درباره زبان شیرین فارسی زیاد شنیده‌ایم، اما کمتر توجه کرده‌ایم به این‌که این «شیرین»ی که این‌ همه از آن حرف می‌زنیم، تماما متعلق به شعر فارسی و آن‌ دسته از نثرهای فارسی است که می‌خواهند به‌ گونه‌ای تشبّه به شعر کنند؛ یعنی از ویژگی‌ها و امکاناتی که در زبان شعر وجود دارد بهره بگیرند و به‌ وسیله آنها گامی به‌سوی زیبایی بردارند. 
کد خبر: ۱۳۵۳۰۱۸
پس لازم است قبول کنیم که عبارت «زبان شیرین فارسی» در واقع چیزی نیست جز «زبان شیرینِ شعر فارسی»؛ بهانه بحث مفصل و گسترده و بسیار شیرینی که قصد داریم از این پس، هر هفته‌ به گوشه‌ای از آن بپردازیم و حلاوت این گونه زبانی را که به کل پیکره زبان فارسی سرایت کرده است، بچشیم. 
البته در این میان از خاطر نبریم که آنچه از گنجینه زبان فارسی‌پسند خاطرمان است و هنگام به خاطر‌آوردنش، لبخندی گوشه لب‌هایمان می‌نشیند، بی‌تردید یا شعر است یا این‌که از عناصر متعلق به حریم شعر چیزهایی، چیزی، یا اصلا حتی چیزکی با خود به‌ همراه دارد.
زبان شعر ویژگی‌هایی دارد که آن را از زبان نثر جدا و متمایز و متفاوت می‌کند و این تفاوت تاحدی است که مثلا پل والری در مقایسه شعر با نثر، شعر را به رقصیدن در مقایسه با راه‌‌ رفتن مانند می‌کند و می‌گوید: «راه‌ رفتن به‌ سوی مقصدی است، حال ‌آن که رقص مقصدی ندارد و رقص‌کنان به‌ سوی مقصدی رفتن مضحک خواهد بود، پس هدف رقص، همان خود رقص است» و این یعنی همان‌طور که هدف از راه رفتن رسیدن به مقصدی است، هدف از نوشتن نثر نیز ابلاغ موضوعی است، اما همان‌طورکه هدف از رقص، رسیدن به مقصدی مشخص نیست، بلکه هدف، فعل رقصیدن است، در شعر نیز هدف، ابلاغ مضمون نیست، بلکه هنرنمایی با زبان است.
همین تعبیر را نزار قبانی نیز آورده و می‌گوید: «شعر، رقص با کلمات است؛ رقصی با همه اعضای بدن، با همه خلجان‌های درونی، ارادی و غیرارادی، با همه اجزای آشکار و پنهان تن، با همه آرزوهای ممکن و ناممکن و پیش‌‍‌بینی‌های معقول و نامعقول» که در آن می‌توان اعضای بدن، خلجان‌های درونی، ارادی و غیرارادی را تعبیر به امکانات زبانی کرد که شاعران از آنها بهره‌ می‌برند.
با این‌ حال نباید فراموش کنیم که انسان‌ها برای انتقال تجربیات‌شان ابزاری ساده‌تر و کارآمدتر از زبان در اختیار ندارند؛ بنابراین نخستین و اساسی‌ترین نقش یا وظیفه زبان، ایجاد ارتباط است، اما این‌که این فرآیند برقراری ارتباط تا چه‌حد همراه با زیبایی باشد یا نباشد و تا چه‌حد این زیبایی در اولویت باشد یا نباشد، مسأله‌ای مهم است که گونه‌ها و سبک‌ها و مکتب‌‎های مختلف شعری را شکل می‌دهد.
از سوی دیگر این نکته را نیز فراموش نکنیم که شاعر برای سرودن شعر، ابزاری در دست دارد که در دست همگان هست؛ یعنی واژه‌ها، پس کارش نسبت به سایر هنرمندان، بسیار دشوارتر است؛ چراکه مثلا یک نقاش یا مجسمه‌ساز، ابزار کارشان خاص خودشان است و نه ابزار در اختیار عموم، و آنچه خلق می‌کنند، در ضعیف‌ترین حالت ممکن نیز چیزی است که دیگران خلق نکرده‌اند. اما یک شاعر چه؟ باید با همان واژه‌هایی شعر بگوید که مثلا همسایه طبقه بالایی‌اش برمی‌دارد و با خودش می‌برد به خیابان، برای برقراری ارتباط‌های ساده روزانه با مردم، که البته عاری از هرگونه زیبایی‌اند.
تنها توجه به همین مسأله، می‌تواند مجاب‌مان کند که به هنر شاعری، طور دیگری نگاه کنیم، و به این ابزار در دست همگان یعنی «زبان»، که در دست شاعر تبدیل می‌شود به «زبان شیرین»، طوری دیگر.
پس همراه چهارشنبه‌های ما باشید، برای چشیدن گوشه‌ای از حلاوت «زبان شیرین شعر».
 
لیلا کردبچه - شاعر و پژوهشگر / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها