گفت‌وگو با پزشکی که به همراه همکلاسی‌های قدیمی‌اش گروه «پزشکان ورودی 65 دانشگاه تهران» را تشکیل داده‌اند و در نقاط محروم مدرسه می‌سازند

مدرسه می‌سازیم تا دانش‌آموزان کشور را بسازند

بیایید این بار پزشکان را طور دیگری نگاه کنیم نه از زاویه دید سازمان امور مالیاتی یا دادگاه جرایم پزشکی یا حتی از منظر برخی نگاه‌های بدبین که همه را با یک چوب می‌زنند و به همه پزشکان انگ بی‌تفاوتی و تکبر می‌چسبانند. بیایید با دکتر مسعود بصیر همراه شویم که 23 سال است در لرستان طبابت می‌کند و به عنوان یک بروجردی وطن‌دوست به همراه رفیق پزشکش سینا مرعشی، همکلاسی‌های قدیم در دانشگاه تهران را دورهم جمع کرده‌اند با این بهانه که به بچه‌های ایران کمک کنند. کار این گروه،‌ مدرسه‌سازی است، شاد کردن دل بچه‌های ایران است، ساختن مدارسی است که بصیر می‌گوید در شأن بچه‌هاست و برق شادی به چشمشان می‌آورد. بیایید از پزشکانی بخوانید که کیلومترها دور از ایران عشق وطن دارند و خستگی‌شان زمانی درمی‌رود که یک دانش‌آموز منطقه محروم در مدرسه‌ای نوساز لبخند می‌زند.
کد خبر: ۱۲۴۲۰۱۵

نام روستای ریقان شهرستان چگنی حتما به گوش خیلی از مردم ایران ناآشناست، ولی شما آنجا مدرسه ساخته‌اید، ماجرا چیست؟ این اولین تجربه مدرسه‌سازی‌تان بود؟
ما پزشکان ورودی سال 65 دانشگاه تهران از سال‌ها قبل کارهای بشردوستانه انجام می‌دادیم که البته خیلی کوچک بود مثلا اگر بیماری به کمک‌هزینه درمان نیاز داشت آن را تقبل می‌کردیم، اما از سال 94
با بهسازی دبیرستانی در ایرانشهر سیستان و بلوچستان به حوزه مدرسه‌سازی ورود کردیم. بعد از آن در ساخت مدرسه‌ای در یکی از روستاهای بوشهر که یکی از دوستان پزشکمان معرفی کرده بود،‌ مشارکت کردیم چون خیر این پروژه نیاز به کمک مالی داشت و ما حدود صد میلیون تومان کمک تقدیم کردیم .
سال96 بعد از زلزله کرمانشاه اما به این فکر افتادیم حالا که این بخش از کشور گرفتار این حجم از خرابی شده ما پروژه‌ای را به صورت مستقل به سرانجام برسانیم که به همت همکلاسی خوبم بابک صیاد که در کرمانشاه متخصص عفونی است، مدرسه‌ای در روستای سنگ در میدان گیلانغرب را انتخاب کردیم و به صورت مدرسه‌ای پیش‌ساخته و صنعتی در سال 97 تحویل آموزش و پرورش دادیم.
چند نفری این کارها را انجام می‌دهید؟
ما حدود 70 نفریم.
کمک‌ها تا چه حد است؟
بسته به وسع مالی پزشکان از یک میلیون تا
40، 50 میلیون تومان.
گروه پزشکان ورودی 65 دانشگاه تهران چرا به این نتیجه رسیدند که باید مدرسه بسازند؟
ما مدرسه می‌سازیم تا دانش‌آموزان این کشور با تلاش بیشتر و امیدواری به آینده بهتر بتوانند این مملکت را بسازند. سرمایه‌گذاری در جاهای دیگر چندان به کار گروه ما نمی‌آید. درجریان سیل و زلزله‌های گذشته ما در قالب گروه‌های امدادگر کمک کردیم، ولی به این نتیجه رسیدیم که شاید با این روش انرژی و کمک‌های‌مان هدر برود پس تصمیم به تمرکز بر مدرسه‌سازی گرفتیم.
چرا نقاط روستایی را برای مدرسه‌سازی انتخاب می‌کنید؟
روستاها فقیرترین بخش‌های کشورهستند. درجریان سیل امسال وقتی فهرست مدارس نیازمند تخریب و نوسازی از سوی آموزش و پرورش اعلام شد، فهمیدم سال ساخت همه آنها مربوط به دهه 40 و 50 است. از مدرسه‌سازی درکشورمان سال‌ها غفلت شده به طوری که در برخی مناطق روستایی یا مدرسه‌ای نیست یا اگر هست شایستگی میزبانی از دانش‌آموزان را ندارد.
سازمان نوسازی مدارس کشور انتقادی دارد و می‌گوید خیران بیشتر مایلند در روستاها مدرسه بسازند چون پروژه‌های روستایی کوچک و کم‌هزینه‌تر است در حالی که شهرها بیشتر به مدرسه‌سازی نیاز دارند.
شاید این نقد درست و بجا باشد، ولی به هرحال در روستاها وضعیت زمین مناسب‌تر است و در عین حال بازماندگی از تحصیل نیز به علت بُعد مسافت بیشتر است. از سوی دیگر ، مدارس قاطبه روستاهای کشور آنقدر مخروبه است که دانش‌آموزان در آن شوق یادگیری ندارند. پس ما در روستاها مدرسه می‌سازیم چون می‌خواهیم ارزش انسانی افراد حفظ شود.
دبیرستانی که سال 94 در ایرانشهر بهسازی کردید چه شکلی بود؟
سقف کلاس‌ها تقریبا ریخته بود و بوی بدی هم داشت. مدرسه تقریبا مخروبه بود.
مدرسه بوشهر چطور؟
عملا فروریخته بود، چون هم به دریا نزدیک بود و هم قدمت زیادی داشت. آن مدرسه حتی ارزش حضور پرندگان را هم نداشت و کسی جرات نمی‌کرد واردش شود.
در مورد مدرسه سه کلاسه جدیدی که در روستای ریقان ساخته‌اید بگویید. این اولین مدرسه صنعتی‌سازی شده در استان لرستان است. چرا ریقان انتخاب شد؟
وقتی در لرستان سیل آمد ما نیز تصمیم گرفتیم گوشه‌ای از کار را بگیریم و چون خیران مدرسه‌ساز به‌سرعت وارد کار شده بودند همین مدرسه به ما رسید.
سیل به این مدرسه تا چه حد آسیب زده بود؟
مدرسه قبل از سیل تقریبا مخروبه بود ولی سیل وضعیتش را اسفبار کرده بود. اولین روزی که برای سرکشی به مدرسه روستای ریقان رفتم وقتی درِ کلاس‌ها را باز کردم چند پرنده بیرون آمد. حتی پرنده‌ها در راهروها لانه ساخته بودند و یک جغد آنجا لانه داشت.
نکته جالب در مدرسه ریقان این است که شما نام آن را که به نام شهیدی بود عوض نکردید چون رسم است خیران، مدرسه را به نام خود یا یکی از بستگان‌شان می‌کنند.
این مدرسه قبلا به نام همین شهید بود و شهید هم از بچه‌های همین روستا بود پس لزومی نداشت آن را تغییر دهیم.
پس در واقع گروه شما دنبال نام و شهرت و احیانا استفاده از رانت ناشی از مدرسه‌سازی نیست؟
به هیچ عنوان این فضا درگروه پزشکان مدرسه‌ساز ورودی سال 65 دانشگاه تهران وجود ندارد. ما کارهای بیماران زیادی را انجام می‌دهیم ولی هیچ رد پایی از خودمان به‌جا نمی‌گذاریم.
گروه پزشکان ورودی 65 چه زمانی یک گروه شد؟
ما بعد از فارغ‌التحصیل شدن در سال‌های 72 و 73 هرکدام به سویی رفتیم. در این مدت تلاش کردیم در قالب دورهمی‌هایی گردهم جمع شویم ولی تعدادمان زیاد نبود تا این که فضای مجازی این امکان را به ما داد که یکدیگر را در سراسر دنیا پیدا کنیم و یک گروه تشکیل دهیم.
پس تعدادی از ورودی‌های سال 65 مهاجرت کرده‌اند؟
بله حدود 25 درصد از پزشکان ورودی 65 دانشگاه تهران از کشور رفته‌اند و در استرالیا، اروپا و آمریکا زندگی می‌کنند.
دوستانی که ایران مانده‌اند از زندگی راضی‌اند؟
برخی هستند و برخی نیستند.
علت نارضایتی‌شان چیست؟
مسائل اجتماعی. برخی هم از شرایط مالی شکوه می‌کنند و برخی از این که نتوانسته‌اند تخصص بگیرند. نارضایتی‌ها معمولا متنوع و در حوزه‌های مختلف است.
وقتی به دوستان پزشک تان که مهاجرت کرده‌اند اعلام می‌کنید برای مدرسه ساختن در ایران پول احتیاج دارید چه واکنشی نشان می‌دهند؟
بیش از یک سوم کمک‌ها برای مدرسه‌سازی از همین دوستان به ما می‌رسد . البته قطعی ارتباط مالی ایران با خارج باعث شده که متاسفانه این عدد بیشتر نشود. بسیاری از دوستان ما می‌خواهند در قالب گروه خودمان یا تشکل‌های دیگر به امور خیریه در ایران کمک کنند ولی نبود ارتباط مالی با دنیا این اقبال را از دوستانمان گرفته.
پس کمک‌های این افراد چطور به دست‌تان می‌رسد؟
دوستان پزشک ما چند روش را انتخاب کرده‌اند. یک بار از یکی از دوستان که ساکن کالیفرنیاست پرسیدم چطور هر بار هزار دلار برایم می‌فرستی که گفت چون ارسال پول از طریق بانک ممکن نیست به پسر یکی از دوستانم اینجا دلار می‌دهم و پدر این پسر به جایش به شما ریال می‌دهد .
یا یکی از دوستان پزشک که در تورنتوی کانادا ساکن است پول را به حساب یک صرافی واریز می‌کند و صراف به ما ریال می‌دهد. برخی هم از خانواده‌هایشان می‌خواهند که مبلغ مورد نظرشان را به دست ما برسانند.
پس پزشکانی که از ایران رفته‌اند هنوز دلشان با ایران است.
سراسیمگی در کمک کردن از همه رفتارهایشان پیداست.

مریم خباز

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها