شاید ابتدا به نظر بیاید رفتار خشونتآمیز به صورت کاملا واضحی نادرست است و افراد به صورت پیشفرض از آن حذر خواهند کرد.
در نگاه اول این فکر درست است اما در مجاورت فرد یا افراد نفرتپراکن و تاثیری که حضور در این گروه بر افراد میگذارد، میتواند بهراحتی اشخاص را به سمت خشونت و رفتارهای نابهنجار سوق دهد.
آسیب و صدمه روحی نخستین پیامد Online Hate است. پس از آن افراطیگری و تندروی دومین پیامد است که در آن افراد به این باور میرسند خشونت علیه دیگران توجیهپذیر است.
در ادامه به این مساله خواهیم پرداخت که چطور تندروی در مسیر نفرتپراکنی آنلاین تاثیر خواهد داشت و اتفاق میافتد.
افراطی گری چطور اتفاق میافتد؟
بیشتر سازوکارهایی که به شکلگیری این رفتار منجر شده، ریشه در تجارت عاطفی و بخش احساسات فرد دارد. احساسات قدرتمندی مانند خشم، شرم، حس عذاب وجدان، تحقیر، ترس، عشق و نفرت که در بیشتر موارد نه فقط یک احساس بلکه چندین احساس از این مجموعه در حال کار هستند.
در شیب بودن
در نظریه شیب لغزنده یا The Slippery Slope اینطور مطرح میشود که فرد در مسیر حرکت به سمت رفتار یا نظریه و فکری گام به گام پیش میرود و اینطور نیست که ناگهان از نقطه صفر به نقطه 100 برسد، در واقع پلهها و گامهای کوچکی در این میان وجود دارد که به صورت شیبی نامحسوس او را به سمت نقطه مقصد خواهد برد.
در این مسیر اصل توجیه کردن نقش مهمی دارد. افراد توانایی عظیمی در توجیه کردن رفتارهای خود دارند، حتی درمورد کارهایی که قبلا آن را غلط میدانستند، اما با توجیهاتی میپذیرند رفتار و تصمیمی که گرفتهاند درست است.
همچنین شرایطی را در نظر بگیرید که فردی به درست بودن رفتار یا تفکری که پیش از این داشته و آن را غلط میپنداشته رسیده است.
در این شرایط نیز ماجرای شیب لغزنده تکرار میشود، فرد در یک الگوسازی احتمال دارد به باقی رفتارها و تفکرات و نظریات خود نیز شک کند، البته شک و تردید و بازنگری رفتاری نادرست نیست اما اگر بخواهیم تنها با استناد به گام اول و اولین تغییر نظر باقی مسیر را هم با شیب ملایم پیش برویم، احتمال رفتار افراطی وجود دارد.
اینطور که فرد تمام باورهای درست خود را به غلط تغییر میدهد، در رفتار آنلاین و فضای مجازی این مدل تغییرات و افراطیگریهای بیشتر اتفاق میافتد، سرعت و دامنه این مدل رفتار بیشتر است و افراد حتی با خواندن یک متن با محتوای نفرتپراکن ممکن است در این شیب قرار گرفته و رفتاری افراطی بر خلاف آنچه تا امروز انجام میدادند را انجام دهند.
قدرت عشق و تعلق
تأثیرات اجتماعی و عاطفی ناشی از حضور در یک گروه میتواند به همان اندازه قدرتمند باشد که هر علت یا ایدئولوژیای که گروه به آن متعهد است. تحقیقات نشان داده اعضای گروههای نفرت که سابقه بیشتری دارند مانند برادران بزرگ در برابر جوانان آسیبپذیر عمل میکنند.
این برادران یا حامیان، گوشی شنوا و رفتاری دلسوزانه برای اعضا دارند و همواره توضیحی در مورد مشکلات آنها و راهی برای بیرونرفت از این مشکلات ارائه میکنند.
درواقع در این سازوکار عشق و تعلق، تامین نیاز عاطفی در یک جمع بودن و پذیرفته شدن و مهمبودن از سمت اعضای گروه نفرتپراکن ارضا میشود و افراد در دام عشق و تعلق به این گروه گرفتار میشوند.
این مساله را باید در نظر بگیریم مانند قلدری آنلاین که حتی خود فرد قلدر نیز در برخی شرایط قربانی به حساب میآمد، در نفرتپراکنی آنلاین نیز ممکن است حتی این سازوکار مطرح شده مانند گروههای ساختارمند تروریستی، یک رفتار از پیش مشخص شده نباشد.
به طور مثال گروهی از نوجوانان در یک گروه آنلاین که در حال نفرتپراکنی نسبت به افراد یا تفکرات دیگری هستند، ممکن است به صورت فطری و تجربی اعضای جدید گروه خود را با این روش جذب کنند. نکته اینجاست که ورود از در عشق و ایجاد تعلق یکی از روشهای قدیمی برای عضویت در گروه و تشویق به رفتار افراطی و تندروی است.
گروه همفکران
عارضهای وجود دارد که در آن، گروهها طی زمان در یک همافزایی نظرات شدیدتری نسبت به نظرات قبلی خود خواهند داشت.
این مساله ممکن است به این دلیل باشد که هرچه فرد نظر متفاوتی نسبت به اکثریت داشته باشد، باید فشار بیشتری را برای تطبیق دادن خود با گروه متحمل شود، بنابراین کسانی که با اکثریت مخالف هستند احتمالا نظر خود را تغییر میدهند.
این در حالی است که کسانی که در دسته موافقان قرار دارند با یکدیگر همافزایی کرده و بیشتر به سمت افراطیگری و تندروی پیش میروند و بیش از اعضای مخالف برای ابراز و تشدید نظر خود تشویق میشوند.
به این رفتار توهم اکثریت یا majority illusion در فضاهای آنلاین گفته میشود. افراد حاضر در یک گروه که نظرات و ویژگیهای مشترکی دارند این توهم بر آنها حادث میشود که این ویژگیهای درون گروهی نظریات همهگیر بوده و در یک ارزیابی توهمی خود را بیشمار میدانند.
این رفتار به نوعی حضور در یک اتاق پژواک یا echo chamber نیز میتواند تفسیر شود که افراد تنها صدای خود و همفکران خود را میشنوند و همین روند آنها را به سمت پافشاری و تندروی در نظر و رفتار خود پیش میبرد.
در یک شبکه اجتماعی، این توهم ممکن است باعث شود مردم درمورد میزان معمول بودن یک رفتار به نتیجه نادرستی برسند و باعث شود آنها رفتاری را که در سطح جهانی نادر است به عنوان یک هنجار بپذیرند.
انزوا و تهدید
دشمن یا تهدید خارجی باعث نزدیکی اعضای گروه میشود، اما وجود همین دشمن و تهدید میتواند باعث شود افراد در نظریات و رفتارهای خود شدیدتر عمل کنند، در فضای مجازی در صورتی خشونت و نفرت به نوعی رفتار دفاعی در مقابل تهدید و دشمن خارجی به حساب میآید. در گزارشهای افراطیگراییهای مربوط به شبکههای اجتماعی آمده که بیشتر این رفتارهای متعصبانه از ترس ناشی میشود. رشد یک توهم از تهدید قریبالوقوع که میان گروههای تندرو باعث بروز خشونت میشود.
از بین بردن انسانیت
شاید قویترین تکنیک برای تقویت افراطی گری و تندروی، به تصویرکشیدن غیرانسانی بودن گروههای مخالف باشد. ترسیم مرز جدی میان گروه و دیگران باعث میشود هر اقدامی علیه افراد خارج از گروه آسان باشد.
گاهی حتی دشمن وجود ندارد بلکه تنها توهمی است برای ایجاد همبستگی و اتحاد بیشتر میان گروه. برای دستیابی به این هدف باید دیگری را فرومایه، تهدیدآمیز و نفرتانگیز به تصویر کشید. این کار اغلب از طریق کاریکاتور یا ایجاد کلیشه انجام میشود.
در بعضی موارد گروههای نفرت ادعا میکنند دیگران به معنای واقعی کلمه حتی انسان نیستند. غیرانسانیسازی یکی از سازوکارهای اساسی افراطیگری است.
زهرا صالحی نیا - کارشناس سواد رسانه / ضمیمه چاردیواری روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد