همان روزها که شیرمحمدعباس استانکزی حرف آخر را زد و گفت «طالبان اگر کسی جز آقای غنی در راس دولت باشد، حاضر به مصالحه است» گفتم مذاکرات صلح افغانستان را باید به قبل و بعد این موضعگیری تقسیم کرد. گفتم باید بزرگان افغانستان خودشان در این مورد به راهحل جایگزین بیندیشند.
طرح صلحی نظیر آنچه در بوسنی رخ داد و فرجام پیروزمندانهای بر آن جنگ خونین شد را پیشنهاد کردم... بگذریم.
قصد یادآوری تمام آن تاکیدات را ندارم، زیرا موجودند و قابل رجوع اما پس از آن یادداشت و اظهارات، بسیار انتقاد شنیدم.
العربیه از قول مشاور رئیس جمهوری افغانستان نوشت: جعفریان بهتر است به کشور خودش توجه کند.
بسیاری دیگر هم تیغ تهمت و تحقیر را تیز کردند. حالا قریب ۴۰ روز گذشته است. صدها نفر در این فاصله در افغانستان کشته و زخمی شدند تا جناب دکتر غنی در صندلی ریاست باقی بماند اما نتیجه؟
چند روز پیش آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا نامهای به رئیس جمهور افغانستان نوشت. جدا از غیرمعمول بودن چنین رویهای که وزیری به رئیسجمهور نامه بنویسد، این نامه سراپا فرمان، توهین و دستور است. سندی که تحقیر از آن میبارد.
تو گویی اربابی به یکی از رعایایش، اوامری را قلمی و او را توبیخ کرده است. در این فرماننامه تلویحا رئیسجمهور غنی مانع اصلی صلح قلمداد شده و به وی دستور دادهاند «طرح حکومت انتقالی صلح» باید هدف اصلی ارگ باشد.
رونوشت نامه دراختیار طرفهای دیگری نیز قرار گرفته است، از جمله طالبان و دکتر عبدا... . گویا لحن این فرامین چنان تند و از سر تحکم بوده است که دکتر عبدا... نیز درباره آن گفت: «این نامه استعجالیت [فوریت]هایی را نشان میدهد که در اختیار ما نیست!»
آقای غنی و مشاورانشان، شش هفته پیشتر توصیههای دلسوزانه این روزنامهنگار گمنام و این ستون یادداشت کماهمیت را جدی نگرفتند.
اگر جای اهانت و افترا به نگارنده این ستون، به توصیهها توجه میشد، دکتر غنی اکنون با افشای محتوای نامه هشدارآمیز آقای بلینکن نزد مردمش و جهان تحقیر نمیشد.
کمترین مزیت عمل به آن توصیهها این بود که ارگ ریاست جمهوری افغانستان میتوانست برای برون رفت از این اوضاع پیچیده، ابتکار عمل را خود به دست گیرد و البته خونهای کمتری هم ریخته میشد. اما چنین نشد.
در این فاصله از هر دو طرف، بسیاری کشته شدند تا این صندلی در ارگ حفظ شود، اما نهتنها چنین نشد بلکه برای تعیین سرنوشت مقام آقای غنی نیز یک قیم و پدرخوانده پیدا شد. حالا او به ایشان و مشاورانش دستور میدهد نقش آنان چه خواهد بود.
رئیسجمهور فعلی افغانستان از اولین روز بهقدرت رسیدن و حتی پیش از مراسم تحلیف، وقتی که پیماننامه امنیتی را با کاخ سفید امضا کرد، تمام تخممرغهایش را در یک سبد چید.
او روابط با تهران و مسکو را فدای هواداری از واشنگتن کرد. کاری که سلف او، یعنی حامد کرزی، همواره از آن ابا داشت. غافل از آنکه همه در افغانستان نقش بازی میکنند.
جز آنها که میمیرند. زیرا مرگ تنها نقشی است که کسی قادر به بازی کردن یا بازی دادن آن نیست. این سهم مردم از این معادلات بوده است اما حالا ناگهان نقش حامی قسمخورده، به ارباب و مهاجم تغییر کرده است.
در حالی که فقر و ناامنی کشور را فراگرفته است. فقر و ناامنی اکسیری است که هر رذیلتی را در نگاه آدمیان به فضیلت و معصومیت بدل میکند؛ خطری کشندهتر از طاعون و کرونا.
کاش آقای غنی دچار وضعیت رقتبار کنونی نمیشد. کاش این نامه، این سند تحقیر ملت و کشوری سربلند و بزرگ ـ به سبب پافشاری او بر قدرت ـ در تاریخ آن سرزمین ثبت نمیشد.
محمدحسین جعفریان - کارشناس ارشد مسائل افغانستان / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد