بهتر است از همین ابتدا، موضوع سالمندی را در دو نگاه فردی و جمعیتی تفکیک کنیم، چراکه بدیهی است سالمندی از منظر فردی، پدیدهای قابل تکریم و سالمندان انسانهایی محترم و سفارششده هستند. درواقع وقتی ما از سالمندی با عنوان بحران یاد میکنیم، هیچ گاه منظورمان مذمت دوره سالمندی نیست؛ دورهای که بهطور طبیعی رخ میدهد و اتفاقا معنای افزایش امید به زندگی و بالارفتن طول عمر بشر را میدهد: «آن چیزی که ما از آن بهعنوان بحران و بهتر است بگوییم ابربحران یاد میکنیم، موضوع سالخوردگی جمعیت است؛ یعنی جمعیت کشور در حال حرکت به سمت سالمندی و تبدیل هرم جمعیتی به استوانه است.»
این را دکتر صالح قاسمی، پژوهشگر جمعیت میگوید و به ۱۱درصد سالمندانی اشاره میکند که درحالحاضر جمعیت بالای ۶۰ سال کشور را تشکیل میدهند؛ جمعیتی که قرار نیست در همین تعداد و درصد باقی بماند: «اتفاقی که طی ۲۵ الی ۳۰ سال آینده رخ میدهد این است که این ۱۱ درصد جمعیت سالخورده، به بالای ۳۲ درصد تبدیل خواهد شد.»
آنوقت یعنی اگر امروز از هر ۱۰ نفر، یک نفر سالمند است، در سالهای پیشرو از هر سه نفر، یک نفر بالای ۶۰ سال خواهد بود. این آیندهای است که کشور ما با ادامه روند وضعیت کنونی، با آن روبهرو خواهد بود.
کشوری که به خطر خواهد افتاد
سال ۱۴۳۰ است؛ ایران جمعیتی حدودا ۹۰میلیون نفری دارد که بیش از ۳۰میلیون نفر این جمعیت بالای ۶۰ سال دارند. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ محققان معتقدند که چنین وضعیتی، مرحله فوقسالمندی یا انفجار سالمندی نام میگیرد که طبیعتا از منظر مدیریت و ساختار جمعیتی، بسیار نامطلوب به حساب میرود. یعنی پیر شدن جمعیتی رخ داده است که آسیبها و پیامدهای جبرانناپذیری برای کشور به همراه دارد. دکتر قاسمی معتقد است که این پیامدها، همه ساختارهای کشور را در بر میگیرد و به چالش خواهد کشید: «بهویژه ساختارهای اقتصادی چراکه سالخوردگی جمعیت یعنی کاهش نیروی کار جوان که به کاهش تولید ملی و درآمد ملی منجر خواهد شد.» او میتواند بدون مکث و بیوقفه بهصورت زنجیرهوار از پیامدهای خطرناک پیری جمعیت برای جامعه بگوید؛ جامعهای که اگر رو به سالمندی برود و بخش قابلتوجهی از جمعیتش را سالمندان تشکیل دهند، به نیروی کار خارجی برای پیشبرد صنایع و کشاورزی خودش نیاز پیدا خواهد کرد: «آنوقت است که اگر نیروی کار خارجی وارد کشور شود، نهتنها بخش اعظمی از ارزهای کشورمان توسط این نیرو از کشور خارج خواهد شد بلکه با فرهنگهای متعددی در جامعه روبهرو خواهیم بود که نهایتا نتیجهای جز گسست فرهنگی برایمان نخواهد داشت.»، اما شمردن خطرات و چالشهای سالخوردگی در سالها و دهههای آینده، توسط دکتر صالح قاسمی تمامی ندارد: «میدانید که سالخوردگی جمعیت یعنی منفی شدن تراز تجاری؟ یعنی پیشیگرفتن واردات نسبت به صادرات؟» و چه آینده ترسناکی برایمان ترسیم میکند.
غلبه مصرفکنندهها بر تولیدکنندهها
واقعیت این است که سالخوردگی جمعیت، تعطیلی بخشی از صنایع و تولیداتی را به همراه خواهد داشت که ارزشافزودهای برای جمعیت سالمند ندارند. در چنین شرایطی و با افزایش نسبت سالمندان به دیگر قشرهای جامعه، ریسک ورشکستگی کامل صندوقهای بازنشستگی و سازمان تامین اجتماعی رخ خواهد داد. صالح قاسمی، پژوهشگر جمعیت به جامجم میگوید: «بدیهی است که وقتی نسبت افرادی که مستمری دریافت میکنند نسبت به کسانی که حق بیمه پرداخت میکنند بیشتر میشود و تعادل این دو گروه برهممیخورد، ریسک ورشکستگی هم ایجاد شود، چنانکه همین امروز هم در مرز ورشکستگی این صندوقها هستیم.».
اما از نظر او، کاهش قدرت دفاعی و امنیتی کشور هم یکی دیگر از چالشهای بااهمیتی است که پیری جمعیت و بحران سالمندی برایمان ایجاد خواهد کرد؛ اتفاقی که بهطور همزمان با فشار مضاعف بر شبکه بهداشت و درمان به وقوع خواهد پیوست: «براساس آمار و مطالعات ما، هزینههای بهداشتی و پزشکی و درمانی و مراقبتی یک سالمند، ۴.۵برابر یک جوان است.»
حالا جامعهای را تصور کنید که نیروی دفاعی چندانی ندارد، شبکههای بهداشتی تحت شدیدترین فشارها هستند و صندوقهای تامین اجتماعی هم ورشکسته شدهاند! یعنی هنوز هم جای ارفاقی وجود دارد که از این اتفاق بهعنوان بحران، یا ابربحران و فاجعه یاد نکنیم؟
روند سالمندی ایران متفاوت است
بحران سالمندی تنها متعلق به ما و کشور ما نیست. این بحران، موضوعی است که گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان شده و خواهد شد، اما چرا ما را تا به این اندازه نگران کرده است؟ این سوالی است که صالح قاسمی، پاسخ روشنی برایش دارد؛ اینکه برخلاف ظاهر ماجرا، وضعیت کشور ما با دیگر کشورها یکسان و قابلمقایسه نیست: «باید بپذیریم که روند سالمندی در ایران متفاوت است، چراکه با توجه به کاهش نرخ باروری در کشور، سرعت سالمند شدن در ایران بسیار بالاتر از دیگر کشورهاست و در سالهای آینده، کشور ما در دنیا، رکورددار این موضوع خواهد بود.» به گفته او، کشورهای درگیر بحران، روند سالمند شدن جمعیتشان یعنی حرکت از جوانی به میانسالی و از میانسالی به سالمندی را در بیش از یک قرن طی کردند، اما کشور ما در ۲۵ الی ۳۰ سال طی خواهد کرد. آنوقت است که این سرعت، آنقدر بالا میرود که نظام مدیریت و برنامهریزی ما نمیتواند خودش را با این جریان تطبیق بدهد و از مدیریت آن جا خواهد ماند: «اما تفاوت بعدی ما با سایر کشورهای درگیر بحران این است که سالمندشدن جمعیت ایران پیش از توسعه است. یعنی قریببهاتفاق کشورهای سالمند جهان، اول صنعتی شده، مدرنیته را تجربه کرده، به سوی پیشرفت رفته و ار پنجره جوانشان بهره بردهاند و بعد سالمند شدهاند.».
اما در ایران چطور؟ واضح است؛ درحالیکه ایران هنوز به آن توسعهیافتگی ایدهآل خودش نرسیده سالمند خواهد شد و این چیزی جز افسوس و زیان برای ما نخواهد داشت! شاید بهتر است همه با هم چارهای بیندیشیم تا در این سونامی غرق نشویم.
روزنامه جام جم