به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، قول مدیران سلامت و وزارت بهداشت و درمان کشور است که بعد از واکسیناسیون دانشآموزان مدارس در نیمه آبان باز شود؛ به همین دلیل است که از پانزدهم مهر چند مدرسه در تهران برای واکسیناسیون راحتتر دانشآموزان درنظر گرفته شدهاست هرچند که دانشآموزان در مراکز عمومی واکسیناسیون هم میتوانند با به همراه داشتن شناسنامه واکسن تزریق کنند، اما در هر منطقه آموزشی پایتخت، چند مدرسه درنظر گرفته شدهاست تا واکسیناسیون دانشآموزان با سرعت بیشتری انجام شود. در دومین روز درنظر گرفتن مدارس برای تزریق واکسن به دو مدرسه، شهدای انتقاضه در میدان المپیک و مدرسه حضرت زینب (س) در خیابان ظفر رفتیم تا از چند و، چون واکسیناسیون دانشآموزان بیشتر بدانیم. اغلب والدین خوشحالاند از تزریق واکسن؛ آنها معتقدند که با واکسیناسیون عمومی و تزریق واکسن برای دانشآموزان بازگشایی مدارس محقق میشود.
ظهر روز جمعه خیابان بیستوپنجم پشت میدان المپیک شلوغ است. همه خودروها روبهروی میدان میوهوترهبار توقف کردهاند و مقابل مدرسه شهدای انتقاضه هم شلوغ است. روز جمعه باید مدارس بسته باشند، اما در آهنی و بزرگ مدرسه باز است و تعداد زیادی خودرو هم به درون مدرسه رفتوآمد میکند. تابلوی مرکز واکسیناسیون دانشآموزان دلیل رفتوآمد به درون مدرسه را نشان میدهد. یکی از کلاسهای درس را که اتاقی ۲۴ متری است برای تزریق واکسن در نظر گرفتهاند. دو میز گذاشتهاند درون کلاس؛ یکی از میزها مخصوص ثبتنام اولیه و میز دیگر برای واکسیناسیون است. پزشک معالج در گوشه اتاق نشسته است تا بعد از تزریق احوال دانشآموزان را بررسی کند. از همان ابتدا به همه دانشآموزان میگویند که جز واکسن سینوفارم واکسنی دیگری به آنها تزریق نمیشود. نام واکسن سینوفارم باعث نگرانی برخی از والدین میشود. پزشک معالج در حال صحبت با یکی از مادران است. مادر نگران از تزریق واکسن سینوفارم به دخترش است. دست دختر را محکم در دست گرفته است و از پزشک سؤالاتی میکند. پزشک مقیم مرکز میگوید: «از روزهای اول واکسیناسیون در مراکز بودم و هیچ عوارض حادی بعد از تزریق واکسن سینوفارم در کودکان ندیدهام.» او توضیح میدهد که این واکسن، یکی از بهترین واکسنها برای کودکان است. مادر یک پسربچه ۱۲ ساله با خیال راحت دست پسرش را گرفته و او را برای تزریق واکسن آورده است. دلیل اطمینان او مشخص است. این مادر میگوید که حدود دو هفته است که هر روز درباره عوارض واکسن سینوفارم مقاله و گزارش میخواند. او میگوید: «در همه مقالات از اثربخشی مؤثر واکسن سخن گفته شدهاست.» او آنقدر مطمئن است که مادری را که نگران از عوارض واکسن است تشویق به تزریق میکند.
تشویق به تزریق
مرد میانسال است و موهای سرش همه سفید شدهاست. ریشهای سفیدش از پشت ماسک پیداست. دست پسر ۱۴ سالهاش را گرفته و برای تزریق واکسن او را به مدرسه آورده است. میگوید که خودش معلم است و دانشآموزانش را که همه در سن ۱۵سالگی قرار دارند تشویق به تزریق واکسن کردهاست. این پدر معلم توضیح میدهد که واکسیناسیون بهترین راه برای مقابله با بیماری کرونا و البته بهترین راه برای بازگشایی دوباره مدارس است. او ادامه میدهد: «هم ما معلمها و هم اولیای دانشآموزان دوست دارند، زودتر مدرسهها باز شوند. در این شرایط، دانشآموزان بهتر آموزش میبینند.»
برای مادری که دختر ۱۳ سالهاش را برای تزریق واکسن به مدرسه آورده، بازگشایی دوباره مدارس مهم است. او میگوید: «میدانم که پارسال دخترم هیچ چیزی یاد نگرفت.» حالا، اما این مادر امیدوار است با واکسیناسیون دانشآموزان مدارس به صورت حضوری برگزار شود تا فرزندش بهتر آموزش ببیند.
پدرمیانسالی با پسر ۱۲ سالهاش به مدرسه آمده او خوشحال از شروع واکسیناسیون دانشآموزان است تا بهواسطه تزریق واکسن پسرش دوباره به بیرون از خانه تردد کند. پدرمیانسال میگوید: «با واکسیناسیون میتوان اجازه داد بچهها چند ساعتی از روز را بیرون از خانه باشند.» او نگران گوشهگیری پسر نوجوانش است و دوست دارد که فرزندش با هم سن و سالهایش وقت بگذارند اتفاقی که در ۲۰ ماه شیوع ویروس کرونا حداقل برای پسر او رقم نخورده است. مرد میانسال نگران عوارض واکسن نیست: «بچهها قبلا واکسنهای دیگری هم تزریق کردهاند مانند کزاز و سهگانه. واکسن کرونا هم شبیه به دیگر واکسنهاست.» این را که میگوید، میخندد و دست میگذارد پشت شانه پسر نوجوانش و او را آرام به بیرون از حیاط مدرسه راهنمایی میکند.
مقاوم در برابر موج ششم
خیابان تبریزیان، جنب متروی میرداماد در ظهر جمعه خلوت است. خودروهای انگشتشماری از خیابان عبور میکنند. حوالی مدرسه حضرت زینب (س)، اما رفتوآمد زیاد است. پدرها و مادرها دست در دست دخترها و پسرهایشان از مدرسه خارج یا به درون مدرسه میروند، به یکی از مدارس انتخابشده برای واکسیناسیون دانشآموزان. سالن نمازخانه را برای برای تزریق واکسن در نظر گرفته و چند صندلی آهنی را پشت سرهم چیدهاند. سالن شلوغ و پر رفتوآمد است. دختر ۱۵ ساله میخندد. تازه واکسناش را تزریق کرده و در هر قدم، یک جرعه از قمقمه آبی که در دست دارد، مینوشد. میگوید تزریق واکسن مثل آب خوردن بود.
پدرش میگوید که خوشحال است از تزریق واکسن. او توضیح میدهد: «اگر چند روز دیگر موج ششم ویروس کرونا شکل بگیرد، حداقل دختر من در برابر بیماری مقاومتر است.» این را که میگوید، به دخترش لبخند میزند و دستش را میگیرد و سرخوشانه با هم از سالن خارج میشوند. مرد میانسال بازوی دخترش را دقیق نگاه میکند. او رو به دخترش میگوید: «حتی جای سوزنش هم پیدا نیست.» دختر با چشمهایش میخندد به پدر. چشم و ابروی پدر و دختر شبیه به هم است. مرد میانسال میگوید: «حالا که دخترم واکسناش را تزریق کرده، خیالم راحت است. از همه کارهایمان عقب افتاده بودیم. با تزریق واکسن حالا میتوانیم با خیال راحت به کارهایمان برسیم. با واکسن حالا ایمن هستیم.» او میگوید که برای سفر به بسیاری از کشورها، شرط واکسیناسیون وجود دارد و حالا با خیال راحت و با کارت واکسن میتوانند به سفرهایش برسد.
