شاید شما هم مثل ما به این موضوع دقت کرده و حساس شده باشید و شاید هم ساده از کنار این موضوع گذشتهاید؛ اما مدتی میشود که تالیف کتاب و تولید محتوا در حوزه کودک و نوجوان نه به لحاظ کیفیت آثار بلکه کمیت آنها، آنچنان چنگی به دل نمیزند، ولی در عوض تا چشم کار میکند عناوین ترجمه شده در این حوزه قابل مشاهده است؛ اما همه مسأله این نیست که تعداد آثار نرجمه زیاد شده، مسأله اصلی این است که این کتابهای ترجمه، سبک زندگی و نگرشی وارداتی را هم به کودکان و نوجوانان ایرانی القا میکنند. کمرنگ شدن نام نویسندگان ایرانی در حوزه کودک و نوجوان و ازدیاد آثار ترجمه شده غربی و شرقی در این حوزه برای ما به دغدغهای تبدیل شده است تا سراغ واکاوی چرایی این مسأله برویم.
محمد حمزهزاده، نویسنده کودک و نوجوان و مدیر و فعال فرهنگی در این باره معتقد است که ادبیات کودک، چه ادبیات داستانی و چه غیرداستانی عمدتا جنبه تعلیمی دارد. او میگوید آنچه در خارج از کشور، در حوزه ادبیات کودک تولید میشود، در چارچوب یک گفتمان تمدنی و در چارچوب یک برنامهریزی برای زندگی و سبک زندگی انسان غربی است. حمزهزاده در گفتگو با جامجم میافزاید: البته تمام اینها در قالب یک بسته کامل ارائه میشود. در نتیجه وقتی یک ناشر ایرانی، سراغ آثار کودکان میرود، مثلا یک مجموعه ۱۰یا ۲۰یا ۳۰جلدی از این آثار را منتشر میکند، تقریبا در چارچوب گفتمان غربی است یا حتی اگر از شرق مثلا چین یا کره یا ژاپن اثری منتشر کند، باز هم در چارچوب گفتمان و سبک زندگی رایج همان کشورهاست. این نویسنده کودک و نوجوان ادامه میدهد: بسیاری از کتابهایی که در کشورمان ترجمه میشوند، بهخصوص آثار مناسب برای گروه سنی کودک به واقع بخشی از یک بسته کامل محتوایی هستند و ناشر بعد از دسترسی به یکی از این کتابها گمان میبرد، برای کودکان ایرانی هم مناسب است، چون تقریبا میشود گفت فرزند انسان در همه جای دنیا نیازهای مشخصی دارد و بسیاری از این نیازها در فرهنگهای مختلف شباهت دارد، درنتیجه هر آنچه به این نیازهای مشترک پاسخ بدهد، مناسب به نظر میرسد.
نابسامانی در تولید محتوای کودک و نوجوان
حمزهزاده عنوان میکند: نکته مهم اینجاست که ترجمه و انتشار این کتابها در داخل کشور، در راستای برنامهریزی تولید محتوا بر اساس نیاز کودک مسلمان ایرانی انجام نمیگیرد و نویسندگان ایرانی را پشتیبانی نمیکند. درواقع نویسنده ایرانی نیازمند سامانه یا سازمان برنامهریزی مشخصی است که بر مبنای پژوهش و برنامهریزی، اولویتها و نیازهای مخاطبان را برای آنها تعریف کرده باشد. نویسندهای که نوشتن و تولید محتوا برای کودکان را شروع میکند، دسترسی به هیچ سامانه یا سازمانی ندارد که این تحقیقات و مطالعات را در اختیارشان بگذارد یا بسته محتوایی یا سیاستی لازم را پیش رویش قرار بدهد تا بر مبنای آن تولید داشته باشد و تولیدش در چارچوب مشخصی صورت بگیرد. حمزهزاده در ادامه عنوان میکند که در نبود برنامهای مدون و چارچوبی مشخص، ناشر هم امکان برنامهریزی را از دست میدهد. او همچنین میگوید: این در حالی است که ناشران خارجی، به هر موضوعی وارد شدهاند، تعداد زیادی کتاب برای همان موضوع تولید کردهاند؛ مثلا برای لباس پوشیدن، غذا خوردن، گفتگو، آداب معاشرت، سفر کردن، ارتباط با والدین، ارتباط با دوستان و هر آنچه به عنوان اسناد تربیتی و پرورشی کودکان مدنظرشان هست در قالب مجموعه محتوای جذاب و قابل اعتنا در دسترس کودکان و والدین آنها قرار میدهند.
نویسندگان ایرانی از این بابت هم به درستی پشتیبانی نمیشوند و متون مدون قابلتوجهی در دسترس آنها قرار نمیگیرد. این را حمزهزاده میگوید. این نویسنده کودک و نوجوان میافزاید: البته برنامهریزی یا تولید محتوا در این زمینه معادل صفر نیست و اقداماتی در این باره صورت گرفته، اما جامع و کامل نیست. سند ملی آموزش و پرورش مگر چیست؟ یک سند پشتیبان است و همین محتوای مورد نیاز فعالان ادب و فرهنگ و آموزش را ارائه میدهد؛ اما محتویات این سند حتی به کتابهای درسی یا نشریات کمک آموزشی و کتابهای آموزش و پرورش هم راه پیدا نکرده است. درواقع آنچه ارائه شده، جامع و کاربردی نیست و فعلا در محدوده اقتدار نهادهای دولتی برای سرمایهگذاری و کمک قرار گرفته است. از جمله نهادهایی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حوزه هنری کودک و نوجوان، معاونت فرهنگی وزارت ارشاد و البته رسانهها که در این زمینه بسیار نقش تعیینکنندهای دارند.
دو جغرافیا، یک دغدغه
محمدرضا مرزوقی، نویسنده کودک و نوجوان نیز در این خصوص در گفتگو با جامجم معتقد است زندگی تمام انسانها امروزه شبیه همدیگر است و اگر ما تا الان نتوانسته باشیم در جهان امروز الگویی ارائه بدهیم، به دلیل حذف خودمان به لحاظ فرهنگی است و مجبوریم تنها سبکهای دیگر زندگی را وارد کنیم. این نویسنده کودک و نویسنده همچنین تصریح میکند: من معتقدم مثلا مسألهای مانند مسأله بلوغ یا مرگ میان نوجوان اسکاتلندی و نوجوان ایرانی یکی است چرا که مفاهیم یکی است. اما درکل ترجمه آثار در حوزه کودک و نوجوان، جامعه کتاب و ناشران را تنبل میکند. حقیقت این است که گرفتن مجوز نشر و گاهی اوقات تبدیل شدن به ناشری قدرتمند تنها از طریق ترجمه آثار خارجی، کار بسیار راحتی شده است. مرزوقی در ادامه عنوان میکند که در کار کودک و نوجوان بهخصوص در آثار کودک، تولید صورت نمیگیرد. او میگوید: از آنجا که کار کودک تصویرگری دارد، ناشر زیربار هزینههای تصویرگری نمیرود و برای همین ترجمه کار بسیار راحتتری است. همچنین ما معمولا حق کپیرایت را هم رعایت نمیکنیم و به حقوق دیگران اهمیت نمیدهیم برای همین وارد کردن آثار خارجی و ترجمه آنها کاری به مراتب آسانتر از تالیف است. مرزوقی یکی از دلایل بیشتر شدن آثار ترجمه در حوزه کودک و نوجوان را نبودن قانون کپیرایت در حوزه نشر میدانند و همچنین در ادامه به سالهایی اشاره میکند که بازار ترجمه مجموعه آثار هریپاتر داغ بود. او ادامه میدهد: چند سالی میشود که کارهای گرافیکی در حوزه نشر کودک و نوجوان جزو کارهای پرطرفدار است. تولید این دست از کارها برای ناشران ما، اثری پرهزینه است. وقتی به ناشر میگویم برای تصویرگری کتابم این ایده را دارم؛ اغلب ناشران، حتی ناشرانی که اوضاع مالی خوبی نیز دارند، زیربار تولید آن نمیروند و بعدها میبینیم همان ناشر ورژن خارجی و کار پیشنهادیام را وارد، ترجمه میکند و بلافاصله به چاپ چندم نیز میرسد؛ چراکه طی کردن این راه برای ناشر کمهزینهتر است. مرزوقی میگوید ترجمه آثار کودک و نوجوان از منظر فروش نیز کاری امنتر است، زیرا ما ملتی هستیم که مرغ همسایه را همیشه غاز میبینیم و مردم اقبال بهتری نسبت به آثار خارجی دارند. اقبال مردم نسبت به آثار ترجمه شده در حوزه کودک و نوجوان به این معضل دامن زد.
امتیاز دادن به کتابهای ترجمه
این نویسنده کودک و نوجوان در پاسخ به این پرسش که چرا مخاطب به اثر ترجمه اعتماد بیشتری دارد، تصریح میکند: ارشاد نسبت به آثار ترجمه شده در حوزه کودک و نوجوان حساسیت کمتری دارد و ممیزیهای کمتری را برای آنها قائل است. گاهی برخی کارها و مسائل برای نویسنده ایرانی کودک و نوجوان خط قرمز است؛ اما با این استدلال که همان کار در کشور غربی، جزو فرهنگ نوجوانان آن کشور محسوب میشود دیگر سانسور یا ممیزی نمیخورد. در صورتی که همان اتفاق و همان کار در جامعه ما هم باب شده، ولی گفتن و نوشتن از آن برای نویسنده ایرانی خط قرمز به شمار میآید. این مسأله را مخاطب متوجه شده است و فضای ترجمه را قابل باورتر میداند، از این رو اقبال بهتری نیز به آثار ترجمه شده نشان میدهد. مرزوقی همچنین درباره کیفیت آثار ایرانی در این حوزه معتقد است نمیتوانیم بگوییم نویسنده و تصویرگر ایرانی کودک و نوجوان، کار ضعیفتری نسبت به نویسنده و تصویرگر خارجی دارد. او ادامه میدهد: در دو سالی که داور کتاب سال کانون پرورش و فکری کودکان و نوجوانان بودم، هم کتاب ترجمه خواندم و هم کار تالیف شده. اما واقعا در بسیاری از مواقع به این پی بردم که ما اصلا ضعیفتر از کارهای خارجی نیستیم. واقعیت این است که اکنون در حوزه ادبیات و خصوصا آثار کودک و نوجوان ما با یک جهان مقابل هستیم. جهان اسپانیایی زبان، جهان غربی، جهان شرقی و... و به این معنی نیست که ما از کارهایی که درحال ورود هستند ضعیفتریم. بلکه در برخی مواقع نه تنها ضعیف نیستیم، بلکه همسنگیم چرا که ادبیات کودک و نوجوان در این چند دهه ایدههای درخشان و متنوعی را به خود دیده است.