جزئیات فرار نوجوان گروگان از چنگال 5آدم ربا

نوجوان 16ساله ای که توسط 5آدم ربا از تهران ربوده شده و به یک خانه ویلایی در کرمان انتقال یافته بود، جزییات فرار معجزه آسای خود را بازگو کرد.
کد خبر: ۱۳۵۱۷
به گزارش خبرنگار ما، آدم رباها، پس از ربودن یک نوجوان 16ساله در افسریه تهران و انتقال وی به کرمان ، با خانواده این نوجوان تماس تلفنی گرفتند و برای آزادی او، 60میلیون تومان پول درخواست کردند. با شکایت والدین این نوجوان در شعبه 1606جنایی تهران و صدور دستور قضایی ، درحالی که تحقیق دراین خصوص آغاز شده بود، این نوجوان پس از تماس تلفنی با خانواده اش عنوان کرد، نیمه شب موفق شده است با فرار از زیرزمینی که او را به زنجیر کشیده بودند، خود را به ماموران کلانتری 17کرمان معرفی کند. درپی این تماس تلفنی ، یک گروه عملیاتی از ماموران آگاهی با عزیمت به کرمان و با انجام یک عملیات ویژه موفق شدند سرکرده این باند را که جوانی به نام محمود خ است ، دستگیر کنند و به همراه این نوجوان ربوده شده به تهران انتقال دهند. این نوجوان روز گذشته در شعبه 1606جنایی تهران به خبرنگار ما گفت : آن روز پدرم از من خواست تا مقداری گچ بخرم ، وقتی از خانه بیرون آمدم ، سرنشینان یک دستگاه خودرو راه مرا بستند و با معرفی خود به عنوان مامور، از من خواستند تا سوار خودروی آنها شوم . هرچه از آنها خواستم تا اجازه دهند پدرم را خبر کنم ، نپذیرفتند و دقایقی بعد آنها ازطریق بزرگراه آزادگان از تهران خارج شدند. در نیمه راه یکی از آنها یک آبمیوه پاکتی به من داد که با نوشیدن آن بیهوش شدم و زمانی چشم باز کردم که خود را در کرمان دیدم . اسارت در زیرزمین مهدی در ادامه گفت : آدم رباها 5نفر بودند، خودرو مقابل یک خانه ویلایی متوقف شد و آنها مرا به یک زیرزمین بردند و در آنجا دست و پایم را بستند و پس از تماس تلفنی با والدینم ، درخواست 60میلیون تومان پول کردند. مهدی در ادامه گفت : روز بعد موقع شب از مردی که نگهبان بود، خواستم تا یک تلویزیون به زیرزمین بیاورد، او نیز در کنار من به زمین نشست و مشغول تماشای تلویزیون شد. هر دو پایم به زنجیر بسته شده بود، به او گفتم که من قادر به فرار نیستم و از او خواستم تا یک پایم را باز کند. او هم زنجیر یکی از پاهای مرا باز کرد. چند ساعت بعد احساس کردم نگهبان مقابل تلویزیون به خواب رفته است ، وقتی مطمئن شدم که او خوابیده ، به آرامی از زیرزمین خارج شدم و درحالی که سعی می کردم صدای زنجیر بلند نشود، خود را به خیابان رساندم . جلوی هر ماشینی را که گرفتم ، توقف نکرد تا این که خود را جلوی یک خودروی عبوری انداختم و از او خواستم تا مرا به کلانتری ببرد. در کلانتری ، ابتدا حرف مرا قبول نمی کردند، اما پس از تماس تلفنی با والدینم ، موضوع برای آنها روشن شد و روز بعد سردسته این باند دستگیر شد و به همراه ماموران به تهران انتقال یافت . نوجوان ربوده شده در پایان گفت : تصور نمی کردم بتوانم خود را از جهنمی که در آن گرفتار شده بودم ، نجات دهم ؛ اما در آن لحظات با اعتماد به نفس ، موفق به فرار شدم .
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها