مثنوی آسان نیست و سعی میکنم خوب و درست بخوانم. من با مولوی ارتباط ویژهای دارم؛ هم با غزلیات شمس، هم با فیهمافیه و هم با مثنوی و در نتیجه این ارتباط هست و با حکایتهای مثنوی آشنا هستم. سالهای سال خواندم و دربارهشان صحبت کردم؛ لذا وقتی یک حکایت مثنوی را میخوانم، این ارتباط را با متن دارم و آشنا هستم. همیشه به دوستانم میگویم بهخصوص در خواندن شعر اگر معنی شعری را متوجه نشدید اصلا آن را نخوانید؛ به این دلیل که اگر متوجه نمیشوید، اصلا نمیتوانید به مخاطب منتقل کنید. اگر در این زمینه موفقیتی حاصل شده به این دلیل است که با متون کهن آشنا هستم و همیشه به دوستانم پیشنهاد میکنم که از متون کهن غافل نشوند و به گویندگانی که میآیند و جوانتر هستند دوستانه میگویم گلستان، بوستان، شاهنامه و مثنوی بخوانند و اگر جایی مشکل دارند به جاهای گوناگون رجوع کنند و میشود معنای کلمات و تلفظ درستشان را پیدا کرد. کتابهای بسیار خوب زیادی نیز در این زمینه وجود دارد. بهدلیل آشنایی که دارم فکر میکنم در ارائه مطلب و حکایت و قصه موفق بودم.
شما که کار نویسندگی و تهیه متون را انجام میدهید برای اینکه آنها را بهگونهای برای مخاطبان آماده کنید که برایشان قابل لمس باشد از چه راهکارهایی بهره میبرید؟
حاجیاسماعیلی: پروسهاش طولانی است و قبلش با آقای خضرایی مشورت میکنم که دفعه بعد چه داستانی را بیاورم، اما چون مثنوی و مخصوصا دفتر دو و شش را مطالعه داشتم، اندکی به حکایتهایش اشراف بیشتری دارم؛ حکایتهایی که بیشتر استفاده شدند مثل حکایت طوطی و بازرگان. درست است برای افراد نوستالژی است، ولی نوع گفتار آقای خضرایی و خوانش آن اشعار میتواند برنامه ما را متمایز کند. برنامه ما علاوه بر اینکه قصهخوانی است، یک شعرخوانی آن هم به روش صحیح است و میتوانم بگویم یک کتاب صوتی است و یک مثنوی کوچک است که کمکم داستانهایش کامل میشود. پروسه انتخاب قصه، زمان زیادی میبرد؛ چون هم انتخاب قصه خیلی مهم است و هم اینکه بعدش باید بتوانم آن را از تصحیحهای مختلف بردارم و سادهنویسیاش برای یک مخاطب عام کار را سخت میکند و زمانبر است و زمان زیادی از ما میگیرد.
خضرایی: از شما و همکارانتان در روزنامه جامجم تشکر میکنم که این فرصت را به ما دادید و از شنوندگان خوبی که با ما همراه و همدلند و باعث میشوند با دقت و وسواس بیشتر، این برنامه را هر چه بهتر ارائه دهیم سپاسگزاری میکنم.
حاجی اسماعیلی: از همکاران عزیز تشکر میکنم، برای این که برنامه را جلو ببریم. یک گروه رفیق و خوب داریم مثل آقای خضرایی که پدرانه و عاشقانه با برنامه پیش میروند. خوشحالم که در کنارشان هستم و از آقای گودرزی مدیر گروه و آقای دکتر محمدزاده مدیر شبکه تشکر میکنم. آقای شهاب شهرزاد چند قسمت برایمان تهیه قصه کردند و قصههای خارجی را ایرانیزه کردند. در مجموع ۸۰ تا ۹۰ درصد متنها کار خودم است.
رادیو در تلویزیون
حاجیاسماعیلی، تهیه کننده درباره امکان پخش تلویزیونی این برنامه به جامجم میگوید: اگر بودجهای برایش تخصیص پیدا کند و از ما بخواهند، حتما این کار را انجام میدهیم. البته برنامههای گوناگونی داریم که در حوزه تصویر هم فعالند؛ مثلا برخی برنامههای ایرانصدا تصویری بوده، ولی برای برنامه رادیو ایران چند برنامه خاص تصویری هستند به ویژه برنامههایی که به صورت زنده اجرا میشود و برنامههای خاص و مناسبتی است و در یکی از استودیوها به صورت تلویزیونی هم پخش میشود که در سایت ایرانصدا هم میتوانند ببینند.
هر جمعه برنامه را میشنوم
خضرایی، گوینده «قصه ظهر جمعه» درمورد اینکه هنوز پساز سالها شنونده این برنامه است یا خیر، بیان میکند: معمولا به گویندههایی که شروع کارشان است توصیه میشود حتما برنامههایشان را بشنوند تا اگر ایرادی دارد خودشان متوجه شوند؛ چون قبل از هر کسی خود گوینده میفهمد کجا اشتباه کرده است. بنا بهاین دلیل که قصهها و کار را دوست دارم تقریبا هر جمعه برنامه را میشنوم و برخی مواقع میگویم فلانجا را میتوانستم بهتر از این اجرا کنم و همیشه فکر میکنم میتوانم برنامه متعالیتری را به شنونده بدهم. در زمینه کارهای فرهنگی و هنری هیچکس نمیتواند بگوید من بهترینم و هیچ مشکلی ندارم و این دقیقا زمان افت فرد است.
روزنامه جام جم