به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، اگر تفاوت بمب صوتی و بمبهای مخرب دیگر را بررسی کنیم شاید شما هم با من هم نظر شوید که بمبهای صوتی به مراتب مخربتر از بمبهای انفجاری هستند. ابتدا بیایید به این فکر کنیم که چرا یک تروریست برای تخریب از بمب صوتی استفاده میکند.
بمبهایی که همگرایی ایجاد میکنند
بمبهای کشنده یا مخرب معمولا در زمانی استفاده میشوند که تروریستها میخواهند از شهروندان یا مسؤولان به صورت کور یا هدفمند تلفات بگیرند، بمب را در جایی مستقر میکنند و با چاشنی کنترلی یا چاشنیهای تایمردار بمب را منفجر میکنند و از آنجا که بمب اصطلاحا کور است، به هر کسی که در شعاع تخریب خودش باشد آسیب میزند، ممکن است در این میان خدایی نکرده افراد بیگناه مثل کودکان هم باشند که همین مساله باعث میشود خشم عمومی نسبت به بمبگذار برانگیخته شود و خشم عمومی یک همگرایی علیه متخاصم ایجاد میکند.
شکی نداریم در این میان افرادی هستند که دستگاههای امنیتی را زیر سوال میبرند، اما در ذهن عموم مردم کسی که بمب میگذارد قطعا جرم بهمراتب بیشتری نسبت به کسی که نتوانسته از بمبگذاری جلوگیری کند، دارد. معمولا مسؤولیت بمبگذاریهای مخرب بهسرعت توسط یک گروه یا یک تشکیلات گردن گرفته میشوند، علت این مساله هم روشن است. کسی که دست به اقدام تروریستی اینچنینی میزند میخواهد پیامی برای دیگران ارسال کند و وقتی دستش به خون کسی آلوده میشود پس ابایی از گفتن اینکه این کار را کرده است، ندارد.
بمبهایی که توی سر آدمها منفجر میشوند
حالا بیایید به این فکر کنیم چه کسی و کجا از بمب صوتی استفاده میکند، چرا مثل بمبهای مخرب معمولا گردن گرفته نمیشود و از همه مهمتر اینکه بمب صوتی چه آثار مخربی دارد.
بمب صوتی معمولا در جاهایی استفاده میشود که اطلاعرسانی روال عادی و منطقی ندارد، یک شخص یا یک گروه برای برهم زدن شرایط حاکمیتی این کار را میکند و در دل مردم رعب، وحشت و شک ایجاد میکند. حالا این حاکمیت ممکن است اداره یک مدرسه باشد، یک باشگاه ورزشی یا حتی یک کشور.
تروریستها در واقع با بمب صوتی جای دیگری را هدف میگیرند و آن افکار عمومی است. ما همیشه یک خشم و انزجار ابدی نسبت به گروهک منافقین در دلمان وجود دارد و نسل به نسل آن را به فرزندانمان انتقال میدهیم و این تنفر حاصل خونهای بیگناه و ترورهای کوری است که از مردم ریختهاند. حتی بسیاری از جریانهای مخالف کشور که به اندازه سر سوزنی فکر داشته باشند هم همیشه ته ذهنشان به این فکر میکنند که چرا باید با گروهی دست بدهند که خون مردم هنوز روی دستهایشان تازه است؟
اما بمبهای صوتی همان تصویر ناامنی را در ذهن آدمها ایجاد میکند و از همگرایی و خشم عمومی هم خبری نیست. همه اینها البته به شرطی است که ما چاشنی دوم بمبهای صوتی را خنثی نکنیم؛ چاشنی عجیبی که توی سر آدمها، توی تلفن کاربرها، توی خانه مردم میترکد و نه کسی میتواند آن را مداوا کند و نه کسی آن را گردن میگیرد. تروریستها وقتی از بمبهای صوتی استفاده میکنند که میدانند آدمهایی که قرار است چاشنی دوم بمب را خنثی کنند یا خوابند یا به این سادگی به تصمیم نمیرسند، حتی از ساعت اتفاق معلوم است.
بمب دوم؛ فرشته مرگ!
ما همیشه از خنثی کردن بمب یک تصویر کلیشهای داریم؛ یک جعبه که بازمیشود و کنار یک تایمر که به صورت معکوس حرکت میکند سه سیم قرار دارد که یکی سبز، یکی آبی و دیگری قرمز است و خنثیکننده خیلی شانسی چشمهایش را میبندد و آن سیمی را قیچی میکند که از قضا درست است، اما در واقعیت اینطور نیست.
خنثی کردن بمبهای صوتی خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست، شما با یک چاشنی در رسانه مواجهید که باید در کمترین زمان خنثی شود وگرنه تروریستهای بعدی میآیند و از مردمی که دور بمب جمع شدهاند تلفات بیشتری میگیرند.
مثلا یک شبکه تلویزیونی که حتی ممکن است از برنامه تروریستها پیش از انفجار هم مطلع بوده میآید و برنامهای را به موضوع بمبگذاری اختصاص میدهد در مقابل ما در رسانه نیروی واکنش سریع نداریم. اگر داشته باشیم هم خبری به دست ما نمیرسد که بهسرعت بارگذاری کنیم، اخبار غیر رسمی و شایعه را اجازه نداریم منتشر کنیم، اخبار رسمی هم که حالاحالاها منتشر نمیشود، ولی بمب منتظر ما نیست و توجه همه را به رسانهها جلب میکند و ما بر اساس یک پروتکل نوشته یا نانوشته منتظریم تا مسؤولان امنیتی جلسه بگذارند و جوانب کار را بسنجند و اعلام نظر کنند که آیا خبر بمبگذاری کار بشود یا نه!
در همین فاصله، بمب دوم ذهن آدمها را بهخوبی با آنچه دلش میخواسته پر کرده است. واقعیت این است بعضی بمبها برای جلب توجه هستند. در حوادث تروریستی بسیاری این مساله دیده شده که یک بمب کوچکتر منفجر میشود تا مردم دوربین به دست، گروههای امدادی و نیروهای پلیس را دور خود جمع کند و با تجمع افراد، بمب دوم میان عده بیشتری منفجر میشود.
حالا حساب کنید برنامه اول تروریستها این است که توجه مردم را به بمبگذاری جلب کنند و در برنامه بعدی یک رسانه میآید برنامه خاص و فوری راه میاندازد و برای مردمی که تشنه اطلاعات و خبر هستند، بمب دوم را منفجر میکند و ما حتی برای جمع کردن مردم از نقطه خطر و انتقال آنها به نقطه امن هیچ برنامهای نداریم.
آخرین بار که منتظر ماندم
خاطرم هست رهبر معظم انقلاب در یک سخنرانی از اتفاقی که در مجلس رخداده بود و رئیسجمهور و رئیس مجلس وقت با هم درگیر شده بودند با تعبیر یکشنبه سیاه یاد کردند؛ یکشنبهای که بعضیها فکر میکردند اگر در مورد خبر آن با مردم صحبت نکنند، انگار اتفاق نیفتاده است و مردمی که بیانات رهبری را از تلویزیون میدیدند به این فکر میکردند کدام یکشنبه سیاه؟!
بمب که منفجر میشود بلافاصله خبر آن مثل امواج انفجار منتشر میشود، چه ما خبر آن را به دیگران بدهیم، چه اینکه خبر خودش به دست دیگران برسد.
وقتی این مطلب نوشته میشود نزدیک به ۲۰ساعت از انفجار پارک ملت گذشته است و بهجز شبکههای خارجی، رسانههای معاند و کانالهای خبری غیررسمی، حتی در آرایشگاهها و تاکسیها هم به تحلیل و جمعبندی رسیدهاند، اما هنوز خبری از یک مسؤول نیست که بیاید و آب آلوده را از دست مردم بگیرد و آب تمیز به این همه آدم تشنه بدهد.
من ضدانقلاب نیستم، به اخبار رسانههای داخلی هم اعتماد بیشتری دارم، به همین دلیل زمانی که صدای بمب در خانهمان را کوبید، اولین کاری که کردم بررسی سایتها و خبرگزاریهای داخلی بود. همه جا را گشتم و دنبال یک خبر واقعی از زمان این اتفاق تا همین الان دکمه F ۵ یا همان refresh را بارها برای تازهسازی زدم، دکمهای که بار آخری بود که فشار دادم!
نمیدانم چه کسی است، اما مسؤول اینکه برای کسب اطلاع، من و همه آدمها به منابع غیررسمی پناه میبریم شما هستید که ما را انگار محرم نمیدانید.