مورد خاص
پسربچه هیکلی و چاق است. تازه ۱۳ سالش شده، اما به دلیل جثهاش سنش بیشتر به نظر میرسد. یک سر و گردن از مادرش بلندتر است. مادر بدون این که بنشیند روی صندلی و منتظر رسیدن نوبتش باشد میرود به سمت میز ثبت مشخصات و به مسؤول ثبت میگوید: «پسرم جزو بیماران خاص است. اینجا میتواند واکسن بزند؟» پسر نوجوان مبتلا به دیابت است. مسؤول پذیرش او را به پزشک مقیم سالن معرفی میکند. پزشک دفترچه و داروهای پسر مبتلا به دیابت را بررسی میکند و او را راهنمایی میکند تا در مرکز دیگر یا در بیمارستان واکسن تزریق کند. مادر این پسر نوجوان میگوید که با پزشک پسرش مشورت کرده و پزشکش با تزریق واکسن موافق بوده است. او میگوید یافتن مراکز مخصوص برای تزریق واکسن مشکلاتشان را بیشتر میکند. مرد در حالی که دست دخترش را محکم در دست گرفته به سمت میز ثبتنام میرود و میپرسد: «واکسن پاستوکووک هم تزریق میکنید؟» مسؤول پذیرش سر تکان میدهد به نفی. مرد از صحبتهای رئیس سازمان غذا و دارو میگوید از این که واکسن ایرانی-کوبایی از چند روز پیش وارد سبد واکسیناسیون شده است و مجوز تزریق به نوجوانان را هم دارد. مسؤول پذیرش، اما میگوید که تنها واکسن سینوفارم اینجا تزریق میشود. مرد سر تکان میدهد و میگوید که این مدرسه چندمین مرکزی است که برای پیدا کردن واکسن پاستووکوک به آنجا سر میزند. مرد دست دخترش را میگیرد و با قدمهای تند از مرکز خارج میشود.
واکسیناسیون مادر و دختر
دختر کوچک و ریزنقش است و دست مادرش را گرفته. آنها با هم به سمت اتاق واکسیناسیون میروند. مسؤول پذیرش، اما تا تاریخ تولد دختر کوچک را میبیند میگوید: «هنوز زمان واکسیناسیون دختر شما نرسیده است.» دختر متولد ۱۳۹۱ است. مادرش اصرار میکند برای تزریق. او میگوید دختر کوچکش ضعیف است و باید زودتر در برابر ویروس ایمن شود. پزشک مقیم، اما برای مادر توضیح میدهد که سازمان غذا و داروی کشور مجوز استفاده واکسن سینوفارم را برای دانشآموزان بالای ۱۲ سال صادر کرده است و دختر او باید منتظر بماند. شانههای زن میافتد و دست از پا درازتر دست دخترش را میگیرد و از مدرسه خارج میشود.
صدای گریه دختر اتاق واکسیناسیون را پر کرده است. دختر یکبند گریه میکند و گوشش به مادر و مسؤولان واکسیناسیون بدهکار نیست. از آمپول میترسد و اجازه تزریق واکسن را به هیچ کسی نمیدهد. مادرش، اما اصرار دارد. به مسؤولان مرکز میگوید: «برای من هم واکسن تزریق کنید تا دخترم هم واکسن بزند.» میگوید که هنوز واکسنی تزریق نکرده و حالا زمان خوبی است که هم خودش و هم دخترش واکسن بزنند. مسؤول واکسیناسیون موافقت میکند و با اینکه نباید برای والدین و در مرکزش واکسنی تزریق کند مشخصات مادر را وارد سیستم میکند. گریههای دختر بند میآید زمانی که سوزن تیز درون بازوی مادر میشود. به این ترتیب دختر هم رضا میدهد به تزریق و چند دقیقه بعد هر دو در حالیکه نیش تیز آمپول بازویشان را خراش داده است از مرکز خارج میشوند.