به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، ما میخواهیم از معلمانی بگوییم که یک هفته اختصاصی به نام خودشان دارند و در این یک هفته آنقدر از این که چه قدر مهم اند میشنوند که بعد از آن نمیخواهند باور کنند در حاشیهاند. 12 اردیبهشت سالهاست که بهانهای برای مرور دردهای معلمان شده، دردهایی که شاید برای دیگرانی که خودشان زندگی پرمشقتی دارند، اساسا درد نباشد ولی برای معلمان که درگیر معیشت و امروز و دیروز و آیندهاند، عین درد است.
ما میخواهیم از مشغلههای نخنما و دلواپسیهای سابقهدار معلمان بنویسیم که مدتهاست در مصاحبههایشان با ما به آنها پرداختهاند؛ دغدغه هایی که به روزهای هفته معلم با آن عناوین دهان پرکن و بزک شده پوزخند میزنند: معلم ماندگار، قدر و منزلت معلمی، افسران سپاه پیشرفت، معلم مرجعیت تربیت اجتماعی و ... این گزارش در واقع بازخوانی به روز شدهای است از عمدهترین دلمشغولیهای جامعه معلمان، از یک جمعیت هفتصد و چند هزار نفری که بیشتر از نیمی از آنها زنانند با همه تنگناهای مادری و همسری و نیمه کمتر که مردانند با همه دشواریهای سرپرست خانوار بودن.
معیشت حرف اول را میزند
معلمان چه رسمی و پیمانی باشند و چه حقالتدریسی و نهضتی و خرید خدمات، همین که معلماند در مشکلات معیشتی نقطه مشترک دارند. نه که مردم عادی که شغلهای دیگری به جز معلمی دارند وضع مالیشان خوب باشد و دغدغه نداشته باشند ولی چون معلمها دائما خود را با بقیه کارکنان دولت مقایسه میکنند و ماندهاند که چرا میان دریافتی عائله دولت این همه فرق است، از مردم عادی جدایند.
معلمی درمنطقه 18 تهران که از معلمهای رسمی و با بیش از 20 سال سابقه است از حقوق خود که زیر پنج میلیون تومان است، راضی است و خدا را شکر کرده ولی اضافه میکند که چون سایه همسر بالای سر اوست و درآمد همسر است که زندگی را میچرخاند او بابت همینی که میگیرد شکرگزار است.
او اما خوب میداند که برخی همکاران او، معلمانی که بیرون از مدرسه یک زن سرپرست خانوارند با چند کودک قد و نیم قد و خانهای اجارهای یا مردانی هستند با چند سر عائله که مدام توی ذهنشان باید خرج و مخارج را حساب کنند، نمیتوانند از وضع موجود راضی باشند.
خانم سعیدی که معلم رسمی آموزش و پرورش در پایه سوم ابتدایی است هم وضعیت بغرنج معیشت معلمان را تایید میکند. او به جامجم می گوید:«حقوق معلمها براساس زحمتی که میکشند منصفانه و قابل قبول نیست. حتی اضافه حقوق معلمان در سال جدید نیز آنقدر چشمگیر نبود چون حقوق پایه معلمان کم است و با اضافه شدن حقوق سال جدید، دریافتیها چندان بالا نمیرود. »
مهدی بهلولی، فعال صنفی معلمان نیز که دیروز به سوالات ما در این بخش پاسخ میداد، حق را به جانب این معلم و بقیه معلمان معترض دانست و گفت: «با این که سال گذشته به واسطه همسانسازی حقوقها و اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری، حقوق معلمان نیز مثل سایر کارکنان دولت افزایش یافت ولی تورم خیلی زود افزایش حقوق ها را بلعید و فرهنگیان دوباره برگشتند سر جای اول خویش و دوباره آش همان آش شد و کاسه همان کاسه. »
او عنوان کرد: «دولت موظف است هر سال به اندازه تورم، حقوق کارکنان را افزایش دهد اما در حالی که تورم رسمی کشور50 درصد است تنها 25 درصد به حقوقها اضافه شد که به این ترتیب قدرت خرید معلمان باز هم از تورم عقب افتاد.» به گفته بهلولی البته وضعیت معیشت فرهنگیان بازنشسته از نیروهای شاغل نیز بدتر است و درحالی که آنها دیگر توانی برای کارکردن و کسب درآمد از سایر مجاری ندارند، به دنبال همسانسازی حقوق هستند که هرچه میدوند البته کمتر میرسند.
معلم ها می خواهند تصمیم بگیرند
شاید مقایسه نظام آموزش و پرورش کشورمان با آموزش و پرورش کشوری مثل ژاپن که بودجهاش رقمی بیش از 165 میلیارد یوروست یا مقایسهاش با آلمان که بودجه آموزش و پرورش آن حدود 130 میلیارد یورو گفته میشود یا حتی حرف زدن درباره این که میانگین سرانه دانشآموزی در کشورهای پیشرفته جهان براساس آمار سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه بیش از 9300 دلار است، کاری مفید جلوه نکند اما حرف زدن درباره این که چرا معلمان در تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای آموزش و پرورش نقش ندارند حتما خواسته بیراهی نیست.
معلم ها سالهاست که میخواهند در تصمیمات نظام تعلیم و تربیت کشور نقش داشته باشند ولی در عمل آنها مجریان تصمیماتی هستند که دیگران برایشان گرفتهاند و مهدی بهلولی، کارشناس مسائل آموزش و پرورش و فعال صنفی فرهنگیان به ما میگوید این یکی از مهمترین مطالبات برزمین مانده معلمان است.
او تاکید دارد که در نظام فعلی تعلیم و تربیت، معلم چیزی به جز یک ربات یا تکنسین آموزش فرض نمیشود و به هیچ عنوان رکن اساسی آموزش و پرورش به حساب نمیآید چرا که همواره باید مجری دستوراتی باشند که به صورت متمرکز از وزارتخانه صادر میشود. او میپرسد در این فضا که صدای معلمان شنیده نمیشود و امور به آنها تفویض نمیشود، کدام معلم است که بتواند به معنی واقعی کلمه نقشآفرینی کند؟
نقطه عطف درمان
در یک برههای، در سالهای اول دهه 90 خورشیدی، بیمه تکمیلی معلمان دستمایه طنز و خنده و شوخی بود. آن زمان که بیمه تکمیلی معلمان، بیمه طلایی لقب داشت خیلیها در این صنف از بیمهای میگفتند که نه تنها طلایی نیست که حتی لقب نقرهای و برنزی هم برایش زیاد است. سالها چالش بیمهای معلمان به این سبک باقی ماند و بیمهای که باید در بزنگاه به داد این قشر برسد، درست در لحظهای طلایی پشتشان را خالی میکرد. مدتها زمان برد و آموزش و پرورش میان چند وزیر دست به دست شد تا سرانجام این مشکل حل شد و به حالت سکون فعلی رسید، نقطهای که شاید همه معلمان را راضی نکند ولی لااقل صدای اکثریت آنها را نیز بلند نمیکند.
همین دیروز بود که گودرز کریمیفر، مدیرکل رفاه و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش از الحاق پوشش درمان کرونا به بیمه تکمیلی فرهنگیان گفت و درمصاحبه با ایسنا از پرداخت به روز خسارات درمان خبر داد.
امسال حق بیمه تکمیلی فرهنگیان ماهانه 49 هزار و 500 تومان است و کریمیفر میگوید با وجود این حق بیمه اندک، تعهدات بیمهای خوب است و هزینه شماری از خدماتی کلینیکی و پاراکلینیکی، جراحیهای تخصصی، ناباروری، بیماری کرونا و بیماریهای خاص بدون سقف پرداخت میشود به طوری که مثلا اگر یکی از معلمان به کرونا مبتلا شود در همه استان ها بدون استثناء هزینههای درمانش برابر تعرفه مصوبه هیات وزیران در همه بیمارستانهای دولتی، خصوصی و عمومی غیردولتی پرداخت میشود.
طبق توضیحات این مقام مسوول اگر معلمان برای هر نوع بیماری به ۵۵۰۰ مرکز درمانی طرف قرارداد مراجعه کنند یک ریال هزینه نمیپردازند و تنها با کدملی پذیرش میشوند اما اگر به مراکز درمانی غیرطرف قرارداد مراجعه کنند و اسناد درمانشان را تحویل دهند، خسارت درمان در کمتر از یک هفته به حسابشان واریز میشود. او این جملات را آنقدر مطمئن بر زبان آورد که تاکید کرد اگر حتی یک نفر اسنادش را ارائه داده ولی هزینه اش را دریافت نکرده ما پاسخگو هستیم چون تا تاریخ ۵ اردیبهشت همه اسناد پزشکی رسیده، پرداخت و به روز شده است.
اینها خبرهای خوشی است که به گوش میرسد و میتواند نقطه عطفی در جریان ارتقای زندگی معلمان باشد؛ خبرهای خوشی که البته هنوز برخی فرهنگیان مثل مهدی بهلولی، معلم و فعال صنفی فرهنگیان را مجاب نکرده چرا که که او به ما میگوید با وجود ارتقای برخی تعهدات اما هنوز خدمات اولیهای مثل دندانپزشکی یا عینک را تقبل نمیکند و جای خالیشان محسوس است.
چالشی به نام حقالتدریس بودن
حقالتدریسیهای آموزش و پرورش سالهای سال است که جزو بلاتکلیفترینها محسوب میشوند و همواره نیز جزو حداقلبگیرهای این وزارتخانه بودهاند. این نیروها سالهای مدید با دریافتیهای ناچیز ساختهاند و با پرداختیهای نامنظم کنار آمدهاند فقط به این امید که روزی در آموزش و پرورش استخدام شوند.
شهریور سال 97 که قانون الحاق یک ماده به قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمان حق التدریس و آموزشیاران نهضت سوادآموزی تصویب شد این جماعت امیدوارتر از همیشه شدند چرا که این قانون تاکید داشت که نیروهای پیش دبستانی، نیروهای خرید خدمات آموزشی، حقالتدریسیها و آموزشیاران باید تا پایان برنامه ششم توسعه از نظر وضعیت استخدامی تعیین تکلیف شوند.
امسال پایان عمر برنامه ششم توسعه است اما نیروهای حقالتدریسی آموزش و پرورش هنوز به طور کامل تعیین تکلیف نشدهاند و در سختترین شرایط برای معلمی کردن میجنگند. اینها میجنگند چون یک چالش عمده نیز دارند و مجبورند برای تدریس در مدارس و به دست آوردن سهمی از کلاسهای درس با خیل معلمان بازنشستهای که بسیاری از ادارات ترجیح میدهند، آنها را به کار بگیرند نه حقالتدریسیها را، رقابت کنند.
ما با سه نفر از نیروهای حقالتدریسی درتهران گفتوگو کردهایم تا روزگار سخت تدریس به سبک حقالتدریسها را نشان دهیم و بگوییم که در روز و هفته معلم که همه سعی میکنند در استفاده از کلمات پرطمطراق از هم سبقت بگیرند و معلمان را با این واژهها تا آسمان بالا ببرند، روی زمین خدا چه معلمانی هستند که نیاز به توجه حداقلی دارند.
خانم کریمی حق التدریس پایه اول دبستان است با 22 سال سابقه کار. او میگوید مسوولان آموزش و پرورش هر سال و هر ماه و گاهی هر ساعت وعدههای جدید درباره رسمی شدن به ما میدهند که البته هیچوقت عملی نمیشوند. در واقع رسمش این است که معلمان حقالتدریس، دورهای را حقالتدریس کار کنند و بعد از آن استخدام شوند، رسمی که فعلا در مورد من و بقیه همکارانم عملی نشده است.
او ادامه میدهد: «بخش غمانگیز ماجرا این است که من با مدرک کارشناسی ارشد مدتهاست برای رسمی شدن تلاش می کنم اما هستند معدود کسانی که بدون دیپلم توانستهاند استخدام شوند.»
خانم کریمی دلش از وعدههای بیسرانجام مسوولان پر است و میگوید: «در برههای به ما گفتند که باید چند آزمایش بدهید و مراحل احراز هویت را طی کنید چون این کارها شرط لازم برای استخدام شدن است اما در حالی که ما پول زیادی برای این کارها خرج کردیم ولی از استخدام خبری نشد.
امسال هم داستان همان داستان وعدههای تکراری است. اول به ما گفتند که یک دوره کلاسهای آموزشی برایتان برگزار میکنیم که برای استخدام شدن ضروری است. برای این دورهها، بیشتر از 400 فیلم آموزشی به ما دادند که تماشای آنها به دلیل همزمانیاش با آموزش مجازی در کلاسهای آنلاین دانشآموزان، وقت و انرژی زیادی از ما گرفت. اما بعد دوباره نظرشان را عوض کردند که تنها گذراندن این دورهها کافی نیست و باید آزمون هم بدهید. بعد که ما درس خواندیم و آماده آزمون شدیم، زمان و نوع آن را عوض کردند. یعنی روند تصمیمگیریشان بدون هیچ برنامهای است و انگار هیچکسی نمیداند قرار است چکار کنند. »
او آه میکشد و میگوید: «فکرش را بکنید! حالا و بعد از گذراندن همه این دورهها و آزمونها، جدیدترین تصمیمشان این است که باید در شهریور ماه دوباره آزمون اصلح بدهیم. واقعیت این است که ما در هیچ دورهای تا این اندازه اضطراب نداشتیم و مورد توهین قرار نگرفتهایم.»
خانم کریمی به آینده خوشبین و امیدوار نیست چرا که میگوید با او و همکاران شبیه به او طوری رفتار میشود که انگار به راحتی اخراج خواهند شد. این معلم حقالتدریس که حقوقش به دو میلیون تومان هم نمیرسد به ما بیتعارف توضیح میدهد که از راهی که این همه سال پیموده پشیمان است و این وضعیت را برای جایگاه معلمی غمانگیز میداند.
خانم تقینژاد دیگر حقالتدریس پایه اول دبستان نیز به جامجم میگوید: «امسال شرایط کارکردن معلمان حقالتدریسی نور علی نور بود. یک نمونهاش دو هفته ابتدایی آغاز مدارس. ما 15 روز از شهریور امسال را به صورت دو شیفت کار کردیم؛ صبح تا ظهر در مدرسه بودیم و برای کلاساولیهایی که به صورت گروهبندی شده در مدرسه حاضر میشدند، تدریس میکردیم و ظهر تا بعد از ظهر هم کلاس آنلاین داشتیم.
اما بابت این دو هفته خیلی سخت، حتی به اندازه یک ساعت هم حقوق نگرفتیم. این موضوعی است که نهتنها من که همه معلمان حقالتدریس به شدت از آن ناراضی هستیم و آموزش و پرورش را بابت این حقالناس مدیون خودمان میدانیم. »
او البته میگوید گفتن این جمله را دوست ندارد ولی اضافه میکند با وضعی که دارد مضحکه فامیل و آشنا شده است آنقدر که هربار که حرف از استخدام تعدادی از معلمان حقالتدریس پیش میآید آنها از سر دلسوزی یا شاید هم تمسخر میپرسند که شما جزو این استخدامیها نبودهاید؟