به گزارش جام جم آنلاین به نقل ویستا ، شعری عاشقانه به نام چشمان معشوقه من را باهم بخوانیم
My mistress' eyes are nothing like the sun
Coral is far more red than her lips' red
If snow be white, why then her breasts are dun
If hairs be wires, black wires grow on her head
I have seen roses damasked, red and white
But no such roses see I in her cheeks
And in some perfumes is there more delight
Than in the breath that from my mistress reeks
I love to hear her speak , yet well I know
That music hath a far more pleasing sound
I grant I never saw a goddess go
My mistress when she walks treads on the ground
And yet, by heaven, I think my love as rare
As any she belied with false compare
خورشید به زیبایی چشمان معشوقه من نیست
لبهای معشوقه من از مرجان قرمزتر هستند
اگر برف سفید باشد، پس سینههای معشوق من چه رنگی است؟
اگر نقره سیمین است، چرا نقرههای سیاه روی سر او رشد میکنند؟
من گلدانهای گلدار قرمز و سفید زیادی دیدهام
اما گلهای هیچ کدام به زیبایی گل رز گونههای او نیستند
و عطری که از نفس معشوقه من بازمیگردد از همه عطرها خوشبوتر است
من عاشق شنیدن صدای او هستم و خوب من میدانم
که صدای او از صدای هر موسیقی بسیار لذتبخشتر است
وقتی که معشوقه من روی زمین راه میرود، گویا فرشتهای در حال قدم زدن است
و با این حال احساس میکنم که در بهشت هستم
من فکر میکنم معشوق من بسیار کمیاب است
و مقایسه هرکسی با معشوقه من اشتباه خواهد بود