به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، خلاصه داستانش شاید همین باشد: «محدودیتهای خاص جسمی و هر بار که به آینه نگاه کنی، چند سر و گردن از همه بلندتر باشی. فرار کنی از آنکه روبهرویت نشسته، از آینهها، نگاهها، آدمها... عاقبت یک روز، برسی به آن نقطه که گریزی نیست. بعد یکی پیدا شود، دستت را بگیرد. از انزوا بیرون بزنی، بروی، دنیا را ببینی، بشوی ستاره، برگردی. چند سر و گردن بالا بلندتر از همه بنشینی توی آینه، زل بزنی به آنکه روبهرویت نشسته، به چشمهایت و چشمهایش که مهربان است.»
در روزهایی که بحث جادوگری در فوتبال دوباره مطرح شده، ما به سراغ یک جادوی اصیل در منهای فوتبال رفتهایم و هر چند مرتضی نمیخواهد واقعیت ستارهشدن خودش را بپذیرد، اما این بار، در جامجم با او در مورد همین موضوع گپ زدیم.
عضویت در یک تیم موفق پارالمپیکی چه حسی دارد؟
عضو یک تیم موفق بودن به شما فرصت میدهد که بخشی از تاریخ پیروزیهای یک ورزش بشوید. برای من افتخار است و خدا را شکر میکنم.
جدا از مسائل مربوط به قهرمانی، مهمترین تأثیر ورزش در زندگی ات چه بوده؟
ورزش به من هویت داد. سالها خانهنشین بودم و ارتباطی با دیگران نداشتم. بعد از حضورم در تلویزیون، همه من را به عنوان پسر قدبلند برنامه ماه عسل میشناختند. اما با والیبال نشسته شخصیت و هویت ورزشیام شکل گرفت
و به اجتماع هم رسید ...
بله. هویت ورزشی، اجتماعی به من داد.
از تأثیرات اجتماعی ورزش خاطرهای داری؟
اینکه وقتی از مسابقه برمیگردیم، مردم میگویند برای ما دعا کردند خیلی برایم ارزشمند است یا همان نگاههایی که قبلا آزاردهنده بودند، حالا به نظرم کنجکاوی سادهایست. در هر محیطی بعد از چند دقیقه عادی میشوند و خیلی دوستیها را هم شکل میدهند.
فکر نمیکنی بخشی از این تغییر نگاهها درونیست و به بیرون ارتباطی ندارد؟
شاید حساسیتم از قبل کمتر و پذیرشم از شرایطم بیشتر شده، اما به نظرم نگاهها هم فرق کردهاند.
شاید. تفاوت بیرونی از این جهت که مثلا حالا چند سال است، نه فقط ما در ایران، بلکه خارج از ایران هم، قهرمانی به نام مرتضی مهرزاد را دیدهایم که از قضا، قامت بلندی هم دارد، ۲/۴۶ متر.
همین عادی شدن خیلی مهم است. تغییر قابل توجهی است. اگر شعارها را شنیده باشید، میخواهند بگویند همه چیز عادی است و معروفترین جمله هم این است: «معلولیت، محدودیت نیست.» تلاش میکنند با این جمله کلیشهای و غیرواقعی ماجرا را تمام کنند در صورتی که معلولیت محدودیتهای بسیاری را به دنبال دارد. البته پایان زندگی و آرزوها نیست.
بله. خانه به خانه، محله به محله، شهر به شهر و کشور به کشور محدودیتهای متفاوتی دارد.
حالا اگر شرایطی وجود داشته باشد که من و سایر افراد دارای معلولیت بیشتر در اجتماع دیده شویم، خیلی چیزها عادی میشود. هم ما برای دیگران و هم نگاهها برای ما.
برگردیم به ورزش. تو نقش مهمی در پیروزیهای سالهای اخیر تیم ملی داشتهای.
والیبال نشسته ایران از گذشته، قهرمانی زیاد داشته و انشاءا... که ادامه هم دارد. من از حوالی ریو، به تیم اضافه شدم.
بله، دو نایبقهرمانی و هفت قهرمانی فقط در پارالمپیک. کارنامه درخشانی است. اما در دو تای آخری به گواه کارشناسها تو تأثیرگذار بودهای.
من میگویم ما تیم هستیم. هرچه انجام میدهیم، به هم وصل است. روی هم تأثیر میگذارد.
گفته بودی دوست نداری، ستاره باشی.
بله.
در جهت همان موضوع عادی شدن؟
بله و البته اهمیت تلاش تیمی.
خب چه بخواهیم، چه نخواهیم همه تیمها ستاره دارند. مهم هدایت تیم با همه اعضا و ستارههاست.
هادی رضایی هم این کار مهم را بهخوبی انجام داده و در این سالها همه ما را درست هدایت کرده است.
من از این جهت به تأثیرت در تیم اشاره میکنم که جادوی ورزش در زندگی تو اتفاق افتاده. گاهی مهم است داستان آدمها با چند سؤال ساده مرور شود. اینکه به قول خودت یک زمانی، هویتی را از والیبال نشسته گرفتهای، حالا با تلاش، ویژگیهای فردی و فنی به شایستگی لازم رسیدهای که در سرنوشت تیمت اثرگذاری.
این جادو میتواند برای تکتک اعضای تیم صادق باشد. البته. فقط میزانش تفاوت دارد.
چه چیزهایی در ستاره بودن وجود دارد که تو دوست نداری.
هر چیزی به اندازهاش خوب است. توجه هم همینطور، کم و زیادش خوب نیست. آن زمان که من در انزوا زندگی میکردم، از توجه دیگران به شرایطم خسته بودم و تنهایی را ترجیح میدادم. بعد همه چیز تغییر کرد. جنس توجه عوض شد و من برعکس گذشته، احساس ناخوشایندی نداشتم. اما بخش عمده این تحولات برمیگشت به ورزش و تیمی که به آن تعلق داشتم. به نظر من، در ورزش تیمی، اولویت تیم است. هرکدام از اعضا میتوانند در مقاطع مختلف فراز و نشیب داشته باشند. ضمن اینکه ما تیم موفقی داریم، همه از ما انتظار طلا دارند. پذیرش ستاره بودن، فشار روانی منفی به ذهن بازیکن اضافه میکند.
در پایان به نکته خوبی اشاره کردی. بعد از توکیو بحث نصف بودن جوایز تیمی مطرح شد. با توجه به بار روانی قهرمانی، آیا تیم شما پاسخی هم در این زمینه گرفت؟
متأسفانه خیر. از دو سال پیش از پارالمپیک، مسوولان طلا را برای تیم ما کنار میگذارند و این فشار سنگینی بر ذهنمان دارد. ما خودمان را برای رسیدن به چیزی که پیشبینی میکنند، متعهد میدانیم، اما بحث تجدیدنظر در جوایز هیچ پاسخ خاصی به دنبال نداشت. نصف پاداش کامل مدال طلا با کسر ۱۰درصد مالیات به ما پرداخت شد.