فهرست آرای مردمی فیلم فجر کوچک تر شد

7 فیلم برگزیده مردم تا پایان روز ششم جشنواره

گفت و گو با حجت قاسم زاده اصل، کارگردان فیلم «روز ششم»؛

با قلدرها و اوباش ها در سینما قهرمان سازی نکنیم

حجت قاسم زاده اصل با نویسندگی و کارگردانی سریال ها و تله فیلم های متعدد تلویزیونی توانست مخاطب خود را در تلویزیون پیدا کند و آثارش را به دل مخاطبان بنشاند.
کد خبر: ۱۳۷۳۲۴۳
نویسنده ساناز قنبری - فرهنگ و هنر

با قلدرها و اوباش ها در سینما قهرمان سازی نکنیم

او سالها در تلویزیون به مسیرش آهسته و پیوسته ادامه داد تا بالاخره توانست نخستین تجربه سینمایی اش، «روز ششم» را نیز ثبت کند. «روز ششم» از آن جهت که در سینمای ژانر ساخته شده فیلم قابل تاملی است.

این فیلم روایتگر مصائب زندانی ای به نام احمد است که تنها پنج روز فرصت دارد جواب چند معما را پیدا کند تا زنده بماند. قاسم زاده در گفت و گو با جام جم به نکته هایی درباره چگونگی ساخت «روز ششم» اشاره می کند که در ادامه می خوانید.

شما جزو كارگرداناني هستيد كه مديوم تلويزيون را به خوبي مي‌شناسيد. كارگرداني تله‌فيلم‌ها‌ و سريال‌هاي متعدد يا حتي همكاري‌تان به عنوان نويسنده با ديگر فيلمسازان چه تاثيري در ساخت نخستين فيلم بلندتان داشت؟

حتما تاثير داشته، من خوشبختانه جزو آن معدود انسان‌هاي خوش‌شانسي هستم كه در مسير كاري تداوم داشتم. در كشور ما بيشتر كارگردانان تداوم كاري ندارند، در اكثر موارد بين ساخت آثارشان سال‌هاي طولاني فاصله مي‌افتد و در نهايت هم آثاري را مي‌سازند كه مي‌توانند، نه آثاري كه مي‌خواهند، من طي 8 سال در تلويزيون 10 تله‌فيلم ساختم، كارهايي ساختم كه دوست‌شان داشتم، نه كاري سفارشي ساختم نه كار مناسبتي. آن زمان بعد از ساخت هر تله‌فيلم با اين سوال مواجه مي‌شدم كه چرا اين كار را سينمايي نساختي؟! كارها با استقبال روبه‌رو مي‌شد و من هم طبيعتا خوشحال بودم كه مخاطبان فيلم را پسنديدند. من از مسيري كه طي كردم راضي هستم. در تلويزيون فرصت كافي براي يادگيري داشتم. دانشگاه فيلمسازي فيلم‌ساختن است. در تلويزيون فرصت كاري داشتم و فيلم به فيلم جلو آمدم تا رسيدم به سينما و «روز ششم». من فيلم و سريال ساختن را واقعا دوست دارم چون مخاطب ميليوني در سطح ايران دارد. كم‌مخاطب‌ترين سريال تلويزيون مخاطبش بيشتر از پرفروش‌ترين فيلم سينماهاست.

بعد از ساخت سريال «تاريكي شب، روشنايي روز» در سال 97 كار ديگري نداشتيد؟

خير، «تاريكي شب، روشنايي روز» در زمان پخش درگير سوءتعبيرهايي شد كه آزار زيادي بابت آن ديدم. البته وقتي پارسال به من گفتند كه در آمارگيري «درصد رضايت مخاطبان» از سريال‌هاي تلويزيوني، «تاريكي شب، روشنايي روز» به عنوان دومين سريال از سوي مردم انتخاب شده آرامش يافتم. چون رضايت مردم برايم مهم‌تر از آزارهايي بود كه براي اين سريال ديدم. به قول معروف من بچه تلويزيون هستم و از گفتن‌اش ابايي ندارم. تلويزيون براي من و امثال من ميلياردها خرج كرده تا ياد بگيريم، اگر گاهي رنجشي هم از تلويزيون ببينم به دل نمي‌گيرم.

