به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، یعنی جریانی که در عرصه فکری بتواند روایت اول را بسازد و کنترل روایت را به دست بگیرد و آن را در افکار تثبیت کند، نبض افکار عمومی را هم به دست خواهد گرفت. حالا دور اول مذاکرات تیم ایرانی با ۱+۴ روز جمعه بعد از پنج روز به پایان رسید و آنچه در اتریش گذشت، شامل ارائه دو سند از طرف ایران و انتظار برای پاسخ اروپاییها است.
این موضوع سرجمع یک هفته مذاکره در دور اول است و حالا توپ در زمین طرف مقابل است که با استدلال منطقی جمهوری اسلامی چه رفتاری کند؛ آن را بپذیرد و مذاکره ادامه پیدا کند یا نپذیرد و به دنبال مقصریابی باشد. مذاکرات ۸ آذر که از روز اول هم با هدف مشخص و ملموس رفع تحریمها شروع شد، در دو سند خود به موضوع رفع تحریمها و موضوع هستهای اشاره کرد که طبق گفته اروپاییها سند اول بسیار مصداقی و جزئی و سند دوم کلی بوده است؛ البته طبیعی هم هست، ایران موضع هستهای خود را یک بار در سند برجام تثبیت کرده و حالا قرار نیست دوباره به خانه اول بازگردد.
اما چیزی که مخدوش شده و نیازمند معماری مجدد است، تعهد رفع تحریمها از سوی آمریکاست که تیم مذاکرهکننده به دنبال این است که تا دلار آخر حق کشورمان را بگیرد. با همه این تفاسیر نهایتا به درخواست طرفهای اروپایی همه طرفین برای مشورت با پایتختهایشان، مذاکرات را متوقف کردهاند و قرار شده بهزودی دور جدید برگزار شود. اما دور جدید برای ما ایرانیها چند پیششرط مهم دارد و در بین دو نیمه باید یک بار دیگر استراتژی برد خود را مرور کنیم تا بازی برنده را در شرایط انفعال اروپا و آمریکا واگذار نکنیم. این گزارش میخواهد مهمترین سرفصلهای بازی برنده ایران را مرور کند.
یار دوازدهم تیم مذاکرهکننده
خیلی وقتها راهحل طلایی در بین دو نیمه و موقع تنفس تیمها نهایی میشود. همان جایی که برای آخرین بار استراتژی تیم از سوی سرمربی تشریح میشود و هر بازیکن درباره میزانسن و جایگاه خود در زمین بازی، توجیه میشود. اما حالا که تیم ایرانی به تهران بازگشته، فقط آنها نیستند و همه ما در محیط داخلی کشور در این بازسازی و آمادگی برای دور دوم مذاکرات سهیم هستیم. منظور از این ما همین توییتها و پستها و نقدهای روزمره بعد از مذاکرات در شبکههای اجتماعی و پیجهای مجازی است که در شبکههای اجتماعی موج میسازد و از آن به افکار عمومی تعبیر میشود.
همین رسانهها که نقد میکنند و جهت میدهند و برای افکار عمومی قاب فکری میسازند یا با نوع خبرهای خود یک موضوع را برجستهسازی میکنند یا ترجیح میدهند گاهی مارپیچ سکوت ایجاد کنند تا همه چیز کانالیزه شود. منظور از ما همین جریانات سیاسی و اجتماعی است که در نشستهای حزبی، تشکلی و دانشگاهی درباره گزارههای مذاکرات حرف میزنند و گفتمان تولید میکنند.
این سه ضلع مثلث یعنی افکار عمومی، رسانه و جریانات سیاسی روی هم اثر دارند، از یکدیگر ایده میگیرند و نهایتا اتمسفر نهایی و جو اجتماعی-سیاسی ایران را میسازند. همین فضای غالب کشور در فضای بینالمللی بازتاب پیدا میکند و در تصمیمگیری رقیب و طرف مقابل مهم میشود.
پس جایی که هرکدام از ما در آن قرار گرفتهایم، نحوه بازنمایی و مطالباتمان از مذاکرات، بسیار با اهمیت است. از همین دیروز تا این لحظه توییتهای مهمی در باب مذاکره در فضای مجازی دست به دست شده که نشان میدهد ظاهرا اهمیت صدای واحد و حمایت از تیم مذاکرهکننده در همین دور اول، هنوز بهخوبی فهم نشده است.
مثلا عباس عبدی فعال اصلاحطلب در حساب کاربری خود نوشت که درباره مذاکرات اکنون نباید داوری نهایی کرد. چنین وضعی دور از انتظار نبود، شاید هم محکم آمدن اولیه نوعی تاکتیک باشد. آنچه مهم است رو به پیش یا رو به پس بودن گفتگوهای بعدی است. این در حالی است که مدیرعامل خبرگزاری دولت درباره مذاکرات نوشته است تا حدی پیشنهادهای حسابشده تیم ایرانی، بیشتر متمرکز بر رفع تحریمها بوده تا موضوع هستهای، آن هم بدون ورود به موضوعات فرابرجامی، طبیعی است که طرف اروپایی انتظار چنین دقتی را نداشته و حالا لازم دیده که برای مشورت به پایتختها بازگردند. اتفاقی که پیش از مذاکرات دور نخست وین پیشبینی شده بود.
یا یکی دیگر از کاربران درباره دور اول مذاکره تاکید کرد کسی که تلاش تیم مذاکرهکننده ایرانی برای رفع حداکثری تحریم را مسخره میکند، طرفدار حفظ حداکثری تحریم است و احتمالا نفعی در ماندن تحریم دارد؛ بنابراین فضایی که برساخته از این فضای فکری گفتمانی کشور است، قطعا بر ادامه روند مذاکرات تاثیر خواهد داشت و اصلیترین گزاره این است که از ایران باید یک صدا به گوش برسد؛ بنابراین آنچه برگ برنده ایران در دور بعدی مذاکره را تضمین میکند، همین موضوع است. اما چگونه؟
اهرم فشار اجتماعی را خنثی کن
بدون اغراق ایران دیگر بعد از ۱۸ سال در زمینه مذاکرات، مدرک دکترا گرفته و کاملا بر استراتژیهای رسانهای و دیپلماسی پسامذاکره اشراف دقیق دارد، برنامه طرف مقابل که همیشه هم به شکل دقیق اجرا شده، چه در دوره روحانی و چه در دوره فعلی، استفاده از اهرم فشار اجتماعی در ایران است.
یعنی چه در زمینه اقتصادی و چه در حوزه سیاسی اجتماعی روال بازی آنها همین بوده است. مثلا همین پارادایم خبرسازی دیروز طرف اروپایی را بخوانید: «پیشنهادهای ایران سختگیرانه بود»! این جدیدترین ادعای طرفهای غربی بعد از مذاکرات است که بلافاصله با واکنش علی باقری مواجه شد، مسوول مذاکرهکننده تیم ایرانی در وین گفته پیشنهادهای بر اساس مبانی مورد تایید دوطرف تهیه شده و هیچ طرف اروپایی ادعا نداشت که پیشنهادات ایران مبنای حقوقی و قانونی ندارد، امیدواریم بعد از ارائه پیشنهادهای جمهوری اسلامی ایران به طرف مقابل، آنها بتوانند در کوتاهترین زمان به یک جمعبندی برای ورود به گفتگوهای جدی با ایران در مورد دو سند، برسند.
مثال دیگر، خط خبری رسانههای غرب است، مثلا همین دیروز رسانه بیبیسی موضوع بورس و دلار را روی نمودار مذاکرات تحلیل کرد یا مثال عینیتر دیگر در این زمینه، اتفاقاتی است که بعد از سفر گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی به ایران اتفاق افتاد.
او در یک قدمی زمان مذاکره به تهران آمد و بلافلاصله بعد از رفتنش قیمت دلار بالا رفت، این یعنی یک عده دلال در بازار ارز با تنش اقتصادی در حوزه سکه و ارز سعی داشتند این تنش را در فضای ایران رسوب دهند؛ اگرچه بعد از این اتفاق چند نفر در ارتباط با این ناآرامیهای ارزی دستگیر شدند، اما همین موضوعات توقعات اقتصادی از مذاکره ایجاد میکند، سرریز آن هم وارد فضای سیاسی و اجتماعی میشود و نهایتا فشار برای توافق زود و این ادعا که هرتوافقی بهتر از بیتوافقی است را به شکل فزایندهای افزایش میدهد. ما یکبار در دولت روحانی برای این استراتژی هزینه بالایی دادیم و حالا قرار نیست از همان سوراخ دوباره گزیده شویم. ایران این بار عجله ندارد و میخواهد سر صبر حقوق خود را احیا کند.
فکتهای غرب برای اثرگذاری بر ایران
ما در این دوره از مذاکرات شاهد انفعال و موضع پایین طرف اروپایی بودیم و تحلیل گفتمان طرف غربی نشان میدهد آنها انتظار نداشتهاند که ایران با اراده کامل در مذاکرات حاضر شود، واقعیت این است که آمریکا در شرایطی نیست که تمایلی برای امتیاز دادن به ایران داشته باشد و میخواهد با اهرم سیاسی ایران را وادار به مذاکرات جامع و مدنظر خود کند، اما اهرم فشار آمریکا در این مختصات هم قابل تامل است؛ اولا آمریکا میخواهد بدون عمل به تعهدات خود، ایران را به عنوان تهدید جهانی مطرح کند و از سوی دیگر تهدید علیه ایران را با اجماعسازی معتبر کند و دائم از تعهد طرف ایرانی بگوید.
در حالی که این آمریکا بود که در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و این توافق را نقض کرد. دو سند ارائهشده ایران به اروپا در مذاکرات اخیر هم در چارچوب توافق ۲۰۱۵ (برجام) و قطعنامه ۲۲۳۱ بوده و خواسته مشروع ایران این است تحریمهایی که بعد از توافق برجام صورت گرفته لغو شود و تاکید کرده ما نه حقوقی بیش از برجام میخواهیم، نه وظیفهای بیشتر از توافق ۲۰۱۵ انجام خواهیم داد.
اما رسانههای آنها در حال هیولاسازی از ایران به عنوان نقضکننده امنیت جهانی هستند و این همان روایتسازی و تحریف حقیقت است که در ابتدای گزارش به آن پرداختیم. به طور مثال آنها میخواهند غنیسازی فردو در ایران را نقض امنیت جهانی نشان دهند و با یک کار رسانهای-روانی پیوسته و قوی علیه ایران، کار خود را بیرون از میز پیش ببرند، نهایتا هم انفعال خود را با تهدید نشان دادن ایران لاپوشانی کنند و برای این استراتژی نیاز به مقصرسازی دارند.
اروپاییها هم در استفاده از اهرمهای فشار سیاسی و اجتماعی بسیار پرکار ظاهر شدند، مثال آن هم همین خبری بود که در چند خط بالاتر مرور کردیم، آنها میگویند ایران سخت گرفته یا ایران حرف تازهای ندارد یا حتی مدعی میشوند ایران فضای شش دولت قبلی مذاکرات وین را تکمیل نکرده و از نقطه جدید شروع به مذاکره کرده است.
جنجالسازی بر سر سفر گروسی به تهران هم در همین چارچوب بود، یعنی وقتی گروسی از ایران بازگشت، مدعی شد اجازه بازرسی فوقالعاده از سایتهای هستهای را نداشته در حالی که اساسا این رویکرد بعد از توافق با ۱+۴ قابل تحقق است فعلا ما در مرحله احیای برجام هستیم و این کار هم برعهده ۱+۴ است نه ایران. جمهوری اسلامی فقط حقوق خود را میخواهد، رفع تحریمهای بعد از توافق برجام.
اثرگذاری بر ایران برای غرب چه کاربردی دارد
غرب و بهویژه آمریکا برای بازی با معادلات در مذاکره همیشه از اهرم فشار اجتماعی بسیار دقیق و در سطح بالا استفاده کردهاند، در سطور بالاتر اشاره شد که برنامه و اهرم آنها چیست. اما در این بخش میخواهیم این نکته را بررسی کنیم که کاربرد استراتژی اثرگذاری روی ایران برای غرب چیست و آنها مشخصا چه منفعتی میبرند.
غرب سعی دارد با انتشار روایتهای تحریفشده از محتوای گفتوگوها، پیشنهادهای ایران را به دور از واقعیت، سختگیرانه و نشدنی جلوه دهد تا در بازی مقصرنمایی، تلاش کند که نهایتا پیشنهادهای ایران را «بنبست» در گفتگوها به تصویر بکشد. این در حالی است که گفتگوها در وین، روندی سالم و طبیعی طی کرده و اروپا باید بتواند پاسخ و راهکارهای منطقی برای آن ارائه کند.
کاربرد دیگر این استراتژی این است که طرف مقابل قصد دارد با فضاسازی رسانهای تا دور جدید مذاکرات، تیم مذاکرهکننده ایران را برای عقبنشینی از مواضع منطقی خود تحت فشار قرار دهد و از این طریق مسوولیت هرگونه موفق نبودن در گفتگوها را بر عهده ایران بگذارد.
پس هیچ بعید نیست که در چنین حالتی آنها حتی مدعی شوند ایران برای توافق نیامده و فقط به دنبال بیانیهخوانی است، درحالی که ایران بسته پیشنهادی خود را به صورت ریز و با راهحلهای عملیاتی ارائه داده است.
کاربرد سوم این سیاست این است که فشار از روی آمریکا بهخاطر خارج شدن یکطرفه از برجام برداشته شود و مقصر اصلی به جای آمریکا، ایران نشان داده شود. کاربرد چهارم آن آسیبپذیر و شکننده تصویر کردن وضعیت اقتصادی ایران است که با بیثبات نشان دادن بازار ارز و مانور بر روی تورم و افزایش بالای قیمت ارز، مذاکرات وین را به اقتصاد گره بزنند و به شرطی شدن اقتصاد در ازای مذاکره، ادامه دهند و هسته اصلی این اقدام هم فشار به تیم مذاکرهکننده برای تعجیل در تصمیمگیری و نهایتا یک توافق بد و خنثی است؛ بنابراین این استراتژی به صورت پیوسته در نسبت با یکدیگر کار میکند و وقتی اینطور تصویرسازی شود که ایران برای مذاکره نیامده و فقط آمده تا مانور مذاکره برگزار کند، دیگر رسما توپ به زمین ایران میآید و ما بازی برده را واگذار خواهیم کرد.
پس شناخت دقیق انگارههای رسانهای و جنگ دیپلماسی غرب که پیوست مذاکرات است، بسیار حیاتی است. در اینجا دوباره به نقطه اول گزارش برمیگردیم که رفتار ما در داخل تا چه حد مهم و تعیینکننده است که با خالی کردن پشت تیم مذاکرهکننده، اجازه مینگذاری به طرف غربی در این جاهای خالی را ندهیم و این فرصت را از آمریکاییها بگیریم که دیگر نتوانند روی فضای اجتماعی ایران حساب ویژه باز کنند.