در نشست خبری سلسله شب شعرهای آیینی حضور عنوان شد؛

شاعران امروز به رسانه‌های تأثیرگذار تبدیل شده اند

سروده‌های شاعران در مدح پیامبر اسلام(ص)

جمعی از شاعران آیینی در شب شعر "رسول صبح" به مقام والای رسول الله عرض ادب کردند.
کد خبر: ۱۳۵۶۷۳۵
به گزارش جام جم به نقل از تسنیم، شب شعر "رسول صبح" به دبیری سیده فاطمه موسوی در شب عید مبعث در فرهنگسرای رسانه برگزار شد. در این مراسم شاعران نام‌آشنای کشور نظیر قاسم صرافان، علی محمد مؤدب، محمدمهدی عبدالهی، سیده فاطمه موسوی، فاطمه طارمی و سیده فرشته حسینی حضور داشتند. 
در این شب شعر که به مناسبت بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برگزار می‌شد، قاسم صرافان شعرخوانی کرد. 
اقرأ... بخوان هر آنچه که از او شنیده‌ای
مهتاب رو! بگو که از آن سو، چه دیده‌ای؟
افسانه بود قبل تو، رویای عاشقان
تو پای عشق را به حقیقت کشیده‌ای
«تبت یدا»... ابی‌لهبان شعله می‌کشند
تا «لا» به لب، به خرمن بت‌ها رسیده‌ای
رویت سپیده‌ایی‌ ست، که شب‌های مکه را...
خالت پرنده‌ای‌ ست، رها در سپیده‌ای
اول خدا، دو چشم تو را آفرید و بعد
با چشمکی، ستاره و ماه آفریده‌ای
باران گیسوان تو، بر شانه‌ات که ریخت
هر حلقه، یک غزل شد و هر چین، قصیده‌ای
راهب نگاه کرد ... وَ آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریده‌ای
مستند آیه‌ها، عرق عقلِ اوّلند
یا از درخت معرفت، انگور چیده‌ای
آه ای نگار من! که به مکتب نرفته‌ای
ای جوهر یقین! که مُرکّب ندیده‌ای
بالاتر از بلندی روح‌الامین، امین!
تا خلوت خدا، تک و تنها پریده‌ای
حق با تو، با صدای علی حرف می‌زند
سبحان ربِّنا! چه صدایی شنیده‌ای؟
دستت به دست ساقی و جایی ندیده‌ام
توحید را، چنین که تو در خُم چشیده‌ای
بر شانه‌ی تو رفت و کجا می‌توان کِشد
عالم، چنین که بار امانت کشیده‌ای؟
دریای رحمتی و از امواج غصه‌ها،
سهم تمام اهل زمین را خریده‌ای
حتی کنار این غزلت هم نشسته‌ای
خط، روی واژه‌های خطایم کشیده‌ای
گاهی هزار بیتِ نگفته، نهفته است
محبوب من! در اشک به دفتر چکیده‌ای
گفتند از جمال تو، اما خودت بگو
از ‌آن محمدی که در آیینه دیده‌ای

محمدمهدی عبدالهی شاعر و پژوهشگر شعر آیینی دیگر شاعری بود که در این جلسه شعرخوانی کرد. او سروده‌ای نبوی در مدح حضرت محمد مصطفی خواند. 
می‌بارد از بهشت دگرگون بهارها
‎بر دامن تمامى دل بیقرارها
‎مى‌بارد آنکه بارش رحمت به دست اوست
‎در خشک سال عاطفه چون چشمه سارها  
‎"پیغمبرانه" در دل صحرا قدم گذاشت
‎رونق گرفت با نفسش کوهسارها
‎آمد خلیل بت شکن از خیمه‌گاه صبح
‎تا بشکند غرور یمین و یسارها
‎آتش به جان چین و سمرقند تا گذاشت
‎کسرى شکست آینه در گیر و دارها
‎ظلمت شکست و تشنه‌ى نورى شگرف شد
‎لبخند صبح قسمت لیل و نهارها
‎نورى دمید و هاله‌ى غم اعتکاف کرد
‎در قبله گاه باور چشم انتظارها
نور "محمّد" است که اعجاز مى‌کند
در خلوت تمامى شب زنده‌دارها

سیده فاطمه موسوی که دبیر شب شعر "رسول صبح" بود در این جلسه شعرخوانی کرد. او قبل از این شعرخوانی در سخنانی کوتاه بیان داشت: مبعث پیامبر گرامى اسلام یقیناً نقطه عطفى نه فقط در محدوده شبه جزیره عربستان و سرزمین‌هاى مسلمانان است بلکه نقطه عطفى در تاریخ بشریت محسوب می‌شود که خط سیر و کمال و تعالى انسان را روشن کرده است.
اگر متناظر با عید مبعث بخواهیم عید دیگرى را براى شیعیان متصور شویم قطعاً عیدالله الاکبر، عید غدیر است که این‌ها دو عید بزرگ براى تاریخ بشریت به‌ویژه اسلام محسوب مى‌شوند.به فرموده امام راحل عظیم الشان، مبعث تنها طلیعه تشعشع اسلام نبود بلکه سرآغاز تبلور شخصیت والا و نورانى رسول الله(ص) بود، شخصیتى که درصدد تثبیت وحدت و وحدانیت بود و توحید رکن مشترک همه ادیان الهى و کامل‌کننده همه ادیان الهى‌ست و رسول الله مبعوث شدند تا اخلاق را کامل کنند و به کمال برسانند و بالاترین پیام بعثت نبى مکرم اسلام، کامل کردن اخلاق است.
وی اضافه کرد: ان شاءالله این چراغى که در عید سعید مبعث روشن شد، به لطف و مدد رسول الله ادامه‌دار باشد و بتوانیم محافل زیادى را براى حضرات معصومین برگزار کنیم و شاعران بزرگوار در مدح و منقبت رسول الله و حضرات معصومین قلم بزنند و اداى دین کنند و ان شاءالله این قدم ها مقبول نگاه لطف حضرات معصومین واقع شود. ممنون از همه بزرگوارانى که در جلسه نورانى امشب زینت بخش محفل بودند.
او سپس غزلی را تقدیم به رسول الله کرد: 
وزیده عطر غلیظى شبانه بین اتاق
روایح عربى مى‌دمند در اوراق
دلم خوش است به سُکرى که بردن نامش
مرا کشانده به ساحات کشف ماه و محاق
به غیر حیدر کرّار، او ندارد مثل
به غیر فاطمه اصلاً ندارد او مصداق
نبیّنَا العربىِّ الّذى بهِ فُتِنَتْ
مَعاشِرُ الْعلماءِ و اَعْیُنِ العُشّاق
اگر به حدّ جمال است او تماماً حُسن
اگر به خُلق که اوج مکارم الأخلاق
فداى زلف پریشان کودک چوپان
به یک کرشمه‌ى او جنّ و انس شد مشتاق
به اعتبار حضورش، تعیّن دنیا
بعینه، یک گل سرخ است در کف عشّاق

سیده فرشته حسینی در بخش دیگری از این جلسه شعرخوانی کرد. 
تویی آن سروری که بر جهان پیغمبری کردی 
تویی پیغمبری که بر جهانی سروری کردی 
تو تنها خاتمی هستی که از روز ازل بودی 
و بر پیغمبران قبل خود پیغمبری کردی
میان کهکشان‌ها ذره‌ها حیران و سرگردان
اراده کردی و آن ذره‌ها را مشتری کردی 
به لطف خال هندویت گرفته طبع هندی گو
تو صائب را و بیدل را مثل در شاعری کردی 
تویی معنای وحی و حجت و اعجاز تا آنجا 
که جبرائیل و میکائیل را پامنبری کردی 
تمام شیعیان مدیون حج آخرت هستند 
همانجا که زلال برکه‌ها را حیدری کردی 
چه دری قیمتی همچون سرودن از کمالاتت
گدا را آبرو دادی ، رعیت پروری کردی

فاطمه طارمی دیگر بانوی شاعره بود که در این جلسه به ساحت مقدس حضرت رسول اکرم عرض ادب کرد. 
خوب است که در مصر شدی یوسف جان‌ها
در وصف گل روی تو مستند گمان‌ها
عمری که برای تو مقدر شده انگار
از زخم نشان دارد و از درد نشان‌ها
بر شانه تو درد جهان است، جهان‌ها
تلخ است به کام تو همه زخم زبان‌ها
زان دم که درخشید؛ علی؛ در افق تو
با گردش چشم تو بچرخند زمان‌ها
تکرار؛ علی؛ هستی و تکرار حسینی
تکرار تو شیرینی جان‌ها و دهان‌ها
چون دامن دریا که شده خانه هر رود
چون نبض که دایم بزند در ضربان‌ها
معراج به معراج  بخوانم غزلت را
تا شهد کلامت بدود در شریان‌ها...
در خاک مگر از تو فراتر باشد؟!!
هیهات ، کسی با تو برابر باشد
دل دادن و سر باختن رهگذران 
در پای تو ای شاه سراسر باشد
دربار تو جمع همه‌ی اضداد است
امید بسی زائر و کافر باشد
بر بنده‌نوازی تو شک نیست ببین
الطاف تو دریاست مکرر باشد
این مهر که بر تارک پیشانی‌هاست
جز بندگی‌ات مباد دیگر باشد
امید شکستگان کرم خانه‌ی توست
حیف است دلی با تو مکدر باشد
بگذار که شعر از تو بخواند این بار
بگذار که مدح تو میسر باشد
بگذار تو ، بگذار تو، بگذار که تو...
در خاک مگر از  تو فراتر باشد

علی محمد مؤدب شاعر نام‌آشنا و مدیرعامل انتشارات شهرستان ادب دیگر مهمان این جلسه بود که شعرخوانی کرد. 
از شب ستاره‌های فراوان نصیب توست 
خورشیدها بهانه چشم نجیب توست 
از شب تو رازدار سلام و سکوت و اشک
شب آسمان پرزدن دلفریب توست
شب صفحه‌ای ز برکت قرآن چشم تو 
بیمار لحظه لحظه امن‌یجیب توست 
شب، کوه نور ملتهب از گریه‌های تو 
غار حرا پناه نگاه غریب توست
ای مبعث تو مژده معراج خاکیان
دل پر امید خاطره‌های عجیب توست
دنیا پر از امید به معراج خیره است  
گندم، امیدوار تو و عطر سیب توست
تا جان ما به نور تبرک کنی مگر 
مشتاق ذکر و زمزمه یا حبیب توست

 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها