صحنه‌ سازی قتل مادر و سه فرزند

امیر چند بار با تلفن‌همراه زینت تماس گرفت اما او جواب نداد. در این 12سال زندگی مشترک سابقه نداشت آنها چند ساعت از هم بی‌خبر باشند. زینت هر وقت از خواب بیدار می‌شد به او پیام می‌داد و در طول روز چند بار هم تماس می‌گرفت، اما امروز نه پیامی داده بود و نه تلفنش را جواب می‌داد. کم‌کم دلشوره‌ای به جانش افتاد. صاحبکارش هم متوجه نگرانی او شده بود. به همین دلیل از او خواست به خانه برود و اوضاع را بررسی کند.
کد خبر: ۱۳۶۱۹۳۶

مرد جوان، هیکل درشت خود را روی زین موتور جا داد و به سمت خانه راه افتاد. به خانه که رسید چند بار زنگ زد اما باز هم خبری از زینت و بچه‌ها نبود.

دستانش را در جیبش چرخاند و با پیدا کردن کلید، در را باز کرد و وارد خانه شد. وسط حیاط ایستاد و چندبار دیگر زینت و بچه‌ها را صدا کرد ولی خانه در سکوتی مرگبار غرق شده بود.

وارد ساختمان که شد، صدای فریاد او، سکوت خانه و محله را شکست. چند نفر از اهالی سراسیمه خود را به خانه مرد همسایه رساندند و امیر را صدا کردند، اما این‌بار او بود که جواب نمی‌داد. یکی از اهالی بلند یاا... گفت و وارد خانه شد.

امیر مقابل در ساختمان نشسته بود و وحشت‌زده به داخل اشاره می‌کرد. مرد همسایه قدم‌هایش را تندتر کرد و خود را به داخل خانه رساند. صحنه‌ای که می‌دید باورش نمی‌شد. سه کودک امیر، غرق در خون به خواب ابدی رفته بودند و جسد زینت هم از قلاب لوستر آویزان بود.

سرگرد تازه به خانه رسیده بود و مقابل تلویزیون مشغول تماشای فوتبال بود که صدای زنگ گوشی تلفن‌همراه کشیک قتل بلند شد. افسر کلانتری 17 تهران از جنایتی هولناک در جنوب تهران خبر داد.

کارآگاه آدرس را یادداشت کرد و راهی محل جنایت شد. جمعیت زیادی مقابل خانه جمع شده بودند و هرکدام روایتی از ماجرا داشتند. سرگرد جمعیت را شکافت و با نشان دادن کارتش به دو سربازی که مقابل در ایستاده بودند، وارد خانه شد.

مردی در گوشه حیاط ایستاده بود و بی‌تابی می‌کرد. افسر کلانتری با مشاهده سرگرد نزد او آمد و در تشریح تحقیقات مقدماتی گفت: زن جوان به خاطر افسردگی بعد از زایمان و بیماری روحی امروز در اقدامی هولناک سه فرزند 4 و 2 ساله و نوزاد شش ماهه‌اش را با چاقو کشته و بعد هم خودکشی کرده است.

چه کسی اجساد را پیدا کرده بود؟

پدر خانواده چند بار با همسرش تماس می‌گیرد، اما او جواب نمی‌دهد. به همین علت نگران شده و از محل کارش به خانه آمده و با مشاهده اجساد، همسایه‌ها را خبر کرده و بعد هم ما مطلع شدیم.

از همسایه‌ها تحقیق کردید؟

بله. مورد مشکوکی ندیدند. صبح پدر خانواده را دیدند که سوار بر موتور به محل کارش رفته و عصر هم با داد و فریاد او متوجه قتل شده بودند.

ماموری را به محل کارش بفرست و زمان دقیق، ورود و خروجش به آنجا را بررسی کنید.

کارآگاه سپس برای بررسی صحنه قتل داخل ساختمان شد. جسد سه کودک کنار هم قرار داشت و شواهد نشان می‌داد چند ساعتی از مرگشان گذشته بود. ضربه چاقو به گردنشان مرگ آنها را رقم زده بود. به نظر می‌رسید در خواب کشته شده‌اند. جسد مادر هم با طناب قرمزی از قلاب لوستر آویزان و صورتش کبود شده بود. کارآگاه به اطراف نگاهی انداخت تا چهارپایه‌ای پیدا کند و بتواند طناب را باز کند و جسد را پایین بیاورد اما اثری از چهارپایه نبود به همین خاطر چند پشتی را روی هم گذاشت و روی آن رفت و طناب را باز کرد و با کمک پزشک قانونی، جسد را پایین آورد. روی گردن او آثار دو شیار با رنگ کبودی دیده می‌شد. کارآگاه آنچه را دیده بود در دفترچه‌ای یادداشت کرد و سراغ امیر رفت تا از او تحقیق کند. مرد جوان گوشه‌ای از حیاط نشسته و به رفت‌وآمد ماموران خیره شده بود.

بهتون تسلیت می‌گم. می‌دونم غم بزرگی است اما برای تکمیل تحقیقات باید چند سوال از شما بپرسم.
امیر با حالتی عصبانی از جایش بلند شد و با غضب به سرگرد نگاهی کرد و گفت: یه بار همه چی رو به همکارتون توضیح دادم. نکنه فکر می‌کنین من قاتلم.

تا تحقیقات به نتیجه نرسه، هیچ فکری نمی‌کنم. خب توضیح بدین امروز چه اتفاقی افتاد.

صبح وقتی سر کار می‌رفتم، زینت و بچه‌ها خواب بودند. او عادت داشت از خواب بیدار می‌شد پیام می‌فرستاد یا با من تماس می‌گرفت اما امروز زنگ نزد. من هم چند بار تماس گرفتم که پاسخ نداد. نگران شدم و خود را به خانه رساندم اما از آنچه می‌ترسیدم، سرم آمد.

احتمال این کار رو می‌دادین؟

فکر می‌کردم زینت خودکشی کنه اما قتل بچه‌ها رو نه. زینت مدتی قبل افسرده شد که این افسردگی بعد از زایمان شدت گرفت. چند بار از خودکشی حرف زده بود اما امروز اول بچه‌ها رو کشت و بعد خودکشی کرد.

با هم اختلاف داشتین؟

نه عاشقش بودم و برای این‌که حالش خوب شود خیلی تلاش کردم اما بی‌فایده بود. سرگرد بعد از تحقیق از امیر سراغ پزشک قانونی رفت. دکتر همان اطلاعاتی را داد که سرگرد حدس می‌زد. به همین خاطر منتظر نتیجه کالبد شکافی ماند.

عقربه‌های ساعت، روی 10شب ایستاده بود که تحقیقات در محل جنایت به پایان رسید و جسد هم به پزشکی قانونی منتقل شد.

روز بعد سرگرد در اداره آگاهی به مرور پرونده پرداخت و دو نکته توجهش را به خود جلب کرد. سریع با بازپرس تماس گرفت و حکم بازداشت امیر را گرفت.

با دستگیری مرد جوان و انتقالش به پلیس آگاهی، او خیلی زود مهر سکوتش را شکست و به قتل سه فرزند و همسرش به خاطر یک لحظه عصبانیت اعتراف کرد.

انگیزه قتل چه بود؟

مدتی بود از محل کارم اخراج شده بودم و هر جا می رفتم کاری پیدا نمی‌کردم. زینت هم غر می زد که خیلی بی عرضه هستی و به همین خاطر کارت را از دست دادی . یک هفته ای می شد کار جدیدی پیدا کرده بودم و امیدوارم وضعیت مالی مان بهتر شود. شب قبل ، صاحبخانه به مقابل خانه آمده و تهدید کرده بود اگر اجاره های عقب مانده را پرداخت نکنم، حکم تخلیه می گیرد و اسباب و اثاثیه ام را بیرون می ریزد. این موضوع عصبانی ام کرده بود. صبح که می خواستم به محل کارم بروم ، گفت دنبال خانه باش و با هم دعوایمان شد . عصبانی شدم و این جنایت تلخ رقم خورد.

امیرعلی حقیقت‌ طلب - ضمیمه تپش روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها