طوسی با تاکید بر اینکه فیلمهای دادگاهی در سینمای آمریکا بهعنوان یک ژانر سینمایی شناخته شده و این در حالی است که در سینمای ایران بهطور مستقیم یا غیرمستقیم تصویر دستگاه قضایی کم به تصویر کشیده میشود، به جامجم میگوید: در سینمای ایران بافت حرفهای و قاعدهمندی که هنر و صنعت براساس مولفههای بخش خصوصی در آن بهدرستی تعریفشده باشد، وجود ندارد. اگر چنین بود در چهل و اندی سال دائما این چرخه آزمون و خطا را طی نمیکردیم که در چرخه تولید سالانه خودمان بتوانیم یک تنوع مضمونی، تماتیک، موضوعی و ساختاری را داشته باشیم که بخشی از تولیدات ما هم هرازگاهی اختصاص پیدا کند بهگونهای که در سینمای جهان بهخصوص در سینمای آمریکا جا افتاده و از داستاننویسهایی مثل استیون کینگ وام میگیرد. بهعنوان نمونهای شاخص میتوانم به فیلم «رستگاری در شائوشنگ» اشاره کنم. این فیلم براساس رمانی ساختهشده که بهدرستی و با جزئیات توانسته از عهده تعریف و تشریح مسائل حقوقی برآید و هنوز که هنوز است بین انتخابهای جامعه منتقدان و علاقهمندان و سینه فیلیا جزو برترینهاست. در کشور ما اما نه در حوزه ادبیات داستانی و نه در سینما آثاری با چنین مضامینی نمیبینیم. در واقع در ادبیات داستانی با انبوهی از این متون حقوقی مواجه نیستیم که منبع قابلاستنادی برای فیلمسازان باشد و البته فیلمسازان هم خیلی محدود و بهندرت سراغ این مضامین و لوکیشنهای دادگاهی رفتهاند. از نمونههای استثنایی این قبیل فیلمها که در جشنواره چهلم فجر شاهد پخش آن بودیم فیلم علفزار به کارگردانی کاظم دانشی است. این فیلمساز جوان در یک لوکیشن ساده که دادسرایی در حومه مرکزی یک شهر است مناسبات بین مراجعان، شکات، متهمان و البته بازپرس که مسوول رسیدگی به پروندههاست را با نگاهی رئالیستی مورد ارزیابی قرار داده است.
او درخصوص اشکالات حقوقی فیلم خاطرنشان کرد: قطعا فیلم علفزار به لحاظ حقوقی دچار اشکالاتی است اما این دلیل نمیشود که روی آن خط بطلان کشید. این فیلم آمیزهای از نقاط ضعف و قوت است. شخصیت مرکزی این فیلم بازپرسی است که از ابتدا تا انتهای فیلم حضور دارد، صاحب دیدگاه است، عدالت را از زاویه دید خودش تعریف میکند، با سرپرست و مافوقش تعارض آرا و نظر دارد و تمام اینها بار دراماتیکی برای فیلم ایجاد میکند که مخاطب را جذب میکند. در سینمای ایران کمتر فیلمی داشتهایم که نقطهمرکزی آن یک بازپرس باشد. پیشتر البته در فیلم «دادستان» ساخته بزرگمهر رفیعا هم شاهد دستمایه اینچنینی بودیم اما باوجود بازی خوب فرامرز صدیقی این فیلم درنهایت مطلوب و ایدهآل نشد یا در اکثر فیلمها و سریالهایی که ساخته میشود ضابطین قضایی یعنی کسانیکه باید در نقطه محوری قرار بگیرند لانسه میشوند و انگار مغز متفکر یک پرونده، افسر ادارهآگاهی است و خود قاضی رسیدگیکننده در سایه قرار میگیرد. در علفزار اما برای نخستینبار، شخصیت محوری که پژمان جمشیدی نقش او را بازی میکند به یک شخصیت تبدیل میشود. او در مورد پروندهای که در دست دارد صاحب دیدگاه و مطالبه است و حتی به نقطه نظرات مخالفی با مسوولان تشکل هم میرسد. پیرو این مبحث از کاظم دانشی هم پرسیدم که شما برای ساخت فیلم از مشاور حقوقی هم استفاده کردید؟ ایشان جواب مثبت داد اما از نظر من مشاور حقوقی فیلم حقمطلب را ادا نکرده و فیلم از جنبههایی دچار اشکالاتی است. با تمام این تفاسیر همین که یک فیلمساز جوان سراغ چنین دستمایهای رفته باید از آن استقبال کرد.
ساناز قنبری - فرهنگ و هنر / روزنامه جام جم