روایت حامد عسکری از شهر کربلا پس از برگزاری پرشور اربعین

کربلا؛ شهـری که دوست می‌دارم (گزارش تصویری)

«اربعین» یعنی همه باید سر قرار حاضر شوند. یک عهد دسته‌جمعی، برای این‌که ارادت خود را به حضرت حسین (علیه‌ السلام) نشان دهیم و بگوییم: «حسین‌جان! اگر در عاشورای 61هجری نبودیم تا یاری‌ات کنیم، این‌بار اما تو را تنها نخواهیم گذاشت!» فرقی هم ندارد اهل کجا باشی. یک نقطه اشتراک داریم و آن هم، عشق حسین‌بن‌علی است.
کد خبر: ۱۳۳۹۹۶۰

این راهپیمایی، از مسیر مشهور «طریق‌ الحسین» از نجف‌ اشرف آغاز می‌شود و تا کربلای معلی ادامه دارد. چیزی حدود 80کیلومتر جاده که با 1452عمود مشخص شده است. مسیرهای دیگری چون بصره و... هم وجود دارد که زائران، از نقاط مختلف، خود را به کربلا می‌رسانند.

نگاه به این سال‌های اخیر نکنید که پیاده‌ روی اربعین، با حضور ایرانی‌ها، پرشورتر برگزار می‌شود. این مراسم، بعد از سقوط حزب بعث عراق احیا شد و در روزگار ما، قوت گرفت. در این میان، مردم عراق به‌عنوان میزبان مردم جهان، خود را موظف دانستند از مهمانان چهلمین روز شهادت نوه پیامبر پذیرایی کنند.

لغت‌نامه، در معنای کلمه «موکب»، این معنی را می‌آورد: گروه سواران یا پیادگان. عده‌ای سوار یا پیاده که در التزام رکاب پادشاه باشند و دارم فکر می‌کنم همین جمله ساده، بهترین تعبیر است.

حدود 10روز، مردمی که در این مسیرها، خانه، محل استراحت یا موکبی دارند، آن را سر و سامان می‌دهند تا زوار بتوانند ساعتی را آنجا استراحت کنند و بعد از رفع خستگی، به ادامه راه بپردازند تا رسیدن به شهر کربلا.

آنان، از درآمد یک‌سال خود، بخشی را کنار می‌گذارند تا بتوانند به بهترین شکل، از مهمانان خود پذیرایی کنند و به‌حق هم همین است. وقتی مهمان‌شان شوی، هیچ کم و کاستی نمی‌بینی.

شاید تصاویری را دیده باشید که مردان عراقی، وسط راه می‌ایستند و با نهایت احترام، از زائران پیاده تقاضا می‌کنند به خانه‌شان بروند و این، زیباترین خواسته است که من همه چیز را برای استراحت تو مهیا کرده‌ام و اگر نیایی، ناراحت می‌شوم و ناراحت می‌شوند.

آنان که آهی در بساط ندارند، پارچ‌هایشان را پر از آب می‌کنند تا زائران ابوسجاد تشنه نمانند. بعضی‌هایشان هم دستمال‌کاغذی می‌گذارند تا بتوانی عرق را از سر و رویت پاک کنی و این، زیباترین تصویر عالم است که حسین‌جان! من، فقط آنقدر توان دارم تا برای تو کاری کنم.

مردی را میانه راه دیدم که دست نداشت اما ایستاده بود و از مهمانان دعوت می‌کرد به موکب دوستانش بروند و آنجا پذیرایی شوند و خوب می‌دانم این مردم، خوب فهمیده‌اند در راه ایمان و عقیده، باید از پول، زندگی، اهل و عیال و دارایی گذشت و آنچه می‌ماند، عشق است که با حسین‌بن‌علی گره خورده.

داستان مردی را شنیدم که کاری از دستش برنمی‌آمد، اما می‌آمد و بالای سر مردم می‌ایستاد تا زیر آفتاب گرم عراق، برای آنان سایه ایجاد کند. این اگر اسمش معرفت نیست، پس چیست؟! و حکایت‌هایی که شما بیشتر از من می‌دانید و در این چند سطر به قلم نمی‌آید.

حالا فکرش را بکنید. ما، خودمان اگر مهمان داشته باشیم، کمی دست و بال‌مان بند می‌شود، کمی زندگی‌مان تحت تاثیر قرار می‌گیرد. اما این مردم، در این 10روز، بدون چشمداشتی، پای کار می‌ایستند و سنگ تمام می‌گذارند. مردمی نجیب، که علاقه زیادی به امام رضا (علیه‌السلام) دارند و دل‌شان برای مشهد پر می‌کشد، مثل دل ما برای کربلا. از همین جاست که رفاقت‌ها شکل می‌گیرد و می‌بینی سال‌های سال، این دوستی ادامه پیدا می‌کند.

القصه که این مردم نجیب، دل‌شان بدجور با محبوب‌شان گره خورده. چه زیبا گفت مرد موکب‌دار عراقی که ما همه یکی هستیم...ما جز حسین (ع) عشیره‌ای نداریم.

علیرضا پورمشیر - نویسنده و فعال فرهنگی / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها