همه مسافران قایق مرگ که ۹ نفرشان نجات پیدا کردهاند، حالا به دقایق مرگباری فکر میکنند که فاصلهای با مرگ نداشتند، اما بهروز و فتاح، سربزنگاه به کمک آمدند و نجاتشان دادند. بهروز و برادرش فتاح در روستای کهرلای ایذه زندگی میکنند. جاییکه تا چشم کار میکند آب است. روز حادثه، بهروز و فتاح جلوی در خانه مشغول صحبت بودند و دریا و آسمان هم مشغول غریدن. مونسون در خوزستان هم داشت جولان میداد و بهروز نگران قایقش بود که آن را با طناب بسته بود. ساعت ۷.۵ یا ۸شب بود که قایقی از جلوی چشمان بهروز و فتاح عبور کرد.
کابوس مرگ در دریا
بهروز در مورد ماجرای آن شب به «جامجم» توضیح میدهد: «چشمم به قایق بود که داشت رد میشد، اما یکدفعه ایستاد و ثانیهای بعد از جلوی چشمان بهتزده ما ناپدید شد. از جایی که ما بودیم تا محل حادثه، بیشتر از یک کیلومتر فاصله داشت. صحنه عجیبی بود. آن شب شدت باد، توفان و رعد و برق هم زیاد بود و جو خطرناکی وجود داشت. با این اتفاق، همراه برادرم بهسرعت به سمت قایقم رفتیم وپس از باز کردن طناب به سمت جایی که قایق ناپدید شده بود، حرکت کردیم. وقتی رسیدیم، حدود ۱۰نفر که راننده قایق هم همراهشان بود، روی آبی که ارتفاعش ۴۰تا۵۰ متر بود، دست و پا میزدند و کمک میخواستند. ساک، پتو، کیف و خیلی چیزهای دیگر روی آب معلق بود. نزدیک آنها که رسیدیم همه در حال جیغ و داد فریاد بودند و از هر طرف میگفتند ما را بکش بالا. اوضاع طوری بود که گیج شده بودم کدام را ابتدا بالا بکشم. شرایط بسیار خطرناکی بود و خودم با دیدن آن وضع جا خورده بودم. با خودم گفتم اگر من اینها را نجات ندهم، چه کسی نجات دهد. یکی از مسافران کودکی را روی دست و بیرون آب گرفته بود، اما خودش مدام زیر آب میرفت و بالا میآمد. همه جلیقه به تن داشتند، اما اشتباه آن را بسته بودند. وقتی با قایق کنارشان رسیدم به برادرم گفتم دستشان را بگیر و بعد با خلاص کردن قایق، به کمک برادرم رفته و پاهای مسافران را میگرفتم و داخل قایق میکشیدم. من یا برادرم به تنهایی نمیتوانستیم این کار را انجام دهیم و به کمک هر دوی ما نیاز بود. راننده قایق هم در حال غرق شدن بود که او را هم نجات دادیم.
به گفته خدابخشی، مسافران قایق مرگ، سه زن ۳۰ تا ۳۵ ساله، سه مرد ۳۰ تا ۴۵ ساله، سه کودک ۱۲تا ۱۳ساله و یک کودک یک سال و نیمه را شامل میشدند که همگی عضو یک خانواده و اهل شهرستان میداوود خوزستان بودند که برای تفریح به آن منطقه آمده بودند.
او ادامه میدهد: «بعد از نجات آنها، برخی مسافران حتی دست و پایم را میبوسیدند. میگفتم چرا این کار را میکنید، میگفتند ما هیچ امیدی برای نجات نداشتیم، اما وقتی شما به سمت ما آمدید، جان تازهای گرفتیم. آن مرد مفقودی هم بنا به تجربه میگویم که احتمالا جلیقه نداشت اگر داشت، غرق نمیشد. برای پیدا کردن او سه بار با قایق، محلی را که ناپدید شده بود، گشتم، اما به احتمال زیاد به عمق آب فرو رفته. قرار است غواصی از بندرعباس بیاید و محل را بگردد. قایق هم بهعلت موج دریا از بین رفته بود. بعد از نجات، مسافران را به خانهام بردم و از آنها پذیرایی کردم، حتی برایشان گوسفند سر بریدم و دلداریشان دادم که غمگین نباشند و حتما مفقودی را هم پیدا میکنیم.»
هلال احمر گفت دریا با ما نیست
به گفته این مرد خوزستانی، ساعت۱۲ همان شب بود که حادثه از طریق دهیاری به هلالاحمر منطقه اعلام شد، اما آنها گفتند نجات حادثهدیدگان از دریا جزو وظایف تعریف شده امدادگران هلالاحمر نیست: «من هیچ ادعایی نداشته و با هلالاحمر هم هیچ مشکلی ندارم، اما آن شب هلالاحمر حتی نیامد به اوضاع سرکشی کند. سه روز و سه شب است که درست نخوابیدهام و تمام فکرم این است که تکلیف آن مفقودی هم مشخص شود. بعد از آن حادثه، فیلم من در فضای مجازی پخش شد و آنقدر تماسهایم زیاد بود که نتوانستم یک دقیقه تلفنم را زمین بگذارم. من این کار را فقط برای امامحسین (ع) و رضایت خداوند انجام دادم و توقع هیچ تشویق و تقدیری هم ندارم. آن مسافران همنوع و هموطن من بودند و باید برای نجاتشان کاری انجام میدادم. ۱۰۰بار هم این اتفاق بیفتد، باز هم به آنها کمک میکنم.»
منبع: روزنامه جام جم