شعری از جلال الدین محمد رومی بلخی
کد خبر: ۱۲۸۸۲۱۵

به گزارش جام جم آنلاین به نقل سیمرغ ، جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ یا وخش – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ – ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات القاب «جلال‌الدین»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.بخوانیم شعری زیبا و عرفانی از ایشان :

 

شعر «تو خود اویی» از مولوی

 

نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه سیاهم

نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی

و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم نه زمینم

نه به زنجیر کسی بسته‌ ام و بردۀ دینم
نه سرابم

نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم

نه حقیرم
نه فرستادۀ پیرم

نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم

چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم

بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...
گر به این نقطه رسیدی

به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را

آنچـه گفتند و سُرودند تو آنی
خودِ تو جان جهانی

گر نهانـی و عیانی
تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی

تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرار نهانی

تو خود باغ بهشتی
تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی

به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی

نه که جُزئی
نه که چون آب در اندام سَبوئی

تو خود اویی بخود آی
تا در خانه متروکۀ هرکس ننشینی و

بجز روشنی شعشعۀ پرتـو خود هیچ نبـینی
و گلِ وصل بـچینی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۴ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها