مشاورهای که بدون آنکه برایشان وقت بگذارد و برای حل اختلافاتشان به آنها کمک کند امضایش را پای برگه دادگاه گذاشت تا بتوانند بیدردسر و با توافق از هم جدا شوند؛ این ماجرا برای کسانی که کارشان به دادگاههای خانواده افتاده و یکجورهایی طلاق و جدایی را تجربه کردهاند، ماجرای غریبی نیست. بسیاری از مشاورههای پیش از طلاق نه فقط راهگشا نیستند و برای حل اختلاف زوجین تلاشی نمیکنند که برخیهایشان فقط پولشان را میگیرند و پای برگه مشاوره را مهر میکنند تا دادگاه حکم طلاق توافقی را زودتر جاری کند.
حتی در مراحل قبل از طلاق هم برخی از مشاوران بهجای تلاش برای تعمیق روابط بین همسران به تشخیص خودشان به نتیجه میرسند این زوج به درد هم نمیخورند و به آنها توصیه میکنند از هم جدا شوند! این ماجرا بهقدری بغرنج شده که حالا معاون زنان و خانواده ریاستجمهوری نیز به صراحت میگوید: «برخی از مشاوران خانواده عامل طلاق زوجین هستند!»
خانواده مهمترین هسته و زیربنای هر جامعهای است، اما به گواهی آمارها این نهاد درحال تضعیف شدن است. همین چند روز پیش بود که انسیه خزعلی، معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده در سومین نشست شورایعالی صبر با اظهار تأسف از بالا رفتن آمار طلاق در کشور درباره وضعیت طلاق و ازدواج در کشورمان اینگونه توضیح داد: «طبق برنامه ششم توسعه قرار بود که میزان طلاق ۲۰درصد کاهش یابد، اما میزان طلاق براساس یک تحلیل آماری ۴درصد و براساس تحلیلهای مقایسهای با ازدواج، ۸درصد افزایش یافته که باعث تأسف است.»
مشاورانی که عامل طلاقند!
چرایی این کاهش ازدواج و افزایش طلاق خودش معمای پیچیدهای است که بیتردید از یک وجه و زاویه قابل بررسی نیست، اما یکی از موضوعات اثرگذار بر این ماجرا مسأله مشاورههایی است که نه فقط نتوانستهاند در بازگرداندن زوجین به سر خانه و زندگیشان موفق عمل کنند، بلکه بعضی وقتها خودشان عامل طلاق و جدایی هستند. موضوعی که خزعلی با تاکید بر اهمیت نقش مشاوران در حل اختلافات زناشویی در عین حال معتقد است: «ارائه خدمات مشاوره صحیح مورد تأکید است، چون گاهی اوقات برخی مشاوران عامل طلاق میشوند بنابراین مشاوران باید آموزشدیده و مجرب باشند و تحت نظارت و ارزیابی قرار بگیرند و اقدامات و فعالیتهای این مشاوران رصد شود.»
وقتی آمار طلاق بین پولدارها بالاتر است!
ماجرای نقشآفرینی معکوس مشاوران در ترغیب به طلاق و جدایی را سالها قبل ابراهیم فیاض جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران مطرح کرد. با وجود این شاید کمتر کسی به بمب خاموش مشاورههای غلط و تبعات آن در جامعه توجه کرده باشد. بهخصوص اینکه چالشهایی همچون طلاق در میان طبقات مرفه جامعه که بیشتر از خدمات مشاورهای استفاده میکنند، بسیار بالاتر است و این خود میتواند مهر تاییدی باشد بر این موضوع که برخی مشاوران بیشتر از آنکه عامل حل اختلافات زناشویی باشند، عامل دامنزدن به این اختلافات و بروز طلاق و جدایی هستند!
علی مظفری، رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق هم چند سال پیش بهصراحت یکی از معضلات در مسیر افزایش طلاق توافقی را نبود مشاوران متخصص دانسته و گفته بود: «بلااستثنا بالای ۸۰درصد مشاوران وقتی یک زوج برای یک مشکل عادی که تقریبا بین همه زوجها وجود دارد، مراجعه میکنند میگویند طلاق بگیرید.»
به باور وی، هیچ زوجی نیست که در زندگی مشکل نداشته باشند از بیپول گرفته تا پولدار، از زوجهای متدین گرفته تا بیدین، مشکلاتی در زندگی دارند و وقتی به مشاور مراجعه میکنند، میگوید طلاق بگیرید. میگویند از نظر علم روانشناسی این مشکلات معنا ندارد و علم روانشناسی این زندگی را نمیپذیرد. درحالی که آن روانشناس یا مشاور باید نحوه برخورد با مشکل را ارائه کند، اما صورت مسأله را پاک میکند و میگوید طلاق بگیرید. همین الان اگر یک زوج معمولی برای بیان مشکلات عادی زندگی خود به روانشناس مراجعه کنند، میگوید طلاق بگیرید.
فریب مشاوران با یک حقالزحمه
عالیه شکربیگی، جامعهشناس هم در گفتگو با «جامجم» ضمن آنکه نقش یک مشاوره درست و علمی در حل اختلافات زناشویی را بسیار مهم میداند، اما همین انتقاد را به عملکرد مشاوران بهخصوص مشاوران پیش از طلاق دارد و میگوید: «در حوزه مشاوره درمانی با چالشهای متعددی مواجه هستیم. اولا با قیمتهای بالا، هزینه مشاورهها به گونهای است که خانوادهها از درآمد کافی برای استفاده از خدمات آنها برخوردار نیستند بنابراین مسأله مالی و مشکلات اقتصادی مانع از این میشود تا خانوادهها بتوانند به مشاوره درمانیها مراجعه کنند. از سوی دیگر من هم موافقم با اینکه مشاورهها در ساماندهی چالشهای خانوادهها تأثیر نداشتهاند. من هم مواردی را دیدهام که طلاق توافقی گرفتهاند و وقتی از آنها در رابطه با بحث مشاور این سؤال میشود، میگویند مشاوران را با یک حقالزحمه میتوانید فریب دهید!»
وی با انتقاد از اینکه طی چهار دهه اخیر همواره روانشناسان بهعنوان مشاور مداخلههایی در نهاد خانواده داشتهاند و پیامد آن بحران امروز در حوزه خانواده بوده است، تاکید میکند: «در حال حاضر مشکلات نهاد خانواده مشکلات روانی نیست بلکه مشکلات اجتماعی است. وقتی یک زوج در فضای مجازی قرار میگیرد، وقتی آنجا ارتباطات و تعاملاتی برقرار میکنند که در اجتماع مجازی هست، آیا میتوانیم باز بگوییم مشکل فردی است؟ مشکلات زوجین و خانوادهها دیگر مسائل روانی و در حیطه فردی نیست بلکه در حیطه اجتماعی است بنابراین باید از حضور جامعهشناسان هم استفاده کنند تا بتوانند روابط فیمابین نهاد خانواده و اجتماع را در نظر بگیرند و درباره آن صحبت کنند.»
روزنامه جام جم