به گزارش
جام جم آنلاین و به نقل از سایت سربازان اسلام، عبيدالله بن زياد چون امام حسین(عليه السلام) و یارانش را به شهادت رساند طی نامه اى به يزيد او را از شهادت امام حسين(عليه السلام) و يارانش آگاه ساخت. هنگامى كه يزيد از مضمون نامه باخبر شد، در پاسخ نامه اى به عبيدالله نوشت و دستور داد كه سر امام حسين(عليه السلام) و يارانش را همراه با اسيران روانه شام نمايد.

ابن زياد نيز سرهاى شهدا را به همراه اسيران و زنان، همچون اسيران بلاد كفر به سوى شام گسيل داشت، در حالى كه چهره هايشان را نمايان ساخت و در معرض نگاه مردم نواحى و بلاد قرار داد.
مطابق نقل شيخ مفيد هنگامى كه كاروان اسيران را از كوفه كوچ مى دادند، ابن زياد دستور داد، غل و زنجيرى به گردن امام سجاد انداختند و با اين وضع او را روانه اين سفر كرد: «وَ أمَرَ بِعَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) فَغُلَّ بِغُلٍّ إِلى عُنُقِهِ».
به نظر مى رسد مصائب اهل بيت(عليهم السلام) در كوفه و شام از مصيبتهاى كربلا جانسوزتر بود؛ چنان كه در ماجراى ورود اسرا به كوفه و نيز به هنگام روانه ساختن آنان به سوى شام در كتب معتبر نقل شده، زنان حريم حسينى(عليه السلام) را با چهره هاى نمايان و پوشش نامناسب ميان مردان حركت دادند و با فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) همانند اسيران بلاد كفر رفتار نمودند.
نقل شده که اهل بیت(ع) را سه روز پشت دروازههای دمشق نگه داشتند تا شهر را آذینبندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام(ع) را همراه کاروان اسرا وارد دشمق کردند.واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علیرغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شمر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بیخبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله میکردند و بر سرها اهانت مینمودند. سفر شام برای اهلبیت امام حسین(ع) بسیار تلخ و مصیبتهای دوران اسارت در این دیار، برایشان از سختترین مصیبتها بوده است.
اگر نبود كه اين ماجرا در كتابهاى معتبرى از شيخ مفيد و سيد بن طاووس و مانند آن آمده، باور كردن آن بسى دشوار بود؛ ولى اين برخوردها واقعيت دارد. از آن مردم پست و دنياپرست و بى ايمان، برخوردهايى سرزد و رنجهايى بر خاندان عصمت و طهارت وارد آمد كه جاى آن داشت آسمانها از هم متلاشى شود، چرخ گردون از حركت باز ايستد، زمين متلاشى گردد و جنّ و انس براى هميشه گريان بمانند. حوادثى كه قلب هر انسان با وجدانى را مى لرزاند و در غم و اندوهى عميق و پايان ناپذير فرو مى برد.
آيا مى توان باور كرد كه مردمى مسلمان! شاهد اين صحنه ها باشند و آرام بگيرند! چگونه كوفيان با ديدن اين صحنه ها مى توانستند آرام بخوابند و به آسودگى زندگى كنند و حتى براى لحظه اى بخندند!!
جاى آن داشت كه آنان از شرم، تا هميشه تاريخ سر به زير مى افكندند و حتى به روى يكديگر نيز نگاه نمى كردند. اف بر اين مردم بى وفا و بى ايمان!