سارا به مأموران گفت: من به همراه دختر و پسرم به خانه خواهر شوهرم رفته بودیم و شوهرم در خانه تنها بود. وقتی به خانه برگشتیم کسی در را باز نکرد. من با کلید خودم در را باز کردم و وارد خانه شدیم و جسد شوهرم را دیدیم.
پلیس در ادامه بررسیها دریافت که مقتول تاجر آهن بوده است و فقط با همسرش سارا اختلاف خانوادگی داشته است. تلاش پلیس برای افشای راز کشته شدن تاجر آهن ۶ سال طول کشید تا اینکه مأموران به رابطه پنهانی سارا با مرد جوانی پی بردند.
وقتی پلیس این مرد را تحت بازجویی قرار داد وی پرده از جنایت خانوادگی برداشت.
فرهاد به مأموران گفت: من چند سال بعد از قتل شوهر سارا با او آشنا شدم من دوست شوهر خواهر سارا بودم. مدتی قبل شوهر خواهر سارا در حالی که مشروب خورده و مست بود گفت چند سال قبل با همدستی سارا شوهرش را کشته است.
اظهارات مرد جوان تحقیقها را وارد مرحله تازهای کرد و اینبار سارا بازداشت شد.
وی به قتل اعتراف کرد و گفت: همسرم قبلاً ازدواج کرده بود و، چون بچهدار نمیشد از همسر اولش جدا شد و با اینکه بیست سال از من بزرگتر بود به خواستگاریام آمد او وضع مالی خوبی داشت. به همین خاطر با او ازدواج کردم، اما شوهرم مرد بداخلاقی بود. همیشه ناسزا میگفت و مرا کتک میزد. دیگر تحمل زندگی با او را نداشتم. این زن ادامه داد: من و شوهرم سالها تحت درمان بودیم تا صاحب یک دختر و پسر شدیم. وقتی به رفتارش اعتراض میکردم میگفت طلاق بگیر و برو.
این زن درباره طراحی نقشه قتل گفت: یک روز با خواهرم درد دل کردم و به او گفتم از این زندگی خسته شدهام و میخواهم شوهرم را بکشم. من از خواهرم خواستم تا از شوهرش کمک بگیرد. آخرینبار وقتی که همراه خواهرم و شوهرش به سفر شمال رفته بودیم از او کمک خواستم و با هم نقشه قتل را کشیدیم. در غذای شوهرم قرص خوابآور ریختم و به همراه دختر و پسرم خانه را ترک کردم. طبق نقشه شوهر خواهرم به خانه ما آمد و شوهرم را با شلیک گلوله به سرش کشت.
به دنبال اعترافهای این زن، شوهر خواهرش نیز بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد و گفت پس از قتل به اصفهان فرار کردم و اسلحه را نیز در زایندهرود انداختم.
با اعترافهای این مرد و بازسازی صحنه جرم، برای وی به اتهام قتل، برای سارا به اتهام معاونت در جنایت و برای خواهر سارا نیز به اتهام تحریک برای قتل کیفرخواست صادر شد و پروندهشان برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
این در حالی بود که دختر و پسر مقتول که، ولی دم محسوب میشوند نسبت به متهمان اعلام گذشت کردند.
اما خواهر مقتول با اطلاع از این ماجرا به دادگاه رفت و گفت: برادر من اصلاً بچهدار نمیشد و نابارور بود. دختر و پسر برادرم فرزندان واقعی او نیستند که حالا به عنوان اولیای دم اعلام رضایت کردهاند.
با این ادعا سارا بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: همسرم نابارور بود، اما تحت درمان قرار گرفت و اولین فرزندمان سال ۷۶ متولد شد.
این در حالی بود که خواهر مقتول در دادسرا نیز چنین ادعایی را مطرح کرده و دستور نبش قبر صادر و دیانای مقتول گرفته شده بود، ولی فرزندان وی برای آزمایش و تطبیق دیانای مراجعه نکردند. به این ترتیب و با توجه به اظهارات سارا که مدعی بود دختر و پسرش فرزندان واقعی مقتول هستند پرونده برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
اما در جلسه دادگاه خواهر مقتول بار دیگر موضوع ناباروری برادرش را مطرح کرد. به این ترتیب قضات دادگاه پرونده را برای انجام تحقیقات به دادسرا برگرداندند. قرار شد تا دختر و پسر قربانی برای انجام آزمایش دیانای به پزشکی قانونی بروند. بعد از تکمیل تحقیقات بار دیگر متهمان در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه میروند.