چرا جامعه هیچ توجهی به «خواب» در سبک زندگی‌اش ندارد؟ آیا جامعه ایرانی، یک جامعه بی‌خواب است؟

خیال خواب نداریم!

در تقویم جهانی، روزهای عجیب و غریب زیادی ثبت شده است. از روز جهانی «حرف‌ زدن مثل یک دزد دریایی» گرفته تا روزهایی همچون روز جهانی «هرچه دوست داری بخور» یا روز جهانی «رژ لب» یا حتی «مارمولک».
کد خبر: ۱۳۵۷۳۶۴

در میان این دسته‌بندی‌های به ظاهر عجیب روز جهانی «خواب» هم قرار گرفته است. روزی که به گواه تقویم جهانی همین امروز است.

خواب ظاهرا یک سازوکار معمول فیزیولوژیک بدن است، نیازی مثل غذاخوردن یا آشامیدن اما حداقل در جامعه ایرانی ظاهرا به آن توجهی نمی‌شود، به این معنا که احتمالا درصد قابل‌توجهی از ما دچار اختلال خواب هستیم.

این موضوع فارغ از پیامدهای سوء بسیار بر سلامتی جسم و روان، در خلقیات ما از جمله تاب‌آوری، افسردگی و کنترل خشم تاثیرات بسیاری دارد اما به شکل عجیبی در فرهنگ زیستی جامعه ایران نشانی از توجه به خواب نمی‌شود، به این معنا که هنوز در سبک زندگی ما جایگاه مهمی ندارد.

نشانه آشکارش؟ این‌که کودکانی که باید در ساعت معلومی بخوابند، پا‌به‌پای والدین‌شان شب‌زنده‌داری می‌کنند! تاثیرات این بی‌خوابی در اعداد و ارقام‌های جهانی هم نمود دارد، به‌عنوان مثال تخمین زده می‌شود که محرومیت از خواب سالانه بیش از ۴۰۰‌میلیارد دلار در آمریکا، ۱۳۸‌میلیارد دلار در ژاپن و ۶۰‌میلیارد دلار در آلمان هزینه دارد.

عدد جالب‌تر در این حوزه مربوط به بازاری است که پیرامون این اختلالات شکل گرفته، بازاری که عنوان پرطمطراق «صنعت خواب» را به‌ خود اختصاص داده و بر‌اساس تحقیقت بازار (یا همان ریسرچ مارکتینگ) این صنعت تنها در آمریکا گردش مالی 30‌میلیارد دلاری دارد اما همچنان سؤال اصلی این است که چرا برای ما «خواب» اهمیتی ندارد؟

ایران، یک جامعه بی‌ خواب

ما آیا بی‌خوابیم؟ آمارهای رسمی می‌گوید بله. انجمن پزشکی خواب ایران چند سال پیش اعلام کرده بود نزدیک به 30درصد ایرانی‌ها دچار اختلال در خواب هستند.

تازه‌شده این آمار را از پروفسور شبنم جلیل‌ القدر، عضو هیات مدیره انجمن پزشکی خواب ایران و البته عضو انجمن جهانی خواب می‌پرسیم و او هم تایید می‌کند تازه‌ترین پژوهش صورت گرفته نشان می‌دهد «از هر سه ایرانی یک نفر دچار اختلال خواب» است.

البته او این آمار را با این پیش‌فرض عنوان می‌کند که «معنای اختلال خواب لزوما مترادف با بیماری خواب نیست.

این اختلال شامل طیفی از مواردی همچون سخت به خواب رفتن، بیداری‌های مکرر شبانه، بیداری‌های صبحگاهی و پرخوابی‌های مفرط می‌شود.» اما این آمار روی تلخ دیگری هم دارد که در آمارهای گذشته این انجمن وجود نداشت.

جلیل‌القدر به جام‌جم می‌گوید: «تازه‌ترین آمار اختلال در خواب کودکان اما در ایران بسیار فاجعه است. به‌راحتی می‌توان گفت بیش از 80‌درصد کودکان ایرانی اختلال خواب دارند. هر چند خوشبختانه در بسیاری از موارد این اختلالات شامل بیماری خواب نمی‌شود اما نباید از پیامدهای سوء این رفتار هم چشم‌پوشی کرد.»

ما چقدر باید بخوابیم؟

ذهنیت غالب در ارتباط با مقدار خواب همواره این بوده که هر انسان نیاز دارد 8 ساعت در شبانه‌روز بخوابد. احتمالا همین حالا داریم خودمان بررسی می‌کنیم چقدر بیشتر یا کمتر از این مقدار می‌خوابیم اما آن‌طور که شبنم جلیل‌القدر می‌گوید به لحاظ علمی این مؤلفه‌ها یک استانداردی مبتنی بر سن افراد دارد.

این عضو انجمن جهانی خواب می‌گوید: «به‌عنوان مثال کودکان زیر دو سال باید حدود 60درصد عمرشان را خواب باشند، یعنی از 24 ماه ابتدایی کودک باید 13 ماه آن را خواب باشد. این نسبت تا 6 ــ 5 سالگی به 50‌درصد می‌رسد.

از این سن تا سن نوجوانی این نسبت 40 به 60‌درصد است. از سن 12‌تا 18 ‌سالگی اما سهم خواب به 8 ساعت می‌رسد. به این معنا که یک‌سوم عمر همه افراد بزرگسال باید در خواب طی شود.»

شب‌زنده‌داری و سبک زندگی

اما ما چرا اینقدر به خواب بی‌توجهیم؟ خواب، یک پایه از سه پایه سلامت یعنی تغذیه و ورزش است. جلیل‌القدر معتقد است جامعه ایرانی به هیچ‌کدام از این سه پایه توجهی نمی‌کند و در میان این سه مؤلفه خواب مغفول‌تر از بقیه است.

او به جام‌جم می‌گوید: «شاید یکی از دلایل این بی‌توجهی نبود اطلاع‌رسانی درست در راستای اهمیت خواب در جامعه باشد اما یکی دیگر از دلایل مهم این بی‌توجهی، به فرهنگ عمومی جامعه برمی‌گردد.» کودکان ایرانی که حالا متوجه شده‌ایم بیش از 80درصد آنها دچار اختلال خواب هستند معمولا تا نیمه‌های شب بیدارند! اما به گواه فیلم‌ها و سریال‌های خارجی می‌توان حکم داد در آن کشورها وقت خواب کودکان یک قاعده تغییرناپذیر است. آیا این به سبک زندگی ما مرتبط است؟ شبنم جلیل‌القدر کمی با احتیاط به این موضوع می‌نگرد.

او با تاکید بر درستی این سبک زندگی در کشورهای دیگر، می‌گوید: ما در جامعه‌ای هستیم که در آن بزرگسالان مجبور به کار دو شیفت هستند و این موضوع هم باعث اختلال خواب این افراد می‌شود و هم فرزندان آنها برای دیدن والدین‌شان بیدار می‌مانند. باید نسبت به وضعیت جامعه خودمان، علم را بومی‌سازی کنیم. در این میان معذوریت‌هایی وجود دارد که گریزی از آن نیست، به‌عنوان مثال معذوریت شغلی والدین باعث می‌شود آنها شب دیروقت به خانه بیایند، بنابراین نمی‌توان الزام کرد چون علم می‌گوید، باید زودتر به خانه بروید اما می‌توان راهکارهایی متناسب با فرهنگ خودمان را به کار برد.»

در انتظار چه باشیم؟

بی‌خوابی پیامدهای بسیاری دارد که فهرست آنها به تنهایی گزارش دیگری می‌طلبد اما این رویه تنها مربوط به بی‌توجهی شهروندان نمی‌شود و بسیاری از سیاستگذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌ها هم در این میان نقش دارد، تلخی ماجرا این است که بسیاری از مؤثران این عرصه هم باوری به اهمیت خواب در زندگی‌ شهروندان ندارند، به‌عنوان مثال بدیهی است برنامه‌های پرطرفدار کودکان نباید در ساعت 11 شب پخش شود! این موضوع خودش به نوعی مشوق بیداری است، همین ماجرا درباره برنامه‌های بزرگسالان هم صدق می‌کند.

اینها مصداق‌هایی در ارتباط با تاثیرات این تصمیم‌ها بر سبک زندگی آنهاست اما شاید از پیامدهای مهم اختلال در خواب باید به تاثیرات شگفتش در بازدهی کاری و البته آموزش‌پذیری دانش‌آموزان اشاره کنیم، جایی که جلیل‌القدر معتقد است: «نظام آموزشی ما از این میزان اختلال بیشترین ضربه را می‌خورد، اختلال در خواب آموزش‌پذیری افراد را به‌شدت کاهش می‌دهد، تاب‌آوری افراد را کم می‌کند و کنترل خشم از سوی افراد دچار اختلال بسیار بیشتر به چشم می‌آید.»

میثم اسماعیلی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها