به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، در پشت صحنه یک جنایت این هفته پای حرفهای این قاتل نشستیم و لیلا اسماعیلی، روانشناس در یادداشتی به بررسی ریشههای جنایت پرداخت.
چرا از همسرت جدا شدی؟
دو سال قبل به خاطر اعتیادم و اختلافهایی که با همسرم داشتم با داشتن دو فرزند از هم جدا شدیم. فرزندانم در شهرستان هستند و برای کار به تهران آمدم و در مغازهای مشغول شدم.
چطور با همسر مقتول آشنا شدی؟
سه ماه قبل ازجنایت با هم آشنا شدیم. آن زن به نام شیوا به عنوان مشتری به مغازهای که آنجا کار میکردم، میآمد. همین باعث آشنایی و رابطه پنهانیمان شد. یکی از دوستانم نیز با دختر وی آشنا شد و قصد داشت با او ازدواج کند. شیوا به من میگفت شوهرش مرد بداخلاقی است و او و فرزندانش را اذیت میکند. به نحوه لباس پوشیدن آنها گیر میدهد، قوانین سختی را برایشان در خانه حاکم کرده و حتی اگر بچههایش دیر به خانه بیایند، آنها را راه نمیدهد و مجبورند تا صبح در خودرو بخوابند. اما شوهرش خودش به سفرهای خارجی میرود و خوشگذرانی میکند.
چرا از شوهرش جدا نشد؟
چند بار برای جدایی اقدام کرده بود، اما شوهرش حاضر به طلاق او نبود و مجبور شده بود به خاطر بچههایش در آن زندگی بماند.
معتادی؟
بله. چند سال است شیشه و گل مصرف میکنم.
چه کسی نقشه قتل را طراحی کرد؟
اول قرار نبود شوهر شیوا کشته شود. قرار بود در خودرویش شیشه بگذاریم که پلیس او را بازداشت و شیوا با من ازدواج کند. وقتی فهمیدم شیوا برای اهدافش مرا میخواهد و ازدواجی در کار نیست، دلسرد شدم و فقط با او همکاری میکردم تا پول بگیرم. سه روز قبل از قتل شوهرش، او سه میلیون تومان به من پرداخت که شیشه گرفتم.
آن را در خودروی شوهرش جاسازی کردم و به ماموران خبر دادم تا بیایند و او بازداشت شود، اما شانس با او یار بود و گرفتار نشد. همین باعث شد نقشه قتل را طراحی کنیم. قصد داشتم برای کار و زندگی به ترکیه بروم و ۲۳میلیون تومان هزینهام میشد. از شیوا خواستم بابت قتل شوهرش همان مبلغ را بپردازد که قبول کرد و قرار شد بعد از قتل، سریع از کشور خارج شوم.
از شب جنایت بگو.
آن شب با خواستگار دختر مقتول و پسر مقتول مشروب خوردیم. من گل هم مصرف کردم و بعد به خانه آنها رفتیم. مادر و دختر، خانه بودند. گفتند پدرخانواده قرص خواب خورده و خوابیده است. با چوبدستی وارد اتاقش شدم که خوابیده بود. پنج ضربه به سرش زدم. بیدارشد و بهسختی نفس میکشید. بیرون آمد و همسر مقتول، چاقویی به من داد و گفت کار را تمام کن.
بازگشتم و ضربههایی به او زدم. متکا را برداشتم و روی دهان و صورت مرد میانسال گذاشتم وفشار دادم. خواستگار دخترش نیز با بطری، ضربههایی به وی زد. بعد از اطمینان از مرگش از اتاق بیرون آمدیم.
فرارکردی؟
کشتن آن مرد ۴۰دقیقه طول کشید. حالا باید جسد را از بین میبردیم. همسر مقتول ملحفهها را آورد و جسد را میان آن پیچیدیم و داخل صندوق عقب انداختیم. همسر و پسرش هم با ما آمدند. به جاده روستایی وردیج در غرب تهران رفتیم و جسد را از درهای که ارتفاعش ۵۰ متر بود به پایین انداختیم. دو هفته از ترس نمیدانستم کجا بروم. چند روز خانه دوستانم بودم و روزهای دیگر در بوستانهای جنوبی شهر تهران میخوابیدم.
دستمزد جنایت را گرفتی؟
همسر مقتول فقط دو میلیون از ۲۳میلیون تومان را به حساب بانکی خواستگار دخترش ریخت که او پول را به من داد. آن پول خرج موادم و خورد و خوراکم شد. هر چه منتظر شدم تا بقیه پول را واریز کند که به ترکیه بروم، واریز نکرد.
بحرانهای بعداز طلاق را جدی بگیرید
خانوادهها همیشه باید سعی کنند شالوده زندگیشان حفظ شود، چون با فروپاشی یک زندگی، بحران و مشکلات بعد از آن تازه شروع میشود که گاه میتواند فرد را به سمتی بکشاندکه جان و مال خود و دیگران را به خطر بیندازد. در این پرونده مردی جوان به دلیل گرایش به اعتیاد و سوءرفتار ناشی از آن، از همسرش جدا شده است. خلا عاطفی بعد از جدایی سراغش آمده و باعث شده کمتر سعی در ترک اعتیادش داشته باشد.
برای فرار از واقعیت این جدایی و پرکردن خلا عاطفیاش به برقراری یک رابطه پنهانی و دور از عرف اجتماعی و اخلاقی اقدام کرده است. آن هم رابطه با زنی که ۲۰سال از او بزرگتر بوده، بحرانهای زندگیاش زیاد بوده و اختلافهای زیادی با شوهرش داشته است. این جوان بدون اینکه به عواقب کارخود بیندیشد اسیر وسوسههای نفسانی شده و بر اساس نقشهای که آن زن برایش طراحی کرده، زندگی خود و مرد دیگری را به نابودی کشانده است. بحرانهای بعد از طلاق باید جدی گرفته شود و اطرافیان در این ایام به فردی که طلاق گرفته باید توجه بیشتری داشته باشند.