پس سريال‌سازي را در تلويزيون ادامه مي‌دهيد؟

بله، فرصت مناسبي پيش بيايد چرا كه نه. البته الان فيلمنامه‌ای نوشتم به نام «راه‌هاي فرعي» كه منتظر مجوز ساخت آن براي شبكه نمايش خانگي هستم.

جذابيت «روز ششم» در چه بود كه تصميم گرفتيد به عنوان اولين كار بلند سينمايي آن را بسازيد و چقدر با فضاي فيلم و شخصيت‌ها همذات‌پنداري داشتيد؟

همذات‌پنداري براي نويسنده و كارگردان خيلي بي‌معني است. چرا كه اصولا نويسنده حرفه‌اي پشت شخصيت‌ها و كاراكترها پنهان نمي‌شود، مجموع شخصيت‌هاي بد و خوبي كه پيش روي مخاطب قرار مي‌گيرد، شايد بتوانند بازتابي از جهان خالق‌اش باشند. من قبلا دو بار پروانه ساخت گرفتم اما پروژه‌ها متوقف شده و ساخته نشدند، تا رسيديم به «روز ششم» كه به توليد رسيد. دلم مي‌خواست فيلمي در سينما بسازم كه شبيه هيچ فيلمی در سينماي ايران نباشد. دنياي خودش را تعريف و با تعريف كند. بيشتر فيلم‌هاي سينماي ايران شبيه هم شده‌اند. در 20، 25 سال گذشته در سينماي ايران ژانركشي اتفاق افتاده. انگار هيچ ژانري نداريم جز كمدي، آن‌هم كمدي بد يا چيزي كه به غلط به آن ژانر اجتماعي مي‌گويند! از نظر من سينما يعني قصه گفتن و من به عنوان كارگردان بايد قصه‌گويي كنم. مخاطب نبايد در سينما يا تلويزيون تصورات و ذهنيات موهوم و خام نويسنده و كارگردان را تماشا كند، سينما براي من ابزار قصه‌گويي است. «روز ششم» كاري پليسي- معمايي است كه قصه مي‌گويد. قصه مي‌گويد و قهرمان آن براي مخاطب آشناست. قهرمان يعني کسی که بيننده براي او غصه مي‌خورد، نگران مي‌شود و مي‌خواهد موفقيتش را ببيند. قرار نيست قهرمان كسي با قدرت‌هاي خاص باشد.

دقيقا همين طور به نظر مي‌رسد. شما قهرمان فيلم‌تان (احمد) را در مواجهه با تمام گرفتاري‌ها و اتفاقات ناگواري كه در مسير زندگي‌اش رخ مي‌دهد تنها نمي‌گذاريد. انگار كه از او حمايت مي‌كنيد تا به هدفش برسد...

من به عنوان فيلمنامه‌نويس بايد حامي كاراكترها و به عنوان كارگردان بايد حامي بازيگرانم باشم، اما به قول معروف هيچ باجي به هيچ كاراكتر و بازيگري نمي‌دهم. كلك نمي‌زنم، اطلاعات غلط و ناقص نمي‌دهم، بازيگر هم بايد تمام و كمال نقشش را بازي كند.

با وجود واقعگرا بودن فيلم كه در حقيقت بازتاب مشكلات جامعه اعم از فقر، طمع، بي‌اخلاقي و... است، اما عده‌اي معتقدند كه فيلم سياه‌نمايي كرده! با توجه به اين كه فيلم به دليل نوع قصه‌اي كه روايت مي‌كند مستعد سياه‌نمايي است آيا به اين فكر كرده‌ايد كه به سياه‌نمايي متهم نشويد؟

قطعا روز ششم سياه‌نما نيست، ببينيد در ذات كلمه سياه‌نمايي تناقضي نهفته است. چون اول بايد سياهي‌اي باشد تا بتواند نمايان شود. ما بايد بپذيريم كه در جامعه‌اي كامل و بي‌نقص زندگي نمي‌كنيم. نام بازنمود مشكلات جامعه را سياه‌نمايي نگذاريم. در ذات تمام فيلم‌هاي اجتماعي نوعي انتقاد هم نهفته است. چرا كه نويسنده و كارگردان به عنوان يك شهروند جامعه حق دارند دست روي كاستي‌ها و موضوعات مختلف بگذارند و آنها را نقد كنند. مسائل مطرح‌شده در «روز ششم» را هم من از جهان ديگري نياوردم و تاكيد داشتم كه به مخاطب بگويم؛ در جامعه كنوني اگر هوشيار نباشيم از بين خواهيم رفت. تمام تلاشم را كردم كه فيلمي استاندارد و باورپذير براي مخاطب بسازم. هيچ گاه مخاطب را دست‌كم نخواهم گرفت و براي مخاطب تمام آنچه در توانم هست را مي‌گذارم.

در چند سال اخير دوربين كارگردانان به‌سمت گروه‌هاي بزهكار يا خلافكار چرخيده و به اين آدم‌ها و زندگي‌هايشان مي‌پردازند. فكر مي‌كنيد دليل توجه همگاني به اين قشر چيست؟

ببينيد در مجموع دليل خشونت، هوش كم و كم‌هوشي بسيار است. آدم باهوش خشن نمي‌شود. آدم باهوش گفت‌و‌گو مي‌كند. با اين توضيح كه از نظر من نمايش خشونت بازتوليد خشونت است، به زعم من، مسيري كه در چند سال اخير بعضي از فيلم‌ها و سريال‌هاي شبكه نمايش خانگي طي مي‌كنند مسير درستي نيست. اين مسير به قهرمانان انسان‌هاي تحقيرشده (قلدرها، اوباش و...) بها مي‌دهد. غافل از اين‌كه انسان تحقير شده ممكن است هر كاري زشتي را انجام مي‌دهد. با اين‌كه مدافع آزادي بيان هستم و معتقدم هر كسي بايد هر فيلمي كه دوست دارد بسازد، اما بهادادن به اين قشر آن هم با شكل و شمايلي كه در سينماي ايران رواج پيدا كرده را به نوعي تحسين و تشخص‌دادن به اين قشر مي‌دانم و باور دارم براي جامعه خطرناك است. البته زماني‌كه با ديدي اجتماعي و كارشناسي‌شده سراغ اين قشر مي‌رويم بسيار هم تحسين‌برانگيز است، اما مشكل زماني به وجود مي‌آيد كه يك بزهكار را قهرمان نشان مي‌دهيم. چرا كه يك بزهكار با هيچ دليل و منطقي نمي‌تواند الگويي براي مردم باشد.

چطور شد در تركيب بازيگران‌تان به مصطفی زمانی و بهاره افشاری رسيديد؟

انتخاب بازيگر كاملا يك پروسه‌ تعاملي است. از اين جهت كه بازيگر و نقش هر دو بايد مناسب يكديگر باشند. چنانچه بين اين دو تعاملي نباشد هم نقش نابود مي‌شود، هم بازيگر. براي نقش احمد تنها بازيگر مدنظرم مصطفي زماني بود. او ويژگي‌ها و توانايي‌هاي بسياري دارد كه در كمتر بازيگر ايراني ديده مي‌شود؛ از جمله صداي بسيار خاص و چشمگيرش. مصطفي در كمترين زمان ممكن انواع و اقسام حس‌هاي مختلف را به بيننده منتقل مي‌كند. در مورد انتخاب بهاره افشاري هم براي من تنها گزينه براي نقش نگين بود. چون رنج را به درستي مي‌تواند در صورتش نشان دهد.

به عنوان سوال آخر بفرماييد استقبال مخاطب از «روز ششم» چگونه بوده؟

درصد بالايي از كساني‌كه فيلم را ديدند رضايت داشتند، اما نگاه كنيد چه تعداد سالن و چه سئانس‌هايي را براي اكران اين فيلم در نظر گرفته‌اند. مثلا امروز در كل ايران فقط 28 سالن «روز ششم» را نمايش مي‌دهند و اين فيلم هنوز به سينماي بسياري از شهرهاي بزرگ نرسيده و اين پرسش مطرح مي‌شود كه؛ آيا اين فيلم به سهولت در معرض تماشاي مردم قرار گرفته يا نه؟

با قلدرها و اوباش ها در سینما قهرمان سازی نکنیم

جواب غم‌انگيز من اين است: اصلا خيلي خبر ندارند چنين فيلمي در سينما اكران شده، از راه‌آهن تا تجريش ما فقط يك سئانس در يك سينما داريم، هيچ سينمايي براي روز ششم سر در نصب نكرده است و... روز ششم مهجور و تنها رها شده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها