به گزارش جامجم آنلاین به نقل از تسنیم، سابقه مواجه با غرب و مساله شدن آن برای ما به بعد از جنگهای ایران و روس بازمیگردد. هرچند پیش از آن و از عهد صفوی، ایران با برخی کشورهای اروپایی مواجهه و تعامل داشت اما پس از شکست در جنگهای ایران و روس بود که غرب «به مثابه یک مساله» برای نخبگان ایرانی موضوعیت پیدا کرد. سپس از زمان انقلاب مشروطه، این مواجهه از فاز سختافزاری به فاز نرمافزاری رسید و منورالفکران عهد مشروطه با مفاهیم جدید از جمله آزادی، برابری و قانون، که رهیافتهای عصر روشنگری بود، روبرو شدند و به طبع آن نخبگان حوزوی هم در این باره به تامل و تفکر پرداختند. «تنبیه الامه و تنزیه المله» اثر مهم علامه نائینی حاصل این دوره از مواجهه ما با غرب نظری بود که از دل نهاد سنتی دانش یعنی حوزه علمیه متولد شد. اما پس از مشروطه و به سبب تلاشهای افرادی چون محمدعلی فروغی، احمد فردید و دیگران، مواجهه با اندیشه تجدد عمق بیشتری پیدا کرد و ذهن ایرانی بیش از پیش به بنیادهای معرفتی امر مدرن و غرب جدید التفات پیدا کرد.
تغییر رویکرد نهاد سنتی دانش در مواجهه با امر مدرن
در این بین علامه طباطبایی و شهید مطهری، نخستین اشخاصی بودند که در بافت نهاد سنتی علم در ایران یعنی حوزههای علمیه، به تامل فلسفی درباره امر مدرن و بنیادهای معرفتی غرب جدید عنایت کردند و به این صورت نحوه مواجهه نهاد سنتی علم در ایران با امر مدرن، از یک مواجهه در قالب «امر مستحدث فقهی» به مواجهه به مثابه یک «پدیده فلسفی و معرفتی» متحول شد. کتب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی با شرح شهید مطهری و همینطور کتاب «فلسفتنا» از شهید آیتالله سید محمد باقر صدر حاصل این رویکرد نوین بود.
تحول ساختاری در نهاد سنتی دانش
این وضعیت نوظهور در مواجهه با علوم جدید و امر مدرن، تحول در ساختار نهاد سنتی علم در ایران را ضروری کرده بود. بنابراین نه تنها نوع مواجهه و رویکرد فردی عالمان سنتی با امر مدرن دچار تحول شد بلکه لازم آمد تا روح این نوع مواجهه در قالب یک نهاد علمی جدید (تحول نهادی) در بستر حوزههای علمیه پیریزی و پیگیری شود. تاسیس مدارس علمیه با ساختاری جدید، مشخصا با آغاز به کار مدرسه حقانی که توسط شهید آیتالله بهشتی و آیتالله قدوسی به ثمر رسید اولین گام در این زمینه بود.
نقش آیتالله مصباح در تحول نهاد دانش در مواجهه با امر مدرن
چنان که گفته شد تغییر رویکرد در نوع مواجهه با امر مدرن و همینطور تحول نهادی در ساختار مدارس علمیه از جمله مواردی بود که در دو دهه منتهی به انقلاب اسلامی در بستر حوزه اتفاق افتاد تا به نوعی موازی با جریان نهضت، تغییرات جدی رویکردی و نهادی در بستر فرهنگی حوزه که رهبری تحولات سیاسی-اجتماعی را عهدهدار شده بود، اتفاق بیفتد. در این میان آیتالله مصباح یزدی نه تنها در مبارزات سیاسی نقشی جدی داشت(که شرح آن از ظرفیت این نوشته خارج است) بلکه در صف اول این تغییر رویکرد و تحول نهاد دانش در مواجهه با امر مدرن قرار داشت. مصطفی ملکیان، روشنفکر دینی معاصر در این خصوص میگوید: «آقای مصباح تا جایی که من اطلاع داشتم یگانه روحانیای بود که در آن زمان در دهه 50 که به ضرورت یادگیری علوم و معارف غربی توجه داشت و تاکید داشت طلاب باید علوم و معارف غربی را یاد بگیرند.»
مرحوم مصباح با این رویکرد تحولخواهانه، از برنامهریزان اصلی مدرسه حقانی و همکار شهید بهشتی در اداره مدرسه بود. مدرسهای که در آن علاوه بر علوم و معارف اسلامی مصطلح، علوم جدید از جمله روانشناسی، اقتصاد، جامعهشناسی و ... تدریس میشد و طلاب علاوه بر زبان عربی موظف به آموختن زبان انگلیسی هم بودند. بعد از تجربه موفق مدرسه حقانی، اداره کنندگان موسسه «در راه حق» که از مراکز تازه تاسیس قم به شمار میآمد هم از آیتالله مصباح دعوت میکنند تا جهت ایجاد تحول ساختاری به این مدرسه بیاید. آیتالله مصباح هم با تاسیس واحد آموزش این موسسه، که بعدها در قالب موسسه باقرالعلوم گسترش پیدا کرد، نقش مهمی در معماری متد نوین آموزشی در بستر نهاد سنتی علم در ایران ایفا کرد.
آیتالله مصباح در مقدمه کتاب «آموزش فلسفه» در این باره مینویسد: «سالیان درازی بود که از وضع برنامههای درسی در حوزههای علمیه و کمبود مواد و کتب درسی و نارسایی کیفیت تدریس به ویژه در زمینه فلسفه رنج میبردم و آرزو میکردم که شرایطی فراهم شود که بتوان طرحی نو در انداخت و به این اوضاع سر و سامانی بخشید. ولی در شرایط خفقانبار رژیم طاغوتی و فشارهایی که مخصوصا بر روحانیت وارد میکرد و محدودیتها و تنگناهایی که برای حوزههای علمیه به وجود میآورد امکان تحقق این آرزو دشوار مینمود و کاری که موفق شدیم در آن دوران انجام دهیم این بود که در موسسه در راه حق، بخش آموزش را تاسیس کردیم و با امکانات بسیار محدود، برنامه میان مدتی برای تکمیل دروس گروهی از فضلای جوان حوزه به اجرا گذاشتیم که شامل موادی مانند تفسیر موضوعی قرن کریم، فلسفه تطبیقی، اقتصاد اسلامی، زبان خارجه و غیرها بود. تا اینکه خدای متعال بر ملت مسلمان ایران منت نهاد و مبارزات و فداکاریهای چند ساله ایشان را تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) به پیروزی رسانید و رژیم ضد اسلامی پهلوی را سرنگون ساخت و شرایط مناسبی برای فعالیتهای سازنده و رشدیابنده فراهم آورد.» پس از انقلاب هم این فعالیتها در قالب دفتر همکاریهای حوزه و دانشگاه استمرار یافت و نهایتا به تاسیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) منتهی شد. موسسهای که از مراکز پیشرو در مطالعه علوم انسانی در کنار مطالعات علوم دینی بود و سپس به الگویی برای تاسیس نهادهای علمی مشابه در قم تبدیل شد.
نقش آیتالله مصباح در تغییر رویکرد نهاد سنتی دانش در مواجه با امر مدرن
مرحوم آیت الله مصباح یزدی از جمله اولین اشخاصی بود که از بستر نهاد سنتی دانش در ایران به ضرورت فهم فکری و فلسفی امر مدرن توجه نشان داد. او علاوه بر جدیت در فهم فکری غرب جدید از زاویه علوم انسانی و فلسفه و تاکید بر ضرورت فراگیری این علوم توسط طلاب و فضلای جوان، بر آن بود که میبایست این مواجهه از زاویهای بنیادین و از چارچوب تراث فلسفه اسلامی صورت گیرد چرا که این هماوردی نظری و بنیادین در نهایت موجبات تکامل کاخ فلسفه اسلامی را نیز فراهم خواهد کرد. ایشان در کتاب «آموزش فلسفه» پس از ارائه بحثی در سیر تاریخ تفکر در غرب از یونان باستان تا غرب جدید، به این نکته اذعان میکند و مینویسد: «اکنون با توجه به شرایط فعلی که اندیشههای غربیان کمابیش در محافل فرهنگی ما نفوذ یافته و بسیاری از مسلمات فلسفه الهی را زیر سوال برده است نمیتوان کادر مسائل فلسفه را بسته نگاه داشت و روش سنتی را در طرح و تنظیم مباحث ادامه داد. زیرا این کار علاوه بر اینکه از رشد و تکامل فلسفه به وسیله برخورد با دیگر مکاتب جلوگیری میکند، روشنفکران ما را هم که خواه ناخواه با اندیشه غربی آشنا شده و میشوند نسبت به فلسفه اسلامی بدبین میسازد و چنین توهمی را در ایشان پدید میآورد که این فلسفه کارایی خود را از دست داده و دیگر توان هماوردی با سایر مکتبهای فلسفی را ندارد.»
آیتالله مصباح در صف نخست این هماوردی نظری و فلسفی قرار داشت و از نخستین کسانی بود که کتابهای «بدایه الحکمه» و «نهایه الحکمه» که چکیده آرای فلسفی علامه طباطبایی بود را تدریس کرد و شاید نخستین کسی بود که به تدریس کتاب «فلسفتنا» نوشتۀ شهید سید محمدباقر صدر پرداخت. رویکرد عمیق آیتالله مصباح در خصوص نسبت مسائل اجتماعی با مسائل انتزاعی فلسفه هم در نوع خود جالب توجه و موید هندسه فکری ایشان در خصوص نظامسازی اجتماعی و سیاسی است. این نظرگاه از جمله دلایل اهتمام ایشان به تدریس کتاب «فلسفتنا»ی شهید صدر است. آیتالله مصباح در استقبال از شیوه نو پرداخت شهید صدر به فلسفه آن را «بیسابقه» میداند و در جلسه نخست از درس فلسفتنا میگوید: «شهید صدر در ابتدای کتاب فلسفتنا مقدمهای بیان میکند که خود این مقدمه ممتاز و دارای فوایدی است. ایشان در این مقدمه رابطۀ بین مسائل فلسفی و مسائل اجتماعی را روشن کرده است. معمولاً مسائل فلسفی بهعنوان سلسلهمباحث ذهنی خشک تلقی میشود که ارتباطی با مسائل زندگی ندارد و از این لحاظ بهشدت به آن حمله میشود. اما شهید صدر در این مقدمه این را روشن میکنند که اصلاً مهمترین مسئلۀ اجتماعی ما متوقف است به حل مسائل فلسفی و تا این مسائل فلسفی حل نشود، نمیتوانیم مسائل اجتماعیمان را حل کنیم؛ حل صحیح مسائل اجتماعی مبتنی است بر حل مسائل فلسفی. این خود مقدمۀ نویی است که ما در کتابهای فلسفی کمتر با آن مواجه هستیم. اغلب کتابهای فلسفی متعرض این مسئله نمیشوند و در جاهای دیگر نیز کسی از فلسفه دفاعی نمیکند؛ لذا باید این مقدمه را غنیمت شمرد.»
این رویکرد در ادامه حیات علمی آیتالله مصباح یزدی هم پیگیری میشود که نتیجه آن پرورش شاگردانی آشنا به علوم اسلامی و انسانی است. ضمنا تاملات ایشان در خصوص فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، فلسفه حقوق، نسبت علم و دین و ... که در کتابهای متعدد ایشان منعکس شده است به خوبی موید امتداد این رویکرد در مواجهه فلسفی با مباحث و مسائل اجتماعی و سیاسی است.
آیتالله مصباح و دو انقلاب
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که در دو دهه منتهی به انقلاب اسلامی، نهاد سنتی دانش در ایران متولی انقلابی سیاسی-اجتماعی شده بود اما پیش از آن ضروری بود تا نوعی انقلاب فرهنگی در درون خود حوزه به وجود بیاید. تغییر رویکرد در مواجه با امر مدرن و استمرار و نظاممند شدن این نهضت معرفتی در قالب نهادهای جدید دانش از جمله مواردی بود که با نقشآفرینی جدی آیتالله مصباح یزدی رقم خورد. به عبارت دیگر موازی با انقلاب سیاسی-اجتماعی سال 57 در ایران که نهایتا در قالب جمهوری اسلامی نظاممند شد، انقلابی فرهنگی در حوزه علمیه در جریان بود و آیتالله مصباح یزدی از جمله افرادی بود که در هر دو این انقلابات نقشی برجسته و اساسی داشت.