نگاهی گذرا بر لهوف، اثر ماندگار سیدبن طاووس؛

ردیف اولِ مقاتل معتبر

مروری بر چند کتاب عاشورایی

ماه، پشت ابر نمی‌ماند

دمید روح غم اندر تن مه غم عالم / تو نوحه سر بده چون شد عزای اشرف آدم / لباس تیره به تن کن، ز داغ نوحه تو سر کن / که گشته ماه عزا و دوباره گشت محرم.
کد خبر: ۱۳۳۳۷۳۰

عاشورا و تمام میراث آن، مهم‌ترین و اثرگذارترین جریان در حفظ عظیم‌ترین گنجینه اعتقادات و پایمردی در مسیر تحقق آرمان و از همه مهم‌تر، تلاش برای حفظ اسلام و سنت رسول اکرم(ص) است که پیش از تحریف و توسط افرادی که جهان را جز بر امیال مادی خود نمی‌دیدند.

آنهایی که بنده زر و زور و تزویر شده بودند و برای دست‌یابی به آن از ریختن خون ذریه رسول خدا هم دریغ نکردند و جهنم را به بیعت با او ترجیح دادند و شد آنچه که باید می‌شد و شرح ماوقعش سینه ‌به‌ سینه و نسل‌ به نسل منتقل شد و بعد از 14 قرن هم سر سوزنی از آن هیبت و رنج کم نشده است.

برای رسیدن به کنه وجود عاشورا و درک واقعی آن چیزی که گذشته است، باید خواند؛ باید روایات مختلفی را به جان خوراند تا ذره‌ای اندک از آن فاجعه بزرگ درک شود؛‌ همان فاجعه بزرگی که عالمیان در وصفش درمانده‌اند....

کتابی که درس‌ های کربلا را سر سفره خانواده‌ها می‌گذارد

حالا که ماه، ماه ماتم است و باز شورش عشقی، چون عشق حسین (علیه‌السلام) در دل‌های خلق عالم زبانه می‌کشد و حریف می‌طلبد و تقدس ساحت ملکوتی‌اش را به جهانیان نشان می‌دهد، وقت آن است که در بساط وسیع و کامل سیدالشهدا، از همین چای روضه که حالا به احترام پروتکل‌های بهداشتی، از خوردنش منع شده‌ایم تا روضه و نوحه و مداحی‌اش دنبال چیز دیگری بگردیم.

خودمانیم، غریبه که بینمان نیست، در این دوره و زمانه نخ بسیاری از مشکلات را که می‌گیریم آخرش به خانواده می‌رسیم.

خانواده‌ای که اعضایش، امروزِ روز به لطف بمباران‌های تبلیغاتی و هجومی و مصرف‌زده، نقش خود را از دست داده یا در نبردی نابرابر برای در امان بودن از ترکش‌ها، در لاک دفاعی فرو رفته و بخشی از توان خود را صرف محافظت از حریمش‌ کرده است.

برای همین است که می‌گویم این روزها در دستگاه انسان ساز امام حسین (علیه‌السلام)، باید دنبال چیزهای دیگری هم بگردیم که مرهمی باشد بر زخم‌های این زندگی‌ ترک خورده‌؛ مثلا خیلی خوب می‌شود اگر علاوه بر شنیدن روضه‌و مدح و مقتل، همراه گریه و دعا کردن و حاجت گرفتن، یک نکته اضافه بر سازمان و اشانتیون‌طور دستگیرمان شود که اتفاقا کاربردی و به درد بخور هم باشد.

«در میان روضه‌هایت زندگی کردن خوش است» دقیقا از همین جنس کتاب است؛ زندگی در میان روضه‌ها، زندگی در کربلا یا بهتر بگوییم آوردن کربلا در زندگی‌های امروزی.

محسن عباسی ولدی، نویسنده این کتاب، برای دلش شرط می‌گذارد که اگر می‌خواهد از کربلا بنویسد، لااقل از روضه‌هایی بگوید که بشود با آنها زندگی کرد و خب البته خوش‌شانس هم بوده که دلش سر ناسازگاری برنداشته و شرطش را بی‌چون و چرا پذیرفته است.

او در این اثر که اولین کتاب از مجموعه حسینیه واژه‌هاست، با زبانی ساده و روان و دلنشین از کربلا و اتفاقاتش می‌گوید. از رباب که هیچ وقت زبان به گله از شوهرش باز نکرد؛ از قاسم و از دلیل «احلی من العسل» گفتنش؛ از رقیه و از همه بچه‌هایی که از اسب سواران می‌ترسیدند و از قصه بخشش حُر. گره زدن این وقایع با مشکلات امروزی خانواده‌ها، هنر اصلی این نویسنده است آنجا که از شیوه همسرداری رباب، تربیت قاسم گونه فرزندان و قرار گرفتن در موقعیت بخشش می‌گوید.

با حسین «ع» نماندن راحت‌تر است!

خب دوستان! تعارف که نداریم! تجربه به همه‌مان نشان داده خوب ماندن توی دنیای امروز در اکثر مواقع سخت‌تر از بد شدن است و همه‌مان در زندگی بعضی وقت‌ها بین عمل دینی، اخلاقی و عمل مرسوم، مقبول جامعه، راحت، مانده‌ایم و شک کرده‌ایم.

بیایید قبول کنیم خیلی وقت‌ها حوصله یا انرژی مبارزه با عملی که می‌فهمیدیم اشتباه است ولی در جامعه کوچک یا بزرگ اطراف‌مان رواج دارد را نداشته‌ایم و به آن تن داده‌ایم. خیلی وقت‌ها هم می‌دانستیم عملی درست و خوب است ولی در خودمان قدرت ایستادن پایش را حس نکرده‌ایم.

اما از آنجا که ما آدم‌ها دوست نداریم خیلی واضح طوری عمل کنیم که با باورها و ارزش‌هایمان مغایرت داشته باشد، وقتی عمل طبق باورها و ارزش‌ها سخت شود، از ابزاری کمک می‌گیریم که شکاف بین عمل و باورمان را بپوشاند. آن ابزار اسمش «توجیه» است.

سال ۶۱ هجری، بودن کنار امام‌ حسین خیلی سخت بود. از اولش نه، اولش جماعت زیادی با او همراه شدند. یک مثال خیلی آشنایش مردم کوفه! شیعیان کوفه از خدایشان بود با حسین باشند و از شر حکومت اموی خلاص شوند. اما به مرور که کار سخت شد، مسلم و هانی را از بالای دارالاماره پایین انداختند و بدنشان را محله به محله گرداندند، وقتی که با حسین بودن دیگر هزینه داشت و هزینه‌اش هم کم نبود، دیگر با امام‌حسین ماندن نمی‌صرفید و باید توجیهی وسط می‌آمد که به مردم کمک کند راحت‌تر پای امام نمانند. خودتان حساب کنید دیگر.

شیعیان و محبان امام که آن روز پشت امام را خالی کردند، چطور روضه‌هایی که ما امروز بعد از چهارده قرن تاب نمی‌آوریم را تاب آوردند و از غصه و عذاب وجدان نمردند؟ با ابزار کارآمد توجیه.

رهبر انقلاب جایی گفته‌اند اگر امام‌ حسین می‌خواست با دید یک متشرع معمولی نگاه کند و عظمت رسالت خود را به فراموشی بسپارد، قدم به قدم می‌توانست عقب‌نشینی کند و بگوید دیگر تکلیف نداریم. کاری که خیلی از دوستان ایشان کردند اما امام نکرد و این نشانگر استفامت آن حضرت است.

استفامت، همه‌جا به معنی تحمل مشکلات نیست. تحمل مشکلات برای انسان بزرگ آسان‌تر است از تحمل مسائلی که برحسب موازین -موازین شرعی، عرفی، عقلی ساده-ممکن است خلاف مصلحت به نظر آید.

سید علی‌اصغر علوی در کتاب «توجیه‌ المسائل کربلا» توجیهات مختلفی که برای گناه و پای کار درست نماندن می‌شود آورد را دسته‌بندی کرده و به آنها پرداخته است. توجیهات عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، روانی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی از جمله توجیهاتی است که در این کتاب به آنها توجه شده است.

یک روضه شسته‌رفته

احتمالا شما هم وسط روضه یک وقت شنیده‌اید روضه‌‌خوان می‌گوید، فلان مطلب را سید بن طاووس در لهوف گفته یا شیخ عباس قمی در نفس المهموم می‌گوید که... بعد از شنیدن این خرده داستان‌‌ها یا همان روایات خودمان، گاهی آدم دوست دارد برود یکی از این کتاب‌ها را بردارد، ورق بزند ببیند چه نوشته و این همه داستان پراکنده که از کربلا و امام حسین علیه‌السلام می‌شنویم و اشک می‌ریزیم را از کجا آورده‌اند و دیگر چه چیزهایی می‌شود در این کتاب‌ها پیدا کرد؟ چه چیزهایی غیر از همه‌ آن چه وسط روضه از مداح و واعظ می‌شنویم. البته آدم این‌ها را که می‌شنود بعد باز خیال می‌کند کتاب‌های سنگینی‌ است. یعنی هر چه قدر هم کنجکاوی و علاقه تحریک‌مان کند، سنگینی مطلب و نوشتار تاریخی کتاب می‌گوید خیال این کتاب‌ها را بگذار گوشه‌ای و به همان که در روضه می‌شنوی اکتفا کن.

ما هم به همین روایاتی که بارها شنیده‌ایم قناعت می‌کنیم معمولا. این همه طول و تفسیر برای مذمت یک عادت معمول و رایج و طبیعی نبود. اصلا چند نفر رفته‌اند مقتل خوانده‌اند و فی المثل «نفس‌المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم» نوشته شیخ عباس قمی در قرن چهاردهم هجری را گذاشته‌اند جلویشان و صفحه به صفحه رفته‌‌اند جلو؟ ولی شما اگر دوست دارید یک دور از ابتدای ولادت امام حسین علیه‌‌السلام تا کربلا و بعد از آن تا ماجرای کوفه و شام و بازگشت اهل بیت به مدینه را خلاصه طور و به فارسی روان از زبان یک داستان نویس بخوانید بروید سراغ «قصه کربلا» که جناب قزلی یعنی نویسنده کتاب، در زیر عنوان، آن را این طور توضیح می‌‌دهد؛ برش‌‌هایی کوتاه از زندگی امام حسین علیه‌‌السلام از آغاز تا پرواز.

در یک توضیح روان خودمانی درباره کتاب بگویم جنابشان رفته سربخت همین منابعی که ما سراغش نمی-رویم و از ولادت امام حسین علیه‌‌السلام تا روز کربلا و حوادث بعد از آن، روایاتی را انتخاب کرده. بعد همین روایات را در قالب خرده داستان‌‌هایی با نثر فارسی روان بازنویسی کرده است تا من و شمایی که دور مقتل خوانی را خط کشیده‌‌ایم و نمی‌‌توانیم از منابع اصلی روایی استفاده کنیم یک بار یک تصویر کلی از زندگی و زمانه امام جلوی چشممان داشته باشیم. و آن طور که خود نویسنده می‌‌گوید سعی داشت روایتی ساده و صریح و روان از ماجرایی بخوانیم که بیشتر به یک قصه شبیه است. قصه‌‌ای که واقعی ست اما باور کردنی نیست... و ای کاش این فقط یک قصه بود.

طلوع ماه نو

جوهر قلم که تمام شود و بارها آن را عوض کنی، هنوز ته‌رنگی از اولین جوهر در آن می‌ماند. همان رنگی که وقتی به وسوسه‌ ذهن شروع به نوشتن کردی و به صبر و زمان از میان هزار راه و سرمشق، سبک خودت را یاد گرفتی. جاده و مسیری را که بلد باشی، دل کندن از آن سخت می‌شود.

شاید به بهانه‌هایی راه کج کنی، گاه تندتر بروی و گاه آهسته، ولی مسیر همان است و تو نیز همان. اگر عمری از دل و برای مردم نوشته باشی، لحن و کلامت هم که عوض شود؛ باز همه‌ تو را می‌خوانند.«مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد» همیشه طنز نویس بود و هر چه خلق کرد برای همه جذاب بود و دلنشین. سال‌های پایان عمرش به هوس ادای دین به نامی که در گوشش خوانده و سال‌ها به آن آوا سرچرخانده بود؛ کتاب -ماه به روایت آه- را نوشت. دست و دلش به روضه‌خوانی و تکرار نرفت.

به قید ادب و احترام پا برچیده، از زبان طنز فاصله گرفته و در دوازده فصل زندگی عباس ابن علی(ع) را روایت کرده است. کتاب قصه‌ پیش از عمو عباس شدن است و مسیر علمدار کربلا شدن و بعد شهادت قمربنی‌هاشم. هر آنچه در تمام این سال‌ها از عباس ابن علی(ع) شنیده‌‌‌ایم را کافی دانسته و کنار زده تا ماهی نو از قصه زندگی ایشان طلوع کند.

