رسانههای شهری مانند بیلبوردها و عرشهها و دیوارنگارهها، محتوایی که از رسانههای تصویری و مکتوب ارائه میشود و در فرصتهای دیگر معرفی و تبلیغات، جای نمادهای بصری زیبا و موثر خالی است؛ نمادهایی که مخاطب را بیواسطه به اصل مطلب سوق بدهد و در کسری از ثانیه یادآور شود آنچه پیش روی آنها قرار گرفته درباره ماه مبارک رمضان و مرتبط به آن است. همه دارایی ما در این زمینه یک هلال باریک ماه است که هر بار هم به شکل و شمایلی طراحی و ترسیم میشود.
در زمانه پر خبر و اطلاعی که در آن زیست میکنیم و مخاطب از همه سو با پیامهای رسانهای و تبلیغاتی بمباران میشود، چارهای نیست جز طراحی و معرفی نمادهای زیبا و موثر از ماه مبارک رمضان که در رسانههای مختلف قابل ارائه باشد، از جذابیت و زیبایی بصری بهره داشتهباشد و مخاطب بتواند آن را به عنوان یک نماد و نشانه بپذیرد. این روزها نمادها و نشانههایی که در تولید محتوا برای ماه مبارک رمضان مورد استفاده قرار میگیرد، معمولا ریشه در فرهنگ عربی دارد و معمولا در کشورهای همسایه طراحی شده است. به جز هلال ماه و فانوسها و گنبد و گلدستههای مساجد، تقریبا هیچ نماد دیگری برای ماه مبارک رمضان در خاطر نداریم، البته نه اینکه تلاش و همتی برای طراحی نمادهای موثر وجود نداشته باشد، بلکه هدفمند نبوده و هیچ طرحی تبدیل به نماد نشدهاست. به عبارتی همچنان که ربنای استاد شجریان به نماد صوتی ماه مبارک رمضان تبدیل شده و در آستانه این ماه مبارک، پیش از آن یا در هر موقع از سال، ذهن شنونده را به یاد ماه مبارک رمضان و لحظه افطار میاندازد، به نماد و نشانهای نیاز داریم که به لحاظ بصری هر زمان و هر جایی، دلها را به لحظه افطار و سحر پرواز بدهد یا حس روزهداری و پرهیز را زنده کند.
نمادها و نشانهها برای پذیرش از سوی مردم و تثبیت در فرهنگ عامه، نیازمند زمان هستند؛ ماهها و سالها باید بگذرد تا یک تصویر درست و دقیق که به عنوان نماد طراحی شده، جایگاه و معنایی نزد مخاطب پیدا کند و فقط برنامهریزی دقیق و همت همهجانبه سازمانها و نهادهای فرهنگی است که میتواند این زمان را با تدابیر تبلیغاتی هدفمند، کمی کوتاه کند.همین حالا اگر ارادهای باشد چه بسیار طراحها و نشانههایی که بتوان از آنها به عنوان نماد بصری ماه مبارک رمضان بهره برد یا هنرمندانی یافت که به یک اشاره دست به کار شوند و بر اساس استانداردهای موجود، نمادی طراحی کنند؛ البته مهمتر از طراحی نمادهای مورد نیاز، معرفی و تثبیت نمادها در ذهن و ضمیر مخاطب است، آنچنان که ذهن و نگاهش شرطی شود. این نکته هم اهمیت بیشتری دارد و هم احتمالا زحمت و تلاش و برنامهریزی دقیقتری نیاز دارد. فرآیند تبدیل یکطرح به یک نماد به برنامهریزی و همکاری نهادها و سازمانها و رسانهها نیاز دارد که شاید لازم باشد پیش از هر اتفاق دیگری، دربارهاش برنامهریزی شود و اقدامی صورت بگیرد.
آذر مهاجر - فرهنگ و هنر / روزنامه جام جم