تا از روزمرگیها فاصله میگرفتیم، میرفتیم دنبال قدمزدن در فلان خیابان، فلان کشور یا پرواز کردن و خریدن بهمان لباس که چندمتری دنباله دارد، خواندن کتابهای تخیلی هم که مساوی بود با یک جنایت بزرگ.
شاید بخشی از حرفهایی که در آن دوران شنیدهایم، حقیقت داشته باشد اما امروزه خلاف این حرفها به تأیید بزرگان رسیده است. امروز میگویند بیایید آینده را تصور کنید، گولمان میزنند، تصور همان خیال است دیگر مرد حسابی! ما خودمان اینکارهایم.
جایی خواندم که: «محققان دانشگاه هاروارد در مطالعهای که روی بیش از ۲۲۰۰ نفر در ردههای سنی ۱۸ تا ۸۸ سال داشتهاند، دریافتند که ذهن آنها چیزی حدود ۵۰درصد مواقع مشغول خیالپردازی درباره امور مثبت است.
مواردی مانند: «گرفتن ترفیع، خلبانی هواپیما، اختراع نوع جدیدی از سفرهای فضایی یا تأسیس یک جامعه کوچک جزیرهای.» ا...اکبر از این بشر دوپا که همهاش دنبال کسب خوبیها و داشتن چیزهای خفن است. اما چیزی که برایم جالب بود این بود که بعد از این تحقیق مشخص شد همه افراد از خیالپردازی لذت میبرند. ما هم لذت میبردیمها! پیش خودمان و همه مخاطبان قفسه کتاب بماند که من هنوز هم خیالپردازی میکنم، گاهی هم خیالبافیهای گذشته را تداعی میکنم و لبخند ژکوندی میزنم و ما کجاییم در این بحر تفکر، قبلنا کجا بودیم را زمزمه میکنم.
رشته کلامم شرحهشرحه شد، آمده بودم از نویسنده های علمی - تخیلی نویس بگویمها! همه ما میدانیم که نویسندگان علمی - تخیلی در داستانهای خود آیندهای را به تصویر میکشند که دور از ذهن است. مثلا میآیند از یکسری وسایل نقلیه یا قدرت های ماورایی میگویند که آدم شاخهایش درمیآید، آخرش هم میگویند: ای بابا، اینها همهاش زاییده ذهن نویسنده است.
حالا انگار این نویسندگان بیچاره علمغیبی چیزی دارند یا مانند این رمالهای پارک ساعی، یک مشت نخود از توی جیبشان درآوردهاند و خبر از آینده میدهند! حالا جدا این سوال مطرح میشود که برای نوشتن یک داستان علمی - تخیلی، باید عالم بود یا خیالپرداز؟ اگر علم غیب دارند که باید کمی از احوالاتشان ترسید، تازه با فرض اینکه میدانیم راست میگویند؛ اما اگر عالم نباشند و صرفا با خیالپردازی گذران امور میکنند که من دیگر حرفی ندارم و میروم نان و ماستم را میخورم.
اگر اینطور بگویم بهتر نیست؟ نویسندهها خودشان هم میدانند که ممکن است چیزی که در داستان خود مینویسند یا در آینده نزدیک محقق شود یا اینکه هیچوقت بشر به آنجا نرسد، تازه با این همه پیشرفتی که در تکنولوژی و ارتباطات و اینجور چیزها داریم! ممکن است رگههایی از علم در داستانهایشان تعریف شده باشد اما مستند نبوده و نمیشود به آن تکیه کرد؛ پس هرآنچه که مینویسند زاییده تخیلاتشان است.
البته که باید بدانید خیالبافی یک داروخانه ابنسیناست برای خودش، فینفسه به تقویت خلاقیت و تفکر خلاق منجر میشود که خود این موضوع ریشه در علوم روانشناختی دارد؛ این هم یک بخش علمی! تازه تحقیقات علوم اعصاب نشان داده است که خیالبافی، بین مجموعهای از مناطق متقابل مغز، ارتباط ایجاد میکند، جالبترش اینکه همان بخشهایی که در حالت استراحت فرد، فعال میشوند و شیفت دوم نگهبانی سیستماتیک بدن را به عهده دارند.
اصلا از خودتان پرسیدهاید که چرا هیچ جای این علوم پیشرفته از خواص خیالپردازی نگفته است؟ مثلا اینکه یک فرد خیالپرداز بهمراتب صبورتر و مهربانتر از افراد عادی است یا حافظه قویتری دارد، درک و همدلی بیشتر با دیگر افراد برقرار میکند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید خیالپردازها در عشق موفقتر هستند، در محیطهای کاری به مقامات بهتری میرسند، ایمنی بدنی بهتری داشته و افراد شادتری هستند.
نمونه هم اینجانب، البته با کمی اغماض مثلا در آن بخشاش که از نظر کاری همچنان دستیار و جانشین هستم و بهتر است زبان به دهان بگیرم تا این مطلب شیفت دیلیت نشده است.
همه اینها را ردیف کردهام که در نهایت بگویم یک نویسنده داستان های علمی - تخیلی، الزاما نباید دکتر، مهندس یا یک عالم برجسته باشد، گرچه این امر به بیان مباحث علمی و عقلی کمک بزرگی میکند اما خیالپردازی، جزءلاینفک نوشتن اینقبیل داستانهاست.
زینب آزاد - دستیار دبیر قفسه کتاب روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد