خانواده زهرا حسینی - دختر گمشده - در یک ساختمان سرایداری در باغ زندگی میکنند. آنطور که صاحبباغ به خبرنگار جامجم میگوید، قبل از آمدن خانواده زهرا به ایران، پدر و عمویش با هم در باغ زندگی میکردند اما وقتی اوضاع افغانستان متشنج شد، پدر دست همسر و فرزندانش را گرفت و به باغ آورد و حالا با هم زندگی و کار میکنند. روز حادثه، پدر زهرا از کاشان مهمان داشت و قرار بود پس از زیارت امامزادهای در بادرود به باغ برگردند.
صاحب باغ در مورد روز حادثه میگوید: نیمساعت به افطار مانده بود که این اتفاق افتاد. آن روز بچههای مهمان با چهار بچه محمدآقا مشغول بازی شدند و پس از مدتی بچهها تصمیمگرفتند برای دیدن خط آهن و قطار که حوالی باغ است به آنجا بروند اما به زهرا کوچولو گفتند نیا و برگرد به خانه. هوا در حال تاریک شدن بود که بچهها برای دیدن قطار به سمت خط آهن رفتند و زهرا هم سعی کرد دنبال آنها برود. بچهها به سمت راست رفتند اما زهرا به اشتباه به سمت چپ حرکت کرد و گم شد. بچهها پس از مدتی درحالی به خانه برگشتند که زهرا همراهشان نبود. مادر زهرا از بچهها سراغ او را گرفت و آنها هم گفتند یک ساعت پیش به او گفتیم به خانه برگردد. کمکم همه خبردار شدند زهرا گم شده و شروع به جستوجو کردند.
سیدمحمد حسینی، پدر زهرا میگوید: وقتی فهمیدیم زهرا گم شده، خیلی ترسیدیم. همان شب زنگ زدم به صاحبباغ و جریان را تعریفکردم و کمک خواستم. همه اهالی و پلیس و هلالاحمر جمع شدند و دنبال زهرا گشتیم. من اصلا فکر نمیکردم بتوانیم او را زنده پیدا کنیم.
به گفته صاحبباغ، جاییکه دخترک گم شده بود، حیوانات وحشی زندگی میکردند و تمام نگرانی او، خانواده و نیروهای امدادی این بود که زهرا توسط حیوانات وحشی منطقه دریده شده باشد. او ادامه میدهد: جایی که زهرا صبح تا شب بیدار بود، یک گرگ حدود هشت گوسفند را دریده بود و نگران بودیم حیوانی به او حمله کرده باشد. با کمک همسایهها هرچه گشتیم، نتوانستیم او را پیدا کنیم. با هلالاحمر تماس گرفتیم و درخواست کمک کردیم و ماموران کلانتری هم وقتی در جریان گم شدن زهرا قرار گرفتند، آمدند. در حالیکه مشغول جستوجو بودیم، پیرمردیکه مشغول جمعکردن علف برای گوسفندانش بود، در فاصله سه متری خود متوجه دختربچهای شد که در حال گریه کردن بود و صورتش در اثر برخورد با شاخ و برگ درختان، زخمی شده بود. پیرمرد وقتی متوجه شد زهرا گم شده است، او را در آغوش گرفت و کلانتری محل را در جریان قرار داد. ما کنار رئیس کلانتری بودیمکه تلفنش زنگ خورد و متوجه شدیم بچه در حوالی چاه ابوذر در خالدآباد پیدا شده است. رفتیم به همانجا و دیدیم زهرا، پیرمرد را بغل کرده و گریه میکند. هرچه به او آشنایی دادم، حاضر نشد پیرمرد را رها کند و بهناچار با او نزد پدر و مادر زهرا رفتیم و او را تحویل دادیم. کلانتری، هلالاحمر بادرود و اهالی در پیدا شدن زهرا خیلی کمک کردند.
حسن اعرابی، معاون عملیات هلالاحمر بادرود در مورد این حادثه به ما میگوید: ساعت ۸ شب بود که یک مورد مفقودی دختربچه را به ما اطلاع داده و گفتند خانه را از ساعت ۵ عصر ترک کرده و به خانه برنگشته است. پس از اعلام خبر، با مرکز عملیات استان هماهنگ کرده و خودمان را به دشتهای بادرود رساندیم و سپس جستوجو را همراه با چهار تیم عملیاتی دیگر، نیروهای آتشنشانی، انتظامی و مردمی آغاز و ساعتها به جستوجو پرداختیم. دختربچه مسیر هشت کیلومتری را طیکرده بود. در نهایت دختربچه مفقودی را ۱۵ ساعت بعد در حالیکه خراشهای سطحی برداشته بود، پیدا کردیم و تحویل خانوادهاش دادیم. در این عملیات ۱۷ نیروی امدادی هلالاحمر در قالب پنج تیم عملیاتی حضور داشتند.
حوادث روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم