خانهای را تصور کنید که هر اتفاقی میافتد همه حرفهای خودشان را تکرار میکنند. مثلا بخشی از رنگ دیوار بر اثر رطوبت باران آسیب میبیند.
مادر خانواده میگوید من صدبار گفتم محله قبلی خیلی بهتر بود ما نباید به این محل میآمدیم فروش آن خانه اشتباه بزرگی بود. پسر خانواده میگوید چند سال است که من حرفم این است که باید سیستم گرمایشی و زیرساختهای خانه را عوض کنیم، ولی خب جدی نمیگیرید. بفرمایید این هم یک نمونهاش. دختر خانواده بحث لزوم کاغذ دیواری کردن خانه و برداشتن دیوار اتاق خواب را پیش میکشد و پدر مشکلات مالی را مطرح و تاکید میکند که همه گرفتاریها به این علت است که خانمها موقع ظرف شستن شیر آب را زیاد باز میکنند و این آب هدر میرود ما دچار نفرین آب شدهایم، کابینتها پوسیدهاند و آب نشت کرده و دیوار را آسیب زده است. حالا هر اتفاق دیگری هم بیفتد این آدمها کموبیش همین بحثها را طرح میکنند و طبق معمول بحث به هیچ جایی نمیرسد. فهم هر واقعهای به توسعی در زبان نیاز دارد. ما نیازمند کلمات تازهای هستیم و باید بخشی از جملهبندیهایمان را عوض کنیم تا یک واقعه را درست بفهمیم، اما انگار که هرکدام از ما حرفی و سخنی هستیم نه این که حرفی و سخنی داشته باشیم در حقیقت حرفی هستیم و دیگر هیچ و این حرف در هر مقطع از زندگی تفاوتهایی پیدا میکند. معروف است که در گذشته پدر و مادری در شب زمستان از لزوم ازدواج فرزندشان حرف میزدند و از اینکه برای ازدواج فرزند باید بُزی را که داشتهاند بفروشند. در میان صحبت بحث عوض میشود پدر یادش میرود که از چه بحث میکردند و از مادر میپرسد داشتیم چه میگفتیم که فرزند که همانجا به ظاهر خوابیده بوده است از زیر لحاف بلند میگوید از فروش خر از فروش بُز میگفتید. بسیاری از تحلیلهایی که این روزها درباره وقایع و ناامنیهای اخیر منتشر میشوند چنین ویژگیای دارند. هر کسی شناختی از مسائل دارد که به مرور زمان آن شناخت او سفالین شده است و خود او به شناختش تبدیل شده است و بههیچوجه نمیخواهد از حرفهای خودش که در گمان او خودش هستند کوتاه بیاید. هر اتفاقی که در جامعه رخ بدهد او نگاه میکند ببیند میتواند آن حرفها را به این بهانه دوباره طرح کند یا نه اگر امکانی داشت بلافاصله با حالت ارشمیدسی به خود میگیرد و سراپا برهنه میدود و فریاد میزند یافتم یافتم یا به عبارت بهتر فریاد میزند که یافته بودم! یافته بودم! ولی اگر وقایع با یافتهها و بافتههای او سازگاری نداشتند سکوت میکند تا موقع مناسب را بیابد این نوع برخورد نویسندگان و مدعیان فکر و اندیشه با مسائل ریشه همه مشکلات ماست. درواقع کسانی که مدعی گفتگو هستند اصلا اهل گفتگو نیستند و حرفشان فقط این است که صبر کن و سکوت کن تا بگویم آنها نه سخن واقعه را میشنوند و نه سخن دیگران را فقط متوجه سخنی هستند که خودشان دارند. شرط اول گفتگو این است که زنده باشد هر واقعهای رنگی و جلوهای تازه از حقیقت را باز میتاباند اگر وقایع امنیتی اخیر که رسما با همکاری جدی دستگاههای رسانهای و امنیتی جهان در ضریب دادن به یک اعتراض معمولی بخشی از جامعه ایران شکل گرفت اینهمه معنی و تحلیل فلسفی، سیاسی و اجتماعی دارد بسیاری از وقایع دیگر هم معنا دارند و عجیب است که مدعیان فقط آنگاه که وقایع امکان تاویل به نفع عقاید و سلایقشان را دارد لب باز میکنند. ما مسائل و مشکلات بسیاری داریم، اما اولین مسأله همین خود مدعیان فکر و گفتگو هستند که خودمان را با حرفهای قدیممان یکی میپنداریم در حالی که اولین مقدمه گفتگو این است که تو به سطحی برسی که حرفت را درباره یک مسأله مستحدثه از وجودت متمایز کنی!
روزنامه جام جم