امروز ۲۱ تیر را در تقویم رسمی کشور روز «حجاب و عفاف» نامیدهاند و احتمالا در جریان هستید که به این مناسبت برنامههای فراوانی در کشور برگزار میشود، اما کمتر کسی درباره دلایل نامگذاری این روز در تقویم رسمی کشور سخن میگوید. این روز، سالگرد حادثه سنگین و عجیبی است که سال ۱۳۱۴ و در اوج دوران دیکتاتوری رضاشاهی رویداد و زائران حرم مطهر رضوی در مسجد گوهرشاد به گلوله بسته شدند. البته برخلاف آنچه در میان مردم رایج شده است، این اتفاق در اعتراض به کشفحجاب که چند ماه بعد رویداد نبود، بلکه بهدلیل اعتراض به روش مستبدانه حکومت در اجباریکردن کلاهپهلوی رویداد.
این اتفاق عجیب متأسفانه در لابهلای صفحات تاریخ گم شده است و در تبلیغات سنگینی که این روزها از طرف مبلغان نظام پهلوی به راه افتاده است درباره این جنایت سنگین حرفی گفته نمیشود. این را هم باید به یاد داشت که این جنایت در حالی رویداد که مردم مشهد چند سال پیش از این حادثه، شاهد هتکحرمت و گلولهباران گنبد مطهر رضوی به دست روسهای اشغالگر بودند. تکرار این هتکحرمت که در ذهن مردم نمیگنجید، جو عمومی شهر مشهد و البته سراسر ایران را تا چندین سال تحت تأثیر قرار داد و چهره سیاه دیکتاتوری رضاشاهی را برای مردم روشنتر کرد.
این حادثه، رویدادهایی مقدماتی داشت و درباره این مقدمات هم کم گفته شده است. درباره نقش شخصیتهایی، چون آیتا... قمی، شیخبهلول و محمدولی اسدی در این حادثه کم گفته شده است و باید به کمک قلم و دوربین درباره این افراد، جو عمومی کشور و اتفاقاتی که پیش و پس از حادثه مسجد گوهرشاد رویداد، بیشتر حرف زد. شخصیت مرحوم بهلول، ویژگیهای ساخت یک مجموعه تماشایی یا یک کتاب خواندنی را داراست و اگر هنرمندان ما فرصتی برای شناخت و پژوهش درباره این شخصیت بگذارند، میتوانند این چهره عجیب و استثنایی را به مردم بشناسانند. من خود، مرحوم بهلول را در زمانی که حدود یک قرن از عمرش گذشته بود، دیدهام. او کاریزمایی عجیب داشت و با دیدنش داستانها یا افسانههایی را که درباره کرامات و شگفتانههای عرفای کهن میگویند، باور میکردی. او در کهنسالی سرپا و سالم ساعتها در گرمای سوزان کویری گناباد، پیاده راهی دشت و صحرا میشد و قوت روزانهاش در حد نان و پنیری اندک بود. ماجراهای عجیبی که بر او در ایران و در حادثه مسجد گوهرشاد و بعدها در زندان افغانستان گذشت، چنان جذاب و پرکشش است که واقعا حیف است به او نپرداخت. البته در هر اثری باید از مطلقسازی و مقدسانگاری شخصیتهای تاریخی پرهیز کرد و مرحوم بهلول هم از این قاعده مستثنا نیست.
حادثه مسجد گوهرشاد حتی در ارکان نظام یکدست دیکتاتوری رضاشاهی نیز زلزلهای سیاسی بهوجود آورد. نایبالتولیه وقت و استاندار قدرتمند خراسان، محمدولی اسدی حاضر نشد دستورهایی که از بالا میآمد، برای کشتار و قلعوقمع مردم اجرایی کند. اسدی از چهرههای مهم دوره احمدشاهی و رضاشاهی و از کسانی بود که در مجلس شورای ملی، رضاخان میرپنج را به سلطنت ایران رساند، اما تمرد او چنان بر شاه مستبد گران آمد که اسدی را بیدرنگ از کار برکنار کرد و بهسرعت به جوخه اعدام سپرد و تیرباران کرد. تأثیرات این تمرد تا جایی بالارفت که محمدعلی فروغی، نخستوزیر که نسبتی خانوادگی با اسدی داشت نیز از کار برکنار شد و چهره دولت زمانه، کاملا دیگرگون شد.
بههرروی با رفتن زندهیاد سعید تشکری که تلاشهای مجدانه و آثارش، چون «اوسنه گوهرشاد» در این حوزه، چون تکگوهری میدرخشد این عرصه خالی از رهرو مانده است.