هم دشمن از او گفته و هم مادر. فاطمه کلابیه (ام‌البنین) از پسرها می‌گوید. از فضای خانه‌ امیرالمومنین و روابط فرزندانشان. تاریخ وقایع، سن دقیق افراد و تقارن‌شان با تاریخ هجری شمسی از مهم‌ترین خصوصیات اثر است. فصل پنجم و لبابه اما چیز دیگری است و شاید هیچ جای نتوان چنین زیبا و روان داستانی از جریان ازدواج پسری که دلخواه بسیاری از دختران مدینه بود را خواند.

جز یکی از روایت‌ها، همه از منابع دسته اول هستند و ارجاع تاریخی دارند. جنس نوشته‌ها دیگر طنازانه نیست اما خط به خط که از نجابت و منیر می‌خوانی و جلو می‌روی، گه‌گاه آن قلم همیشگی زرویی رنگ پس می‌دهد و از شیرینی جزییات، گونه‌ات برجسته می‌شود. اگر تا امروز ماه به روایت آه را نخوانده‌ای، محرم امسال دل تازه کن با این دوازده‌گانه. سن و سال هم ندارد. قصه عمو عباس مثل خودش ساده و همه‌خوان است. یادت باشد-ماه واسطه راز و نیاز است-؛ ماه باب‌الحوائج است.

روضه‌های تک نفره

قال الصادق علیه‌السلام: «نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عباده».
امام صادق علیه السلام فرمود: «آه غمدیده در مظلومیت ما تسبیح و اندوهش برای ما عبادت است.»

بعضی وقت‌ها به هر دری که از مجلس عزای سیدالشهدا می‌زنی، راهت نمی‌دهند. پاهایت رفته اما دلت آن بیرون توی خیابان‌ها جا مانده. یا نوحه به جانت نمی‌نشیند، یا صدای بلند حسین حسین بلندگوها ورای انتظارت است، یا دلت شلوغ است و نمی‌توانی شلوغی بیرون را نادیده بگیری و مدام حواست پرت می‌شود.

گاهی هم شب‌های دهه محرم به سرعت می‌گذرد و به روز واقعه نزدیک می‌شویم اما خبری از رخت عزا به تن کردن و رفتن به مجلس عزاداری نیست، گویا تو از عزاداری امسال کنار گذاشته شدی. دلت گرفته و حزن تا چشم‌هایت بالا آمده، صدای طبل هیات‌های اطراف خانه آشوب به جانت می‌اندازد و انگار آن بیرون همه سیاه‌پوشیده مشغول عزای پرشور حسین‌اند اما تو به هر علتی -بیماری یا بیم آن، نداشتن اذن، جور نشدن شرایط یا هرچه- بین دیوارهای سفید خانه گیرافتادی.

پی در پی آه می‌کشی و در همین غم دوچندان عزا و عزلت ناگهان می‌فهمی باید خودت برای خودت روضه بخوانی و خیمه‌ عزا را بالای سر خودت بالا ببری. بنشینی روی دو زانو، مقتل بخوانی، چشمانت غرق شود و از دنیای دور و برت جدا شوی. چه بسا مقتل باز کنی و نتوانی بخوانی. برای همین است که خاطره‌ خواننده از کتاب آه همیشه مبهم است، مثل صفحه‌ کاغذی که از پشت اشک دیده شود.

کتاب آه بازخوانی مقتل نفس المهموم نوشته شیخ عباس قمی است. یاسین حجازی در این بازخوانی راوی روایت‌های پراکنده و دیریاب مقتل‌ها شده تا یک‌بار برای همیشه روشن کند «اتفاق» چگونه افتاد؟ او در این کتاب خط حادثه را پررنگ کرده، شخصیت‌ها را مجزا و مشخص کرده و از همه مهم‌تر نقشه واقعه را در انتهای کتاب برای خواننده گذاشته تا بفهمیم واقعه دقیقا از کجا به کجا کشیده شد و در نهایت «اتفاق» کجا افتاد؟

محدث کسی است که چشم‌ها، گوش‌ها، زبان و ذهنش را می‌گسترد تا احادیث ائمه را گرد آورد. شیخ عباس قمی خاتم‌المحدثین است و در نفس المهموم، غالب نقل‌های صحیح مقاتل و کتب تاریخی را جمع‌آوری کرده و میرزا ابوالحسن شعرانی آن را به فارسی برگردانده. اما خواننده می‌‌داند چنین کتاب‌های قدیمی و مفصلی برای روضه‌های تک نفره شباهنگام دیریاب‌اند. «آه» اما هم به عقبه تاریخی و مستند خود متصل است و هم به نفس مهموم کسی که قرار است شبی خودش برای خودش روضه بخواند.

ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها