خالدى ، سخنگوى اورژانس كشور در گفت و گو با جام جم :

ساختمانی در نوسود کرمانشاه ریزش کرد +عکس

گزارش میدانی خبرنگار «جام‌جم» از متروپل، ۱۳ روز بعد از ریزش

جدال با مرگ زیر آوار

وارد آبادان که می‌شوید، کوچه به کوچه و خیابان به خیابان بنر‌های تسلیت و تصاویر جانباختگان حادثه ساختمان متروپل نصب شده است. مشخص است عزا، عزایی جمعی است و همه شهر به سوگ نشسته‌اند.
کد خبر: ۱۳۶۹۰۰۱
به گزارش جام جم آنلاین، در خیابان امیرکبیر یا همان خیابان امیری و محل وقوع حادثه، تعداد بنر‌های تسلیت کنار مغازه‌ها بیشتر است و آبادانی‌ها، این حادثه و غم فقدان از دست‌دادن همشهریان‌شان را به یکدیگر تسلیت گفته‌اند. در نزدیکی ساختمان، برای ایجاد نظم لازم برای آواربرداری، در هر دو سمت گیت عبور و مرور قرار گرفته است. نزدیک به ۹۰ درصد مغازه‌های اطراف برج متروپل خالی از کسبه است و اطراف محل وقوع حادثه کار و بار هم تعطیل شده است. پس از عبور از گیت دوم و در چند متری برج نیز تجهیزات سنگین آواربرداری پارک شده است. روبه‌روی برج همهمه و شلوغی آواربرداری، صدای دریل، گاهی هم جوشکاری و فریاد‌های امدادگران و آتش‌نشان‌ها درحین کار به گوش می‌رسد. در محوطه آواربرداری‌شده ساختمان بوی محسوس تعفن اجساد هم به مشام می‌رسد. البته گرما و شرجی هوای آبادان در نامطبوع بودن این بو بی‌تاثیر نیست. سراغ اولین شاهدان این حادثه یعنی آتش‌نشان‌های آبادان رفتم تا راوی اولین لحظات بعد از ریزش متروپل باشند.

میثاق لطفی‌زاده، یکی از آتش‌نشانان می‌گوید: «زمان وقوع حادثه شیفت کاری‌ام نبود. یکی از بچه‌های ایستگاه به من پیام داد و گفت چنین اتفاقی برای متروپل افتاده است. ماشینم در اطراف متروپل پارک و لباس‌های کارم هم در ماشین بود. لباس‌هایم را در ماشین پوشیدم و خودم را به متروپل رساندم. وقتی رسیدم، فضا پر از خاک بود و منتظر ماندم تا خاک بلندشده در هوا، بشیند. وقتی خاک نشست تا لحظاتی گیج بودم. چون فکر می‌کردم بخشی از ساختمان، مثل داربست آن ریخته باشد، اما با صحنه ریخته شدن نیمی از ساختمان مواجه شدم و همزمان صدای فریاد‌های مردم و آمبولانس‌ها را شنیدم. وارد ساختمان شدم و با تعدادی جنازه روبه‌رو شدم، به دنبال افراد زنده می‌گشتم، خانمی زیر ساختمان زنده بود. من، رضا عابدینی و همکار دیگرم رضا شعیبی در محل حاضر شده بودیم. به این دلیل که هنوز نوار خطری نصب نشده و نیروی انتظامی نرسیده بود، همهمه مردم کار نجات آن خانم را بسیار سخت کرده بود. در ابتدا با دست شروع به کندن آوار کردیم. اول ماشین حریق رسید و بعد هم ماشین امداد که پس از رسیدن ماشین امداد با بیل دستی کار کندن را ادامه دادیم. تمام این اتفاقات تقریبا ۲۰ الی ۳۰ دقیقه پس از حادثه بود. نزدیک سه ساعت و نیم مشغول کندن آوار اطراف این خانم بودیم تا او را خارج کنیم.
 
در این بین مابقی ساختمان که ریزش می‌کرد، محل را تخلیه می‌کردیم و دوباره بازمی‌گشتیم. به خاطر حجم بالای اضطراب و استرس، آن خانم کم‌کم داشت روحیه‌اش را می‌باخت. من و دو همکار دیگرم به او گفتیم ما همین‌جا می‌ایستیم و حتی اگر مابقی ساختمان هم ریزش کند، کنارت می‌مانیم. رفته رفته آرام شد. همین که یک مقدار آزادسازی کردیم، از بچه‌های اورژانس خواستم تا در همان حالت به او سرم تزریق کنند، چون نفسش تنگ شده بود و دیگر جانی نداشت. پس از عملیات آزادسازی آن خانم، بچه‌ها شروع کردند به کندن و پیدا کردن پیکرها. در خارج‌سازی پیکر‌ها تمام سعی‌مان این بود که پیکر‌ها را سالم به خانواده‌های‌شان تحویل دهیم.
 
متاسفانه درباره وضعیت پیکر‌ها شایعات بسیاری منتشر شد. درباره خانواده جلیلیان هم شایعه شد که پدر خانواده فرزندش را در آغوش گرفته بود. در صورتی که پیکر‌ها در انتهای مغازه کنار همدیگر افتاده بودند و سرعت ریزش به قدری بالا بود و یکباره اتفاق افتاد که کسی فرصت در آغوش گرفتن فرد دیگری را نداشت. من پیکر تمام اعضای خانواده جلیلیان را دیدم. آیا پیکری که فقط برای خارج‌سازی‌اش سه ساعت تمام وقت گذاشتیم، احتمال داشت بر اثر خفگی فوت شده باشد؟ قطعا نمی‌توانست زنده باشد، چراکه آوار به صورت کیکی بر روی آن‌ها ریخته بود. تلخ‌ترین لحظه برای من در خارج‌سازی پیکر‌ها در این چند روز، لحظه خارج‌سازی شخصی به نام مهندس خسروی بود که موقع خارج‌سازی، ساعت و حلقه‌اش را دیدم.»

آوار، کیکی بود

سالم فضیلت‌پور از آتش‌نشان‌های منطقه آزاد اروند و سایت شلمچه است. او می‌گوید: «یک ساعت تا یک ساعت و نیم بعد از حادثه، طبق فراخوان سرپرست ایستگاه‌مان در محل حادثه حضور پیدا کردیم. اولین مواجهه ما خانم زنده‌ای بود که در ورودی متروپل، بچه‌های آتش‌نشانی آبادان درحال آزادسازی او بودند. تا پیش از رسیدن تمام نیرو‌ها تنها افراد حاضر در صحنه بچه‌های آتش‌نشانی آبادان، منطقه آزاد و نیرو‌های مردمی بودند.
 
آواربرداری در همان لحظات اولیه شروع شد، اما نه به صورت صنعتی و سنگین. فقط با دست، بیل، گاری و سطل همراه با مردم. البته ناگفته نماند که استاندارد بین‌المللی آواربرداری اولیه نیز تا سه روز همین است. در همان سه روز اول نیز همراه با نیرو‌های مردمی ما جسد خارج کردیم. یکی از پیکر‌هایی که خارج کردم، متعلق به ملیکا صالحیان‌پور بود که پیکر او در طبقه منفی یک قرار داشت. سقف به صورت اریب قرار داشت. بچه‌ها تونل زدند تا به سقف رسیدند و خدا را شکر، توانستیم به جسد ملیکا صالحیان‌پور و یک مرد دیگر در زیرزمین برسیم.
 
هویت آن مرد را نتوانستیم تشخیص دهیم، اما پیکر ملیکا، چون خانواده‌اش کنارمان حضور داشتند، شناسایی شد. برای رسیدن به طبقه منفی یک به نور و تهویه هوا نیاز داشتیم، چراکه بوی تعفن در آنجا بسیار شدید بود. خدا را شکر وسایل لازم را از سایر آتش‌نشانی‌های حاضر مانند ماهشهر و تهران تهیه کردیم. تا ساعت ۷ صبح روز بعد از حادثه توانستیم اولین جسد و تا ساعت ۹ صبح روز دوم دومین جسد را خارج کردیم. متاسفانه تمام اجساد از روز سوم به بعد باد کرده بودند و صحنه بسیار دلخراشی بود. هرقدر آدم تلاش کند این صحنه‌ها را از ذهنش پاک کند نمی‌تواند. در طول عملیات اگر صدایی را می‌شنیدیم، یا چیزی می‌دیدیم که نشانه‌ای از زنده ماندن افراد زیر آوار بود، هرطور شده با چنگ و دندان آن‌ها را زیر آوار بیرون می‌کشیدیم، اما وقتی آوار به صورت کیکی فروریخته باشد، کمتر امیدی برای زنده ماندن است.»

شناسایی از روی گوشواره

عدنان سلمانی از کادر آتش‌نشانی شلمچه سازمان منطقه آزاد است. او می‌گوید: «روز استراحت‌مان بود و با فراخوان سرپرست ایستگاه به محل حادثه آمدیم. شب حادثه به طبقه منفی یک رفتیم با امید به این‌که شاید صدای یک آدم زنده بشنویم. آن طبقه بسیار خطرناک بود و تقریبا دو ساعت آنجا را گشتیم. به سرپرست ایستگاه که اطلاع دادیم، گفت هر تجهیزاتی که لازم است، برای خروج اجساد با خودتان ببرید. برای خروج اجساد در سقف آن طبقه تونل زدیم، نور و تهویه که آماده شد، اشهدمان را خواندیم و وارد شدیم. چراکه منطقه هنوز پرخطر بود و هرآن امکان ریزش وجود داشت. همراه با خانواده صالحیان وارد شدیم. کنار جنازه میترا صالحیان یک پیکر ناقص دیگر هم وجود داشت که متعلق به یک مرد بود، اما خانواده صالحیان، دخترشان را از روی گوشواره‌اش تشخیص دادند و ما آن را خارج کردیم.»

صحنه‌های تلخ منفی یک

حیدر خالدی‌نیا نیز از دیگر اعضای آتش‌نشانی شلمچه است. او می‌گوید: «ما یک ساعت و نیم پس از حادثه رسیدیم. از اولین جنازه‌هایی که به آن برخوردیم، جنازه مردی بود که از در شمالی متروپل خارج کردیم. از کفش‌های ایمنی که پایش بود، حدس می‌زنم مهندس ناظر بوده باشد. همان شب در طبقه منفی یک اعضای یکی از پیکر‌ها را مشاهده کردیم. به مهندس غلامی که خبر دادیم، گفت خروج پیکر و تونل زدن در سقف، کار نشدنی است. چراکه احتمال ریزش همان محل بر روی سر خودمان وجود دارد. اما ما مصمم بودیم و خطر را پذیرفتیم. از آتش‌نشانی‌های دیگر، وسایل قرض گرفتیم. حدود ساعت ۱۰ شب کارمان را آغاز کردیم و نهایتا حوالی ساعت ۶ صبح فردای حادثه، پیکر دیگری را پیدا کردیم. چون خانم بود و می‌خواستیم حرمت‌شان حفظ شود، مجبور شدیم در همان حالت سینه‌خیز و درون تونل، پیکر را کاور کنیم. در حین بالا آوردن این پیکر، بخشی از پیکر فرد دیگری را پیدا کردیم و نهایتا حوالی ساعت ۱۱ دومین پیکر از طبقه منفی یک که فکر می‌کنم برادرزاده فوزی جلیلیان بود را خارج کردیم. هربار که به طبقه منفی یک می‌رفتیم، آمار پیکر‌ها را می‌گرفتیم و در نتیجه می‌دانستیم چه تعداد پیکر در آنجا قرار دارد. خانمی که روز اول زنده از زیر آوار خارج شده بود، در بیمارستان گفته بود که زیر پایم یعنی زیر میز، یک پیکر قرار داشت. پس از شنیدن این خبر، ساعت ۴ و ۳۰دقیقه صبح، عملیات‌مان را شروع کردیم و بالاخره تا ۸ و ۳۰دقیقه صبح توانستیم پیکر علیرضا دریس را خارج کنیم. در این چند روز تلخ‌ترین صحنه برایم خارج کردن پیکر میترا صالحیان بود.»

چشم به‌راه برادر

ابتدای شب در محل آواربرداری تعدای لباس تکه‌تکه‌شده پیدا می‌شود، همهمه و شلوغی اطراف محل آواربرداری به‌پا می‌شود. آتش‌نشان‌ها به پیکری نمی‌رسند و ظاهرا همان چند تکه‌لباس است. حوالی ساعت ۲ نیمه شب ۱۳ خرداد، یعنی دوازدهمین روز حادثه است. آتش‌نشان‌ها، امدادگر‌ها و نیرو‌های مردمی برای خارج‌سازی سایر پیکر‌ها بی‌وقفه درحال تلاش هستند. حتی در همان ساعات از نیمه‌شب هم تعدادی از مسؤولان استانی برای نظارت بر روند آواربرداری حاضر می‌شوند. در ابتدای کوچه کنار متروپل، مردی روی بتن‌ها نشسته و بی‌وقفه به سیگار پک می‌زند. می‌پرسم پیکر عزیزتان هنوز زیرآوار است؟ می‌گوید بله. برادرم حمید فالی‌پور، مهندس برق بود. پیش از فروریختن کامل ساختمان، ساختمان کمی می‌لرزد. تعدادی از کارگرهایش را خارج می‌کند، دوتا کارگر باقی می‌مانند و همین که آن دو کارگر خارج می‌شوند، ساختمان در آنی فرومی‌ریزد و خودش زیر آوار می‌ماند. می‌دانم همین وسط ساختمان است. هنوز آتش‌نشان‌ها به پیکرش نرسیده‌اند.»
 
بالاخره پیکر حمید فالی‌پور نیمه‌شب ۱۵ خرداد پیدا می‌شود و انتظار برادرش هم به پایان می‌رسد. تا ظهر یکشنبه ۱۵ خرداد یعنی سیزدهمین روز از حادثه؛ عملیات آواربرداری در محل حادثه همچنان ادامه دارد. امدادگران در کنار آواربرداری، جست‌وجو برای یافتن اجساد احتمالی را ادامه می‌دهند. منابع محلی، تعداد قربانیان را ۴۲ نفر اعلام می‌کنند، اما فرماندار آبادان تاکید دارد، تعداد قربانیان همان ۳۸ نفری است که پیش از این ناپدید شدن آن‌ها در محل حادثه گزارش شده بود.

زینب مرزوقی - خبرنگار اعزامی جام‌جم / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها